عشق را بايد جست ،

عشق را بايد يافت ،

اما ،

عشق را در قلب پر از شوق وصالت درياب .

عشق ،

نه از كوچه بيايد ،

و نه با رفتن معشوقه بريزد .

عشق ،

چو شمعي است كه در قلب تو دفن است .

كسي بايد كبريت به دست ،

نه سراسيمه ،

كه آرام بيايد ،

و چو يك رايحه خوش ،

به درونت بخزد .

آنگاه پنهاني ،

آتشي در دل تو اندازد .

و به يكباره ،

رها گرداند و از كوچه تو بگريزد .

تو بماني تنها ،

با شعله اي سركش ،

كه بسوزاند و ،

خاكستر نفس تو دهد بر باد .

و تو آنگاه شوي ،

پر شوق و پر شادي ، پر نور ،

و خدايي كه درونت ميخواند :

من و تو ، يك بوديم ،

و كنون نيز همان يك هستيم .

تو بمان عاشق ،

و خودت هم معشوق ،

و منم هستم عشق .

محمد صالحي – 7/6/95

https://telegram.me/naghmehsokout

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 18 اسفند 1395  ساعت 7:36 AM نظرات 0 | لينک مطلب

نظرات نوانديشانه فقهي سيد احمد قپانچي روحاني شيعه عراقي

#سيد_احمد_قبانچى کیست؟

او  متولد ١٩٥٨ در کشور عراق است. در ١٦ سالگى به حوزه علميه نجف رفته اما پنج سال پس از تحصيل در آن حوزه، مجبور به ترك عراق و هجرت به ايران شده و ادامه تحصيلاتش را در دو حوزه علميه قم و بيروت تا مدارج عالى ادامه داده است. آيت الله سيد محمد باقر صدر از نخستين اساتيد او در نجف بوده و علامه سيد محمد حسين فضل الله از آخرين اساتيد او در بيروت و اين هر دو در دين شناسىِ متقاوت قبانچى تأثير گذار بوده اند.

  1. حكومت انساني نه حكومت اسلامي
  • قبانچى نگاه اساتيدش در استناد به روح عام قرآن و حكمت احكام را توسعه مى دهد و مى گويد روح عام قرآن، با «نفع مردم و سود جامعه» تعريف مى شود (...وأما ما ينفع الناس فيمكث في الأرض - سوره رعد/ آيه ١٧) و خواست و دستور محورى خداوند، «عدالت و نيكويى» است (إن الله يأمر بالعدل و الإحسان- سوره نحل- آيه ٩٠)؛ آنگاه مى گويد جامعه جديد، دريافت ها و تجربه هاى تازه اى از عدالت دارد و اين جامعه روزگار ماست كه مصاديقِ سود و عدل و نيكويى را تعيين مى كند؛ وقتى انسان جديد با فهم خودش به عدالت عمل كرده، همان امر خدا را اطاعت و به روح قرآن عمل كرده حتى اگر تاريخِ پاره اى از مصداق هاى قرآنى را سپرى شده بداند و به آنها عمل نكند.

 

  • احمد قبانچى به صراحت مى گويد التزام به «ما انزل الله» ايجاب مى كند كه قوانين مدنى و حقوق بشرى كه مورد احترام و اتفاق جهان امروز است؛ بر تمام احكام متضاد با آنها ترجيح داده شود. از جمله احكامى كه به نظر قبانچى، تاريخ شان سپرى شده، نابرابرى موجود در متون اسلامى ميان زن و مرد و نيز مجازات ارتداد است. او شكل كنونى حجاب در ميان زنان مسلمان را شكلى لزوما اسلامى نمى داند؛ بلكه آن را ميراث صورتى تاريخى مى داند كه زاييده محيطهاى اجتماعىِ عصر پيامبر گرامى اسلام است؛ او به ارتباط پوشش زنان با انضباط جنسى جامعه اسلامى توجه مى كند و مى گويد با تغيير عُرف جامعه، شكل حجاب هم تغيير مى ‏كند.
  • قبانچی در کتاب "الله و الانسان" ، از "تجاری شدن دین و علم دینی" گلایه کرده و می گوید:
  • "متاسفانه تشکیل حکومت دینی، مجالی را برای دنیا طلبانِ حریص گشود تا به لباس رجال دینی درآمده و به پندار خویش، هم در دنیا صاحب مال و جاه و مقام باشند و هم در آخرت به فوز و سعادت نایل آیند!!! از همین رو می بینیم در هر شهر و روستایی، یک یا چند مدرسه علمیه تشکیل می شود در حالی که در عصر حاضر با وجود این همه رسانه ها مانند کتاب و مجله و تلویزیون و رادیو و تریبون نماز جمعه و... به این مقدار مدرسه علمیه نیاز نیست."
  • ايشان سپس از برتری عدالت بر حفظ حکومت سخن گفته و می گوید متاسفانه برخی در حکومت اسلامی، عدالت اسلامی را نیز فدای بقای حکومت کردند و برای حفظ حکومت مرتکب ظلم هایی شدند.

 

  1. آگاهي به همه انديشه ها ، راه جلوگيري از خطا رفتن است :

 

قبانچی در کتاب "الله و الانسان" مي نويسد :

  • "اولین چیزی که برای دورماندن از گناه و خطا باید انجام داد؛ آگاهی از اندیشه های دیگران و ادله آن ها و پذیرا بودن جریان ها و مکتب های فکری مختلف اسلامی و غیراسلامی است. اما متاسفانه ما با این بدعت روبرو هستیم که برخی فقیهان بدون داشتن دلیل شایسته ای از قرآن و سنت و عقل، مومنین را از آشنایی با اندیشه ها و فلسفه های دیگر منع می کنند و حتی فتوا به حرمت بعضی کتاب های اسلامی می دهند تنها به این خاطر که آن کتاب ها را گمراه کننده می دانند. ولی این فقیهان با این کار، به جهل و تعصب در میان پیروان خویش دامن می زنند. به اعتراف خود این فقیهان، هیچ آیه یا روایت حتی ضعیفی وجود ندارد که این فتوا را ثابت کند و مستمسک این فقیهان تنها این است که این گونه کتاب ها عقاید مردم را منحرف می کند....  مشکل این فقیهان از این جا ناشی می شود که حقیقت را در ملکیت کامل خودشان می دانند و معتقدند اسلامی نیز که پیامبر آورده؛ دقیقا همان چیزی است که خودشان می گویند."

