ما از نور ساخته شده ايم.

همه هستي از نور ساخته شده.

و عجيب اينجاست كه ما در تاريكي زندگي مي كنيم!

 

باور نكردني است كه چگونه از پس اين كار بر مي آييم.

 

به راستي يك شاهكار است!

معجزه اي بزرگ را انجام مي دهيم:

 

ما از نور ساخته شده ايم ولي زندگي خود را در تاريكي سپري مي كنيم !

 

دليلش اين است كه هيچگاه وجود خود را نمي پوييم.

 

به همه كس مي نگريم.

اينجا و آنجا را جستجو مي كنيم.

 

چشمان ما پيوسته از شاخه اي به شاخه ديگر مي پرد .

 

اما هيچگاه آرام و ساكت نمي شود تا نيم نگاهي به وجود خودمان بيندازد.

 

و نيم نگاهي به وجود خويش انداختن كافيست تا تو را دگرگون سازد و از خواب بيدارت كند.

 

آنگاه هيچ مرگ و هيچ محدوديتي براي تو وجود نخواهد داشت.

آنگاه نا محدود مي شوي و آزاد.

و لذت آزاد و رها بودن بي نهايت است.

اشو

#مراقبه_های_روزانه

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 11 آبان 1395  ساعت 2:33 PM نظرات 0 | لينک مطلب

ذهن یک عارف تا به سکوت نرسد ، او راه بجایی نخواهد برد .

 

مولانا با ملاقات شمس ، به وادی سکوت ذهن قدم نهاد  ( در 38 سالگی )

و اشو ، اين سكوت را در 21 سالگی به تجربه آورد .

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 

 

 

                                                                                                                                 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 11 آبان 1395  ساعت 7:38 AM نظرات 0 | لينک مطلب

ریشه تردید فلسفی در میان مسلمانان

ادیان معمولا بر سه پایه استوارند :

اول اعتقاد بدون شرط و بدون شک به خدا یا خدایان آن دین،

دوم اعتماد مطلق به آنچه که واسطه یا واسطه های خدا یا خدایان ابلاغ می کنند،

و سوم پایبندی به احکام و شرایع آن دین.

بنیاد اسلام علاوه بر این سه ، بر مفاهیم پاداش و کیفر آخرت هم استوار است و همه اینها در اصول سه گانه توحید و معاد و نبوت مجتمع است.

در مذهب شیعه دو اصل دیگر هم به اینها اضافه می شود: عدل و امامت.

این اصول سه گانه اسلام (و اصول پنج گانه تشیع) تفکیک ناپذیر و تردیدناپذیرند.

ورود به حلقه مومنان، متضمن قبول این اصول و باقی ماندن بر این قبول است.

انکار هر یک این اصول و ضرورت های برآمده از آنها بازگشت به کفر یا ارتداد است و مستوجب عقوبت مرگ. 1

حال پرسش این است که وقتی حدود و ثغور دین به این روشنی است، دیگر چه نیازی به فلسفه؟ کسی که اصول و شرایع را پذیرفته و به وظایف دینی اش عمل می کند، یا اگر عمل نکند، دچار احساس گناه می شود چرا باید به وادی پرخطر و شک افزای فلسفه وارد شود؟

پاسخ این پرسش ها را باید در تاریخ اسلام جست:

مسلمانان، در زمان حیات پیامبر، آنجا که سخن وحی در میان بود از ایشان اطاعت بلاشرط می‌کردند؛ وقتی هم که خود پیامبر می‌فرمود سخنش وحی نیست و نظر اوست، به دیده احترام می نگریستند و اگر مخالفتی می‌کردند، با حزم و حیا بود.

اما پس از رحلت پیامبر، فصل اطاعت بی چون و چرا هم پایان یافت.

خلفای راشدین بر اساس سنت دیرینه عرب، یعنی بیعت با شیخ مرضی الاطراف، انتخاب شدند.

حتی استناد طرفداران علی ابن ابیطالب به سابقه رابطه او با پیامبر و سفارش حضرت محمد(ص) در حجةالوداع کارساز نشد و جانشینان پیامبر بر اساس سنت انتخاب شدند و علی که از نظر حامیانش، جانشین طبیعی پیامبر بود، آخرین خلیفه در حلقه خلفای راشدین شد.

اما از آنجا که تا این مرحله، هنوز بر سر اصول و مبادی اختلافی نبود، بحث اعتقادی هم موضوعیت نداشت.

صحابه محضر پیامبر را درک کرده و طبعا همگی مدعی فهم کافی از سخنان خداوند و پیامبر بودند و بحث‌ها محدود می شد به احتجاج در باب سیاست و قدرت، نه فلسفه و تفکر در باب چیستی خداوند و دین و اصول آن.

قتل دو خلیفه (عثمان و علی) و برآمدن امویان، صحنه فرهنگی مسلمانان را یکسره دگرگون کرد.

حامیان امامت علی و اولادش، به حاشیه قدرت رانده شدند، خوارج بر حامیان علی و معاویه شوریدند و معاویه نخستین حکومت استیلایی را در قلمروهای اسلامی تشکیل داد و بذرهای تردیدی افشانده شد که شش دهه بعد از درون آن پرسش هایی جانکاه سر برآورد و مسلمانان را به تفکر در باب این پرسش ها وادار کرد و فلسفه اسلامی آغاز شد.

تردید نخست درباره حقیقت دین بود و تردید دوم درباره نسبت خداوند و قران و پیامبر.

محمود صدری

1-  البته بحث نويسنده در مورد ارتداد و مصاديق آن قابل خدشه است .


http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 11 آبان 1395  ساعت 7:36 AM نظرات 0 | لينک مطلب

‏ نگاهي مجدد به مفاهيم جاهليت و آثار ظهور اسلام – خلق دو مفهوم جديد توسط پيامبر

فرجام نبرد فرهنگی ایرانشهر و اعراب

در بخش‌های پیشین دیدیم که پا به پای زوال فرهنگی و سیاسی در ایرانشهر ساسانی، در شبه جزیره عربستان جنبشی فراگیر به سوی یکپارچگی راه افتاده بود.

بنیان های یکپارچگی عربی چند دهه پیش از بعثت پیامبر اسلام شکل گرفته بود و قبایلِ خسته از جنگ های چند صد ساله در پی راهی برای حل نهایی منازعه بودند و نمی یافتند.

در آن روزگار در کنار فضایل مشترک عربی که در بخش پیشین نوشتم، دو مفهوم فرهنگی مهم دوشادوش هم در کار بودند که پیامبر اسلام، دین تازه را بر شالوده تغییر همین دو مفهوم استوار کرد:

🍁🍁🍁مفهوم اول، #انتقام بود.

اعراب عصر جاهلی معتقد بودند «وقتی کسی کشته می‌شود تشنه خون قاتل است و این خون باید ریخته شود و اگر چنین نشود روح مقتول در قالب جغدی بر مزارش ظاهر می شود و مدام شیون می‌زند: استقونی! یعنی سیرابم کنید».

همین باور موجب جنگ های پیاپی میان قبایل شده بود. هر قبیله ای که خونی طلبکار بود از پای نمی نشست تا آن را از قبیله بدهکار پس بگیرد و کشته خود را از عذاب نجات دهد. طبیعتا در غالب موارد، تعداد کشته ها برابر نمی شد و همواره قبیله ای طلبکار خون و قبیله ای بدهکار بود و جنگ گریزناپذیر می‌شد.

🍁🍁🍁مفهوم دیگر که در میان اعراب عصر جاهلی رواج داشت، اعتقاد بسیار قوی و ریشه دار به #تقدیر و تسلیم بود.

 تسلیم مفهومی اخلاقی بود، اما نه دربرابر دیگران بلکه در برابر قهر طبیعت.

اعراب در ستیز دائمی با خشم و قهر طبیعتِ خشن صحرا آموخته بودند که طبیعت را نمی توان مهار کرد پس باید خود را با آن سازگار کنند.

این مفاهیم دوگانه یعنی انتقام و تسلیم، موجب روحیه عصیان انسان در برابر انسان و تسلیم انسان به قضا شده بود.

کار مهم پیامبر اسلام، تلفیق این دو و خلق دو مفهوم تازه و تاریخ ساز شد:#توحید و #معاد 🍁.

اعراب را به جای تسلیم در برابر طبیعت، به تسلیم در برابر خدای یگانه دعوت کرد و متقاعدشان کرد که طبیعت بی جان صدای شما را نمی شنود اما خدای یگانه یا الله دانا و شنواست.

همچنین به ایشان گفت مرگ پایان همه چیز نیست. آنکه می‌کشد و آنکه کشته می شد روزی در جایی که گریزی از آن نیست روبرو می‌شوند.

انتقام این جهانی لازم است و قصاص واجب؛ اما اگر هم کسی از کیفر این جهان بگریزد، از کیفر آن جهان گریزی نیست.

پیش از آن، اعراب مفهوم مبهمی از عذاب و دوزخ در ذهن داشتند و حتی به احتمال حیات پس از مرگ هم فکر می کردند، اما درکی از کیفر آخرت نداشتند.

به همین علت مفهوم جدید چون آبی بود بر آتش انتقام و درمانی برای تحقیر قبیله طلبکار خون.