 

  • "آیا تو ( فقيه ) برای دین اسلام از پیامبر و امامان دلسوزتری؟! حال آن که آن ها خواندن هیچ کتابی را حرام نکردند خاصه در زمان حضرت صادق که کتاب هایی از دیگر تمدن ها و اندیشه ها، به عربی ترجمه می شد و بسیاری از آن کتب سرشار بود از خرافات و اباطیل و اندیشه های غیراسلامی و با این حال هیچ موردی را نمی توان یافت که امام خواندن این کتاب ها را ممنوع و حرام کرده باشد!"

 

  • "ما شیعیان به وهابیت معترضیم چرا شیعه را متهم به کفر می کنند در حالی که کتاب های ما را نخوانده و با عقاید ما به درستی آشنا نشده اند؟!"  آن گاه این سوال را از فقیهان می پرسد که اگر خود را بر حق می دانند پس چرا پیروان خود را از مواجهه و آشنایی با اندیشه های مخالف پرهیز می دهند؟!

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 18 اسفند 1395  ساعت 7:33 AM نظرات 0 | لينک مطلب

خودت باش ،

نه كسي را قضاوت كن ،

و نه به قضاوت كسي مشغول .

آيا موقع رخت دنيا كندن ، كسي همراه ما مي آيد ؟

و آيا رفتار و اعمال و داشته هاي كسي ،

خط كش سنجش ما خواهد شد ؟

پس امروز نيز خودت باش ،

و مسئوليت گذشته و آينده ات را نيز خودت بر عهده بگير .

و الا ،

دير نيست كه چشم باز كنيم ،

و جاي خود ،

در پازل خلقت خداوند را خالي خواهيم ديد ،

 و خود نيز ،

همگوني لازم براي نشستن در آن را نخواهيم داشت .

محمد صالحي – 8/6/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 17 اسفند 1395  ساعت 7:21 AM نظرات 0 | لينک مطلب

بندگان خاص خداوند

بیائیم همه تلاش خود را بکنیم که از عباد خاص خداوند باشیم ، آنهايي كه :

یستمعون القول فیتبعون احسنه ۱

 

نه دنبال کننده آرا بزرگان و گذشتگان ،

 

و الا روزی پشیمانه خواهیم گفت :

انا اطعنا سادتنا و كبراءنا فاضلونا السبيلا ۲

 

هر کس در این دنیا ، قطعه منحصر بفردی از پازل خلقت خداوند است ،

و قرار است در جایگاه خود ، چیزی به هستی اضافه کند و قدمی در تکمیل شدن آن پازل بردارد .

 

مباد عمر بسر کنیم و پازل خداوند را ناقص رها كرده ، به دیگر سرا برویم .

 

::::::::      ::::::::       :::::::::       :::::::::       ::::::::

۱- آنها که مجدانه گوش بر هر تازه ای میسپارند و محققانه ، به بهترینها می پیوندند . ( زمر 18 )

۲- گمراهان جهنمی در پیشگاه خداوند ، عذر بدتر از گناه می آورند که :

از بزرگان و مدعیان راهبری دینی ، بی هیچ نقد و تحقیقی اطاعت کردیم ، و همان باعث شد راهمان به بیراهه ببرند ،

و ما اینگونه راه را گم کردیم . ( احزاب 67 )

با تشكر از دوست فرهيخته افغاني آقاي واحدي عزيز

محمد صالحی - ۲/۱۲/۹۵

https://telegram.me/naghmehsokout



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 15 اسفند 1395  ساعت 7:22 AM نظرات 0 | لينک مطلب

پایه های دین از منظر قرآن کریم

بر اساس آنچه که از آموزه های قرآنی فهمیده می شود ، دین بر سه پایه اساسی زیر استوار بوده ، بطوری که محور رسالت رسولان خوانده شده و همچنین رستگاری انسان نیز بر پایبندی او به آنها معرفی گردیده است :

  1. اعتقاد به وحدانیت خدا در ذات ، خلق و فیض رسانی به او ( توحید )
  2. اعتقاد به هدفمند بودن خلقت ( معاد )
  3. عمل صالح ( بر مبنای اعتقاد به خدا در راستای رسیدن به هدف خداوند از هستی )

با نگاهی اجمالی به آیات شریفه قرآن ، صراحت خداوند در بیان اصول اساسی فوق ، در آیات زیر قابل توجه است :

  1. " ان الذين امنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 1

" کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند ، و کسانى که به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان [= پيروان يحيى‏] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هيچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست ."

  1. " ان الذين امنوا و الذين هادوا و الصابئون و النصارى من امن بالله و اليوم الاخرو عمل صالحا فلاخوف عليهم ولاهم يحزنون "2

" آنها که ( به پيامبر اسلام )  ايمان آورده‏اند و يهود و صابئان و مسيحيان ، هرگاه به خداوند يگانه و روز جزا ، ايمان بياورند  و عمل صالح انجام دهند ، نه ترسى بر آنهاست ، و نه غمگين خواهند شد. "

  1. " ان الذين امنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين اشرکوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة ان الله على کل شي‏ء شهيد " 3

" مسلّماً کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند، و يهود و صابئان و نصارى و مجوس ( زرتشتیان ) و مشرکان ؛ خداوند ، در ميان آنان روز قيامت داورى مى‏کند ؛ خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است . "

اصل اول ، بر این باور پافشاری می کند که : " خداوند در ذات وجودی خود یکی بوده و در انجام افعال خود نیز بی نیاز از هر مخلوق دیگری است ، به آنگونه که هیچ موثری در تمام هستی بجز حضرت حق وجود ندارد ."

در کتاب قرآن ، صدها آیه می توان یافت که بر اصل فوق اصرار دارد ، از جمله آیات زیر :

  1. لا اله الا الله 4
  2. و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحيم 5
  3. ذلکم الله ربکم لا اله الا هو خالق کل شي‏ء فاعبدوه و هو على کل شي‏ء وکيل 6
  4. رب المشرق و المغرب لا اله الا هو 7
  5. ا انتم تخلقونه ام نحن الخالقون 8
  6. ام جعلوا للله شرکا خلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم قل الله خالق کل شیئ و هو الواحد القهار. 9
  7. لا موثر فی الوجود الا الله 10
  8. الله لطيف بعباده يرزق من يشاء و هو القوي العزيز 11
  9. الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمين 12

 

و همین حقیقت است که محور و شاخص اصلی تمام ادیان توحیدی است و تمامی پیامبران نیز برای ابلاغ همین پیام خداوند به بشر ، ارسال شده اند . چنانکه در آیات زیر می بینیم :

  1. قل يا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله 13
  2. و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون 14

اصل دوم ، این باور را در وجود ما می نشاند که : " هر آنچه در هستی وجود دارد ، عبث و بیهود نبوده ، بلکه خداوند همه چیز را برای به خدمت گیری انسان در مسیر رشد ش خلق کرده و انسان را نیز در مسیر کمال بسوی خداگونگی ، بر ای تجلی جمال الهی به دنیا آورده است ، که باید راهی دراز را باید بپیماید تا به اوج خداگونگی و جلوس در بارگاه حق و همنشینی با او برسد . "

کافیست به چند آیه و حدیث قدسی زیر از بین صدها کلام وحیانی توجه کنیم :

  1. ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الينا لا ترجعون 15
  2. يابن آدم خلقت الاشياء كلها لاجلك و خلقتك لاجلي 16
  3. " كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف " 17
  4. و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون 18
  5. ان المتقین فی جنات و نهر في مقعد صدق عند مليک مقتدر 19
  6. یا ایتها النفس المطمئنه ارجعي الى ربک راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي 20

و اصل سوم ، بیانگر معیارهای واقعی و عملی برای امکان ارزیابی میزان باورها و اعتقادات فوق الذکر در درون افراد انسانی و وجه تمایز آنهاست و آن ، این حقیقت است که : " انسان برای رسیدن به جایگاه اصلی خود در بارگاه خداوند ، راهی جز تخلق به اخلاق الهی و تثبیت آنها در رفتار و اعمال خود به عنوان ملکات و فضایل ، ندارد . "

در بیش از 120 آیه قرآن به معیار " عمل صالح " جهت تثبیت و تحقق  خدامحوری باورهای انسانی اشاره شده است ، از جمله :

  1. ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوالصالحات 21
  2. من تاب و امن و عمل صالحا فاولئک يدخلون الجنة و لا يظلمون شيئا 22
  3. من عمل سيئة فلا يجزى الا مثلها و من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فاولئک يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب 23
  4. يوم يجمعکم ليوم الجمع ذلک يوم التغابن و من يؤمن بالله و يعمل صالحا يکفر عنه سيئاته و يدخله جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا ذلک الفوز العظيم 24
  5. تخلقوا باخلاق الله 25

زيرنويسها :

  1. سوره بقره - آیه 62
  2. سوره مائده - آیه 69
  3. سوره حج - آیه 17
  4. سوره های صافات ، آیه 35 و محمد ، آیه 19 ( خدایی بجز الله نیست )
  5. سوره بقره ، آیه 163 ( و خدای شما خدایی است واحد ، خدایی جز او که رحمن و رحیم است نیست . )
  6. سوره انعام ، آیه 102 ((آرى،) اين است پروردگار شما! هيچ معبودى جز او نيست؛ آفريدگار همه چيز است؛ او را بپرستيد و او نگهبان و مدّبر همه موجودات است. )
  7. سوره مزمل ، آیه 9 (همان پروردگار شرق و غرب که معبودى جز او نيست . )
  8. سوره واقعه ، آیه 59 ( آيا شما آن را (در دوران جنينى) آفرينش (پى در پى) مى‏دهيد يا ما آفريدگاريم؟! )
  9. سوره رعد ، آیه 16 (يا آنها همتايانى براى خدا قرار دادند بخاطر اينکه آنان همانند خدا آفرينشى داشتند، و اين آفرينشها بر آنها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چيز است؛ و اوست يکتا و پيروز!» )
  10. سر الصلوه، ص 9 و آداب الصلوه، ص 131
  11. سوره شوری ، آیه 19 (خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهى) دارد؛ هر کس را بخواهد روزى مى‏دهد و او قوّى و شکست‏ناپذير است! )
  12. سوره اعراف ، آیه 54 ( آگاه باشيد که آفرينش و تدبير (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست! پر برکت (و زوال‏ناپذير) است خداوندى که پروردگار جهانيان است! )
  13. سوره آل عمران ، آیه 64 (بگو: «اى اهل کتاب! بياييد به سوى سخنى که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعضى از ما، بعضى ديگر را -غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد.» )
  14. سوره انبیا ، آیه 25 ( ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينکه به او وحى کرديم که: «معبودى جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش کنيد.» )
  15. سوره مومنون ، آیه 115 ( آيا گمان کرديد شما را بيهوده آفريده‏ايم، و بسوى ما باز نمى‏گرديد؟ )
  16. المواعظ العدديه ، الباب الثاني عشر ، الفصل الثاني ص 255 به نقل از كتاب گنج حكمت
  17.  بحارالانوار، ج 84 ، ص 198 - " من گنج پنهان بودم . دوست داشتم كه آشكار شوم . پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم "
  18. سوره ذاریات ، آیه 56 (من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينکه عبادتم کنند (و از اين راه تکامل يابند و به من نزديک شوند)! )
  19. سوره قمر ، آیات 54 و 55 (يقيناً پرهيزگاران در باغها و نهرهاى بهشتى جاى دارند، در جايگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر! )
  20. سوره فجر ، آیات 27 تا 30 ( تو اى روح آرام‏يافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآى، و در بهشتم وارد شو! )
  21. سوره عصر ، آیات 2 و 3 ( که انسانها همه در زيانند؛ مگر کسانى که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، )
  22. سوره مریم ، آیه 60 (مگر آنان که توبه کنند، و ايمان بياورند، و کار شايسته انجام دهند؛ چنين کسانى داخل بهشت مى‏شوند، و کمترين ستمى به آنان نخواهد شد. )
  23. سوره غافر ، آیه 40 ( هر کس بدى کند، جز بمانند آن کيفر داده نمى‏شود؛ ولى هر کس کار شايسته‏اى انجام دهد - خواه مرد يا زن- در حالى که مؤمن باشد آنها وارد بهشت مى‏شوند و در آن روزى بى‏حسابى به آنها داده خواهد شد. )
  24. سوره تغابن ، آیه 9 ( اين در زمانى خواهد بود که همه شما را در روز اجتماع [= روز رستاخيز] گردآورى مى‏کند؛ آن روز روز تغابن است (روز احساس خسارت و پشيمانى)! و هر کس به خدا ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را مى‏بخشد و او را در باغهايى از بهشت که نهرها از زير درختانش جارى است وارد مى‏کند، جاودانه در آن مى مانند؛ و اين پيروزى بزرگ است! )
  25. بحارالانوار- ج 58- ص 129-

تحقیق : محمد صالحی 5 / 4 /91

 

   

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 14 اسفند 1395  ساعت 7:53 AM نظرات 0 | لينک مطلب

دنيايي كه من مي بينم – آلبرت انيشتين


ما انسانهاي فاني موجودات عجيبي هستيم.

هر يك از ما تنها براي يك سفر كوتاه مدت اينجا هستيم و نميدانيم براي چه هدفي .

اما گاهي وقتها تصور ميكنيم كه اين هدف را حس ميكنيم .


گرچه بدون نياز به انديشيدن عميق ، هركس با توجه به زندگي روز مره خود مي داند كه وجود او براي مردم است :

اول براي كساني كه شادي ما به طور كامل به لبخند و سلامتي آنان بستگي دارد.

و سپس براي بسياري از كساني كه براي ما ناشناس هستند ، اما از طريق رابطه هم فكري و همدردي ، سرنوشت ما به يگديگر گره ميخورد.

من هر روز صدها بار به خودم ياد آوري ميكنم كه زندگي دروني و بيروني من بر پايه ي تلاش انسانهاي ديگر چه زنده و چه مرده است و اينكه بايد تلاش كنم تا به همان اندازه كه هميشه از جامعه گرفته ام و هنوز هم مي گيرم، به جامعه پس بدهم .

من شديدا به يك زندگي ساده و صرفه جويانه گرايش دارم.

و اغلب با حزن فراوان حس مي كنم كه در حال مصرف بي رويه ي حاصل تلاش انسان هاي ديگر هستم.

به نظر من اختلافات طبقاتي ، غير عادلانه و بر پايه زور گويي استوار است.

من همچنين معتقدم كه يك زندگي ساده و بدون تكبر، چه از نظر جسمي و چه از نظر رواني براي همه مفيد است.

من به هيچ وجه به آزادي انسان از نقطه نظر فلسفي معتقد نيستم. هر كس نه تنها تحت فشار هاي خارجي بلكه بر اساس ضروريت هاي دروني عمل ميكند.

اين گفته شوپنهاور كه " انسان ميتواند آنچه را كه مي خواهد انجام دهد اما نميتواند آنچه را كه انجام مي دهد بخواهد " ،

از دوران جواني براي من واقعا الهام بخش بوده است.

اين جمله در روزهاي سختي ، چه در زندگي خودم و چه ديگران ، برايم تسلي بخش بوده و حكم سرچشمه پايان ناپذيري از مقاومت را داشته است.

پي بردن به اين واقعيت ، احساس مسئوليتي را كه ميتواند به آساني ، زندگي انسان را فلج كند ، كاهش ميدهد و از اين كه ما خودمان و ديگران را بيش از حد جدي بگيريم، جلوگيري مي كند.

اين جمله به ديدگاهي از زندگي منتهي ميشود كه حق شوخ طبعي را به طور كامل ادا مي كند.

جست و جو براي معني و يا هدف زندگي خود ما و يا هدف تمامي موجودات زنده، هميشه به نظر من يك كار بيهوده بوده است.

اما با وجود اين ، هر كس آرمان هاي ويژه اي دارد كه جهت تلاش ها و قضاوت هاي او را تعيين مي كند.

از اين نقطه نظر من هرگز به خوشي و لذت به خودي خود به عنوان هدف نهايي حيات نگاه نكرده ام.

من اين اصول اخلاقي را آرمان هاي خوكداني مينامم.

آرمانهايي كه مسير زندگي مرا روشن كردند و بارها و بارها مرا تشويق كرده اند تا با روي باز با زندگي روبرو شوم عبارتند از :  محبت ‌، زيبايي و حقيقت.

بدون احساس خويشاوندي با انسان هايي داراي افكار مشابه ، بدون آميختن با دنياي عيني ... زندگي به نظر من خالي خواهد بود.

اهداف كهنه شده تلاش هاي بشري مانند ثروت ،‌موفقيت هاي بشري و تجملات، هميشه به نظر من حقير و پيش پا افتاده بوده اند.

حس مشتاقانه من نسبت به عدالت اجتماعي و مسئوليت پذيري اجتماعي ، هميشه با بي نيازي من از تماس مستقيم با انسان هاي ديگر و جوامع انساني به طور عجيبي در تضاد بوده است.

من در واقع یک مسافر تنها هستم. من هرگز با همه وجود به کشورم، به خانه شخصى ام یا به دوستان و حتى خانواده خودم تعلق نداشته ام.

من با همه این دلبستگى هاى زندگى روبه رو و در تماس بوده ام، اما احساس نیاز به فاصله گرفتن و تنها شدن را هرگز از دست نداده ام.

احساسي كه با گذشت سال ها بيشتر هم مي شود.

آرمان سياسي من دموكراسي است.

تمامي انسان ها بايد به عنوان يك انسان مورد احترام قرار بگيرند و از هيچ انساني نبايد بت ساخته شود.
 

منبع : قسمتي از نوشته ي  آلبرت انيشتين در سال 1331 ميلادي ، ص 18 كتاب دنيايي كه من مي بينم

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 11 اسفند 1395  ساعت 7:55 AM نظرات 0 | لينک مطلب

جذابیت ، تشعشع فردیت تو است

در تمام دنیا می توانید انواع خرافات را به روش های متفاوت ببینید . و اگر خواهان توجه مردم باشید ، مجبور هستید که از افکار آنان پیروی کنید .

باید همیشه یک پیرو باشی، همیشه باید یک باورکننده باشی، باید همیشه یک احمق و جاهل باشی.

 

ولی اگر مایلی که از این گدایی کردن خلاص بشوی، باید از منیت خود و از شخصیت خودت خلاص شوی.

باید بیاموزی که در احترام دیگران و در اعتبار داشتن در جامعه هیچ چیز وجود ندارد. این ها همگی واژگان قلابی و بی معنی هستند.

واقعیت به تو تعلق دارد، ولی تا زمانی که آن را کشف نکنی، مجبور هستی که به دیگران تکیه کنی.

 

شما امپراطوران هستید، ولی باید این را برای خودتان کشف کنید.و این اکتشاف دشوار نیست: پادشاهی شما در درونتان است.

 

فقط باید بیاموزید که چشم ها را ببندید و به درون نظر کنید. قدری انضباط، قدری آموختن اینکه در بیرون متمرکز نباشید، بلکه دست کم روزی یکی دوبار، هرزمان که فرصتی بیابید، برگشت به درون....

آهسته آهسته شروع می کنید به آگاه شدن از وجود جاودانه ی خود. آنگاه مفهوم طلب توجه به سادگی ازبین می رود.

 

و معجزه این است: روزی که نیازمند توجه دیگران نباشی، مردم شروع می کنند به احساس کردن جذابیت تو، زیرا جذابیت ، تشعشع فردیت تو است.

آنان احساس می کنند که تو شخصی ویژه هستی، منحصربه فرد __ باوجودی که نمی توانند مشخص کنند که این ویژگی تو در چیست و چه چیز است که مانند مغناطیس آنان را جذب می کند.

 

مردمانی که خویشتن را کشف کرده اند، دریافته اند که هزاران نفر به سمت آنان جذب می شوند، ولی آنان این را نطلبیده اند.

 

#اشو

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 10 اسفند 1395  ساعت 7:19 AM نظرات 0 | لينک مطلب

در حكومتهايي مثل حكومت بني اميه ، اسلام را وارونه تفسير و به مردم ارائه مي دهند – امام علي(ع)

امام علي(ع) در يكي از زيباترين خطبه هاي خود ، ويژگيهايي كه يك رهبر جامعه بايد از آن برخوردار باشد را مطرح مي كنند و سپس مصيبتهايي را عنوان مي كنند كه در صورت مسلط شدن حاكميتهاي مزور و ظاهر فريب ديني ، بر جامعه و فرهنگ و ارزشهاي ديني مردم وارد خواهد شد . ( ... ولْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ،....، وَ لُبِسَ الْأَسْلاَمُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً.   خطبه 107 )

رهبر جامعه بايد :

با مردم به راستي سخن گويد ،

و پراکندگي مردم را به وحدت تبديل،

و انديشه خود را براي پذيرفتن حق آماده گرداند ،

... در آن هنگام که ( حاكماني چون ) امويان بر شما تسلط يابند ،

باطل بر جاي خود استوار شود ،

و جهل و ناداني بر مرکبها سوار ،

و طاغوت زمان عظمت يافته ،

و دعوت کنندگان به حق اندک و بي‏مشتري خواهند شد،

روزگار چونان درنده خطرناکي حمله‏ورشده ،

و باطل پس از مدتها سکوت، نعره مي‏کشد ،

مردم در شکستن قوانين خدا دست در دست هم مي‏گذارند ،

و در جدا شدن از دين متحد مي‏گردند ،

و در دروغ‏ پردازي با هم دوست و در راستگويي دشمن يکديگرند ،

و چون چنين روزگاري مي‏رسد ، فرزند با پدر دشمني ورزد، ..

و پست فطرتان همه جا را پر مي‏کنند،

نيکان و بزرگواران کمياب مي‏شوند،

مردم آن روزگار چون گرگان،

و پادشاهان چون درندگان،

تهيدستان طعمه آنان،

و مستمندان چونان مردگان خواهند بود،

راستي از ميانشان رخت برمي‏بندد،

و دروغ فراوان مي‏شود،

با زبان تظاهر به دوستي دارند اما در دل دشمن هستند،

به گناه افتخار مي‏کنند،

و از پاکدامني به شگفت مي‏آيند،

و اسلام را چون پوستيني واژگونه مي‏پوشند . ( جاي اصول و فروع ديناهداف و ابزارهاي رسالت اخلاق و احكام – و ... عوض مي شود .)

محمد صالحی – 25/9/95

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 9 اسفند 1395  ساعت 7:25 AM نظرات 0 | لينک مطلب

خاطرات ما از گذشته ،

فقط تصاویری هستند که در ذهن خود نقش کرده ایم و دائم در حال کپی برداری از همانها هستیم .

و آینه ای که دائم خود و شرایط خود را در آن می نگریم ، چیزی جز همان خاطرات گذشته را بازتاب نمی کند .

 

پس :

تصویرها را پاره کن ،

آینه ها را بشکن ،

 

تا دیگر چیزی برای تماشای گذشته نباشد .

و آرزویی برای جبران حسرتهای گذشته ، در آینده ، نیافریند.

 

هر لحظه زندگی ، برگی نو برای تصویری جدید است ،

آن را زیبا و شاد بکش .🙏

 

کل یوم هو فی شان - رحمن ۲۹

خدا برای ساختن امروز ، از دیروز کپی برداری نمی کند ، بلکه هر لحظه در حال آفرینشی جدید است .

 

🙏پس خودمان ، امروز را در حسرت دیروز و یا آرزوی فردا ، خراب نکنیم .

 

محمد صالحی - ۱۳/۱۱/۹۵

http://mahsan.rasekhoonblog.com





 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 8 اسفند 1395  ساعت 7:28 AM نظرات 0 | لينک مطلب

🔴 روش فهم دین از دیدگاه آیت الله حیدری (چکیدۀ کلّ بحث)

 

1 مبحث اوّل: «اقسام و روش های سه گانۀ فهم دین»

 

2 مبحث دوّم: «مدخلیت یا عدم مدخلیت عنصر زمان و مکان در فهم دین»، هم در حوزۀ احکام و هم در حیطۀ اعتقادات

 

3 مبحث سوّم: «چگونگی رابطۀ قرآن و سنت به عنوان دو منبع اصلی برای فهم دین».

 

🔹 در مبحث اول گفته شد:

 در زمینۀ «روش فهم دین»، سه شیوۀ متفاوت «بیانی»، «عقلی» و «مقاصدی» وجود دارد.

  • «روش بیانی» تلاش می کند تا دین را صرفاً از طریق منظومۀ لفظی آیات و روایات و بررسی ظاهری ادلّۀ دینی بفهمد؛ یعنی نه حکم عقل را در فرایند فهم دین دخالت می دهد و نه مقاصد و روح شریعت را در نظر می گیرد.
  • معتقدان به «روش عقلی» هم بر این باورند که «عقل قطعی» باید بر متون نقلی - اعم از اصول و فروع - حاکم باشد. به عبارت دیگر، در این شیوه، عقل در تکوّن و شکل¬دهی معرفت دینی مدخلیّت بسزا دارد، بر خلاف روش بیانی که برای عقل در فرایند دین¬فهمی هیچ سهمی قائل نیست!

«ابن رشد» را می¬توان یکی از برجسته¬ترین نمایندگان این نظریه دانست.

  • «روش مقاصدی» نیز همان روشی است که «شاطبی» در کتاب پنج جلدی خود به نام «الموافقات» طرح و تبیین کرده است. شاطبی معتقد است ابتدا باید دید روح و مقاصد شریعت چیست و سپس بر اساس آن، آموزه های دینی را فهم کرد.

برخی از مطالب شهید مطهری و شهید صدر هم بر پایۀ همین مبنا مطرح شده است.

 

🔹🔹 در مبحث دوّم این مسأله مطرح شد که:

آیا دو عنصر زمان و مکان در فهم آموزه¬های دینی – اعم از عقیدتی، اخلاقی، تربیتی، فقهی و غیره - دخیل و مؤثرند یا نه؟

به دیگر سخن، آیا شارع مقدس در بیانات و تعالیم خود، شرایط «مختلف» زمانی و مکانی را لحاظ نموده است یا خیر؟

دراین¬باره اجمالاً باید گفت اگر کسی قائل به مطلق، فرازمانی و فرامکانی بودن بیانات دینی باشد، با کسی که دستورات دین را مقیّد به شرایط زمانی و مکانی خاصّی می داند، فهمش از دین بسیار متفاوت و حتّی در مواردی متعارض خواهد بود!

 

🔹🔹🔹 و در مبحث سوم که بخش اصلی نظریه را تشکیل می دهد:

پس از بر شمردن رویکردهای مختلف در مواجهه با قرآن و روایات و نسبت سنجی بین این دو منبع اصلی شناخت دین، به تبیین اجمالی دیدگاه برگزیده مبنی بر «محوریت قرآن و مداریّت سنّت» یا «اصل بودن قرآن و فرع بودن سنّت» پرداخته شد.

در پاسخ به این سؤال که در دین شناسی، قرآن اصل است یا روایات و یا هر دو، چهار مبنا و رویکرد مختلف مطرح شدند.

 رویکرد اوّل، قرآن را یگانه منبع شناخت دین می داند و سنّت را از اساس نفی می کند (قرآنیون).

در رویکرد دوّم - بر خلاف نگرش اوّل – حجّیت ظواهر قرآن مورد انکار قرار گرفته و به جای آن، روایات به عنوان مرجع اصلی و نهایی برای فهم دین قلمداد شده اند (اخباریون).

 

 🔸 لازم به ذکر است که اصولیون شیعه هم ذیل همین رویکرد تعریف می شوند؛ با این تفاوت که اگر چه ممکن است در مقام نظر، اولویت در شناخت معارف دینی را از آنِ قرآن بدانند، اما در عمل و در فرایند استنباط و اجتهاد، اساس کار خود را بر پایۀ احادیث بنا نهاده اند؛ یعنی بدون اینکه در ابتدا، مبانی و خطوط کلّی مباحث را از آیات قرآن استخراج و اصطیاد کنند، و نیز پیش از آنکه عرضه بر قرآن را شرط اصلیِ اخد یا طرد روایات بدانند، به نحو حداکثری به آنها عمل نموده اند.

این رجوع محدود و حداقلی به قرآن، یک رجوع «صوری» محسوب می شود که - از جهت عدم اصالت¬قائل¬شدن برای قرآن در تکوّن و شکل دهی معرفت دینی – با رویکرد اخباری تفاوت چندانی نمی کند!

در طیّ مباحث، رویکرد اخباریون و حتی روش اصولیون که ارجاع روایات به قرآن را تنها در بحث تعادل و تراجیح - آن هم به عنوان آخرین معیار برای اخذ روایت صحیح - مطرح می کنند، مورد بررسی و نقد قرار گرفت.

رویکرد سوّم که بیشتر به علمای اهل سنّت تعلّق دارد، قرآن و روایات را در عرض هم دانسته، هر دو را اصیل تلقّی کرده ¬ و برای عرضۀ احادیث به قرآن - جهت مشخص شدن صحّت یا ضعف آنها - هیچ ضرورتی نمی بینند.

رویکرد چهارم نیز که شیوۀ برگزیدۀ آیت الله حیدری است، «اصالت» را در شناخت معارف دین، از آنِ قرآن می داند و روایات را منبع «فرعی» دین شناسی معرفی می نماید.

در این منهج، اولین و مهمترین معیار در سنجش صحت و سقم روایات، ارجاع آنها به قرآن کریم - قبل از عمل به آنها - است.

تنها حدیثی معتبر و قابل قبول است که بتوان اصل و ریشۀ آن را در قرآن یافت؛ در غیر این صورت، آن روایت هر چه قدر هم که سندش محکم باشد، طرد می شود.

پروژۀ بزرگ اصلاحیِ نظریه¬پرداز محترم تحت عنوان «اسلام محوریة القرآن» و ضرورت خروج از «اسلام محوریة الحدیث» که در خلال مباحث بدان اشاره شد، در همین راستا قابل ارزیابی است.🍃🍃🍃

@alhaydarii_fa

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com

يادآوري : کمال حیدری (زادهٔ ۱۳۳۵ هجری شمسی در کربلا) یکی از علمای اسلامی در رشته‌های مختلف و از مراجع تقلید شیعه است. وی از مدرسین خارج فقه و اصول و فلسفه و عرفان و تفسیر و عقاید در حوزه علمیه قم می‌باشد. وی بر مباحث عقیدتی تسلط زیادی دارد .



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 7 اسفند 1395  ساعت 11:32 AM نظرات 0 | لينک مطلب

#همه_بوداها_قمارباز_بودند

 

مردم می گویند که می خواهند شعف را تجربه کنند – ولی این واقعیت را درک نمی کنند که نمی توان شعف را تجربه کرد.

 

فقط وقتی که ناپدید بشوی شعف وجود خواهد داشت.

 

و در تاریخ طولانی بشریت فقط اندکی از مردم قادربوده اند که قمار کنند. تمام گوتام بوداها قمارباز هستند، زیرا برای چیزی ناشناخته قمار می کنند و هرآنچه را که شناخته شده است به خطر می اندازند.

 

خرد معمولی بشری می گوید که نیمی قرص نان در دست بهتر از تمام قرص نان در دوردست است.

 

ولی خرد کسانی که واقعاٌ شناخته اند می گوید: همه چیز را برای ناشناخته unknown و غیرقابل شناخت  unknowableبه خطر بینداز ، زیرا نمی دانی که چقدر خوشی و چقدر عطر و چه مقدار زندگی در دسترست خواهد بود.

 

 فقط یک گام باید برداشت و آن این است که آماده باشی تا در آن غرق شوی و در آن ناپدید شوی.

#روح_عصیانگر_156

@oshoi

و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب – طلاق 2 و 3

كسي كه خود به تمامه به خدا بسپارد ، از هر حجابي خارج شده و در همه آنچه خدا در هستي جاري كرده ، غرق خواهد شد .

مولاناي جان :

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش              بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

دكتر سروش : شمس تبریزی از مولوی چیزی جز این نخواست که همه چیز را بدون توقع هیچ چیز فدا کند و در ببازد . مولوی هم ، الحق به این دعوت پاسخ نیکو داد ؛ یعنی خود را بطور مستوفا و کامل به عشق سپرد و از آبرو و مکنت و حشمت و .. دست کشید . پس عشق هم به او وفا کرد و به او همه چیز داد . سینه ای بود که به تعبیر خودش " شرابخانه عالم " بود . او را فربه کرد و غم را از او ستاند . " یک دسته کلید " به او داد که همه چیز را با آن می گشود . کتاب قمار عاشقانه

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 7 اسفند 1395  ساعت 7:40 AM نظرات 0 | لينک مطلب

تمثیلی زیبا از اشو

#خدا_درون_توست

 

داستانی قدیمی وجود دارد:

 

🍇وقتی خداوند دنیا را آفرید، عادت داشت که در همین دنیا و در میان  بازار زندگی کند.

 

ولی زندگیش روز به روز مشکل تر می شد زیرا مردم همیشه با شکایت ها و مشکلاتشان به سراغش می رفتند:

 

 همسر کسی بیمار است و فرزند کسی مرده است و دیگری بیکار است.... انواع شکایات و مشکلات مردم.

 

 و مردم حتی ملاحظه نمی کردند که روز است یا شب: بیست و چهار ساعته مجبور بود به شکایات مردم گوش بدهد و طبیعی است که حوصله اش سر برود!

 

🍇عاقبت از مشاورانش نظر خواهی کرد.

 

😔گفتند، "...

 

#اول اینکه آفریدن این دنیا خطایی بزرگ بود!

و #دوم اینکه زندگی تو در چنین دنیایی نیز اشتباه بوده است.

 

حالا فرار کن چون این مردم تو را خواهند کشت!"

 

🙏خدا پرسید، "به کجا فرار کنم؟"

 

🌹یکی گفت، "به قله ی اورست برو."

 

خدا گفت، "شما آینده را نمی دانید. من از گذشته و حال و آینده با خبرم. به زودی مردی ، به اسم ادموند هیلاری ، به آنجا خواهد رسید.

 

 و وقتیکه مرا ببیند، به زودی همان مشکلات شروع می شوند: اتوبوس ها و جاده ها و هواپیماها و رستوران ها همه جا ساخته خواهند شد... چون مردم به آنجا خواهند آمد تا مشکلات و مسائل خودشان را بازگو کنند. بازهمان اوضاع شروع می شود."

 

🌹کسی دیگر گفت، "پس بهتر است به کره ی ماه بروی."

 

خدا گفت، "شما نمی فهمید. هیچ جایی نیست که انسان دیر یا زود به آنجا راه پیدا نکند."

 

🌹🌹در اینجا یکی از مشاوران پیر که عادت داشت کمتر سخن بگوید در گوش خدا زمزمه کرد،

 

"من جایی را می شناسم که انسان هرگز به آنجا راه نخواهد یافت: تو فقط به #درونش برو.

 

او همه جا را خواهد گشت ، ولی هرگز #درون_خودش را نخواهد گشت.

 

🙏و خدا گفت، "این به نظر منطقی می آید."

 

🍇و از آن زمان تاکنون، خداوند در درون شما زندگی کرده است.

 

اینک من آن راز به شما گفته ام، بستگی به خودتان دارد:

 

🌹اگر مایلی بروی و با او ملاقات کنی، به درون برو! ولی شکایت نکن!

 

درواقع، او از #دیدار تو بسیار #خوشحال خواهد شد، زیرا هزاران سال است که کسی را ملاقات نکرده است، فقط گاه گاهی!

 

و کسانی که به او رسیده اند، با #ساکت شدن، هشیار شدن و #آگاه شدن به او دست یافته اند.

 آنان اهل شکایت کردن نیستند ، آنان اهل #مزاح و خنده هستند.

 

🌹و من به شما می گویم: خداوند در خنده است که به شما ملحق می شود.

 

ولی این باید یک #تجربه باشد، وگرنه فقط یک #باور است _ و من مایل نیستم برای شما نظام باورداشت بسازم.

 

من تنها از تجربه ی خودم با شما سخن می گویم: شما می توانید آن را

تجربه ی خودتان نیز بکنید.

 

#اشو

#روح_عصیانگر_138



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 3 اسفند 1395  ساعت 8:10 AM نظرات 0 | لينک مطلب

وحي از نظر استاد ديناني

🖊 استاد: هر فهمی، وحی است.

منتها تنها فهم مستقیم و بلاواسطه، فهمِ حضرت ختمی مرتبت است.

دیگری فهم باواسطه است که گاهی هم کج و کوله می رود.

وزوز زنبور، وحی است.

اگر وحی نبود، نمی توانست مُسَدّس بسازد. شش گوشه که می گویند از نظر هندسی خیلی هم سخت است.

یک وحی الهی کامل، همانی است که برای حضرت ختمی مرتبت آمده است. نقص هم ندارد.

این تئوری ما در وحی است که لزومی هم ندارد، خواب باشد.

پیغمبر، دیگر در سرّ سویدایش خالص می شود.

خلوتِ خلوت اش است؛ و وصل به حق تعالی است.

آن وقت جبرئیل اش ظاهر می شود. جبرئیل از درون حضرت می آید، نه بیرون.

هیچ کس نمی تواند جبرئیل را ببیند. در درون پیغمبر است. خود حضرت می دید.

آن هم که به صورت دحیه کلبی در روایات آمده است، ظهور برون پیغمبر است.

در یک لحظه هایی جبرئیل را در تمام وجود حضرت می بیند. باطن که خودش بود، خواست بیرون را هم ببیند، یک دحیه هم اینجا ظاهر شد.

همان دحیه که حضرت می دید، مردم هم می دیدند یا نه؟ یک دحیه کلبی بود که آن را هم می دیدند. اما آن دحیه که حضرت می دید، عایشه می دید؟

وقتی وحی نازل می شد، عایشه کنار پیغمبر نشسته بود، ولی آیا او هم همان دحیه را می دید؟ نمی دید. اگر سلمان بود می دید؟ چه کسی می دید؟

💡شاگرد: فقط خودش می دید.

🖊استاد: فقط خودش می دید. این وحی است.

 

📖 {کتاب ژرفای اندیشه، ص 194}

🖊 غلامحسین ابراهیمی دینانی

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 2 اسفند 1395  ساعت 7:26 AM نظرات 0 | لينک مطلب

رند خراباتی

پیشتر گفته بودم که در شهر من دو خان بودند ؛یکی خان برقی و آن دیگری خان پرکنی.

اولی را گفتم که پیشه اش دزدی بود و اینک دومی را می گویم که قلندری بود رند.

به خلاف اولی ، دومی را من ندیده بودم ؛ اما فراوان حکایت ها از اوشنیده ام.

باری این خان پرکنی را شغل ،جارچی گری بود؛ یعنی تنها رسانه ی شهر من که منبع اخبار بود و به کوی و برزن جار میزد و آن اخبار را به اهالی می رساند.

اگر بنا بود اشتری ذبح کنند از برای فروش و یا گمشده ای بیابند و اجتماعی نمایند و اعلانی رسمی به گوش مردم رسانند ؛ این خان پرکنی بود که بر دوچرخه می نشست  و به سر هر کوی فریاد برمی کشید و مردم را می آگاهانید ، تو گویی الهه ی سروش بود از برای نجف آبادی ها .

خان پرکنی را البته مَنشی دیگر هم بود و آن اینکه در مجالس عروسی با دایره ی زنگی کوچک خود می آمد و می رقصید و شمع انجمن آرای محفل می شد .

گویند که چون روی در نقاب خاک کشید ماترکی نداشت .

چرا که همواره مشتی بی بضاعت و یتیم و دیوانه را به دور خود جمع داشت و از اغنیا برایشان توش و پوشی فراگرد می آورد و دلشان را خوش می ساخت .

به فصل گرما هم شنیدم که به بازار دوغی و آبی مهیا می ساخت و به عابران تشنه می داد چیزی که امروزه باید با پول به دستش آورید.

چندی پیش مهندس خلیلی را دیدم و جزوه ای درشرح حال این مرد به من داد.

درآن وجیزه حکایتی بود درس آموز برای ما.

و آن حکایت این بود که گویند روزی چون این روز خشکسالی عارض گردیده بود و مردم به همراه مجتهد شهر-آقا آسید محمود سجادی-در پگاه آدینه به بیابان می رفتند و نماز باران میخواندند تا ذات باری شفقتی نماید و رحمتی بباراند.

الغرض، خان نیز که به طعنه اهل زهد گرفتار بود چرا که با دایره خویش عرش حضرت صمدی را می لرزاند و خشم او را بر می انگیخت؛

جمعه روزی با اعوان و انصار خویش به بیابان می رود و این اعوان همان دیوانگانی بودند که ملعبه ی خلق بودند و اسباب تمسخر.

باری به بیابان می رود و جدای از جماعت زاهد کاسبکار می نشیند و کلاه از سر می گیرد و برای یاران خویش (همان دیوانگان و یتیمان) سخنرانی غرایی می کند .

سخنرانی ای درس آموز که نیشخند زهاد را درپی داشت.

او گفته بود: (خطاب به انصارش) که اگر باران نبارد این خلقی که آن طرف نشسته اند هیچ آسیبی نبینند.

اینان مشتی دزد بازاری هستند که در پستو و زیر زمین خانه هایشان گندم و آذوقه احتکار کرده اند اما شما بدبختید چرا که کسی به فکر شما نخواهد بود و باغات را میو ه ا ی نیست که بر گیرید و از رنج گرسنگی برهید . این شما و این هم خدا از او بخواهید تا تدبیر كار شما بیچارگان کند.

این بگفت و بر سرتاس خود می کوبید و میگریست و اعوان وی نیز به تقلید حال او چنین کردند .

پس از مدتی هم گفت خوب بس است اگر بخواهد با همین مختصر خواهد فهمید.

در آن نوشته آمده بود که به وقت غروب بارانی بارید دیدنی و چند روز هم بند نیامد .

نتیجه این که دیروز پلاکاردی دیدم در مدخل شهر که از مردم برای ادای نماز ، طلب باران دعوت کرده بود .

با خود گفتم این نماز را خانی می خواهد که به حرمتش خداوند بارانی بباراند .

با تشكر از دوست عزيزم دكترعيدي استاد دانشگاه

9/11/95

محمد صالحي

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 1 اسفند 1395  ساعت 7:18 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :2
  •    
  • 1  
  • 2  
Powered By Rasekhoon.net