ستیزندگان دیروز شدند متحدانی که قرار بود چند دهه بعد آخرین بقایای ایرانشهر را نابود کنند.

محمود صدری

قسمت اول :
نگاهي مجدد به مفاهيم جاهليت و آثار ظهور اسلام



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 10 آبان 1395  ساعت 7:23 AM نظرات 0 | لينک مطلب

حکمت خسروانی فلسفه ايراني قبل از يونان بوده است

اسلام وقتی آمد بت پرستی و خرافات و ضلالت را زدود .

اما فرهنگ ایران باستان، خرافه نبود.

از این رو، اسلام مخالف فرهنگ ایران نیست و به عقیده سهروردی، حتّی آن را تأیید کرده است.

فلسفه ایران باستان فلسفه نور است که بعد ها فلسفه شیخ اشراق را تشکیل می دهد.

در آن فلسفه، نور وظلمت در برابر هم قرار دارند.

نور ، اساس است وظلمت، اهریمن وسرانجام نور غلبه پیدا می کند و همیشه غالب است.

سهروردی می خواست این فرهنگ را احیاء کند و خودش هم ادّعا می کند: من برای احیای حکمت خسروانی آمده ام.

براساس حکمت خسروانی ما معتقدیم که در ایران فلسفه بوده و ایران فلسفه داشته است .

غربی ها تا امروز معتقد بوده اند که فلسفه در جایی جز یونان نبوده است: از آتن و هراکلیتوس و هومر و... شروع شده است تا حالا در پاریس ولندن.

آنها می گویند در این دوهزار و پانصد سال تنها در یونان فلسفه وجود داشته است وبربرها فلسفه نداشته اند.

 یونانی ها غیر خودشان را بربر می دانستند و کتابی هم به همین عنوان نوشته شده است.

سهروردی مدّعی است که موضوع از این قرار نیست و ایران مهد فلسفه بوده، فلسفه از نوعی دیگر وحتّی بسیاری از حکمای یونان تحت تأثیر فلسفه ایران بوده اند، از جمله خود افلاطون.

من در کتاب «شعاع اندیشه وشهود در فلسفه سهروردی» نشان داده ام که بسیاری از اندیشه های افلاطون از فلسفه ایران باستان گرفته شده است .

اسم فلسفه ایران «حکمت خسروانی» است، خسرو یعنی پادشاه که فره ایزدی بوده است.

پادشاهان از نظر سهروردی محترمند، نه پادشاهان ظالم ودیکتاتور، بلکه پادشاهانی که فره ایزدی بودند و سایه ایزد در شاهنامه آمده است که: پیرزنی وقتی دید شیر گاوش کم شده، ناراحت شد.

گفتند: چه اتفاقی افتاده؟

گفت: اندیشه ملک دیگر شده است.

یعنی چون فکر بد به سر پادشاه آمده، گاو من شیر نمی دهد.

این گوشه ای از حکمت خسروانی است که اگر پندار کج به سر پادشاه بیاید، گاو پیرزن در فلان روستا شیر نمی دهد . این یک فکر عجیب است.

در حکمت خسروانی پادشاه فرهّ ایزدی بوده است ، نه یک دیکتاتور .

آنچه ذکر شد، ظهوری از حکمت خسروانی است که اصل فلسفه ایران باستان بوده است.

⬅️{ گزیده ای از بیانات پروفسور ابراهیمی دینانی در همایش بزرگداشت شیخ اشراق}

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 10 آبان 1395  ساعت 7:11 AM نظرات 0 | لينک مطلب

بازخوانی مفهوم جاهلیت

تحولات شبه جزیره عربستان در آستانه فرو پاشی ایرانشهری ساسانی و برآمدن دین اسلام ، برخلاف آنچه در ایران مشهور است، ناگهانی و حیرت ‌انگیز نبود.

بلکه تحولاتی طبیعی و آمیخته‌ای از منازعه و مصالحه بین اعراب آن زمان بود که به تشکیل دولتی مقتدر ‌انجامید.

بنیان تجمع و تشکل اعرابی که بعدا مسلمان خوانده شدند، ابتدا پیمان‌های قبیله‌ای برای صلح بود ، سپس به امر اعتقادی حول دین جدید تبدیل شد و سرانجام ، همه چیز در خدمت بسط قدرت سیاسی قرار گرفت.

این قدرت به‌شدت تابع عرفی بود که عمدتا میراث عصر جاهلی بود که اسلام آنها را امضا کرده بود.

از این حیث حاکم شدن پیامبر در مدینه ، بیعت قریش با او و سپس دست ‌به‌ دست شدن قدرت سیاسی بین خلفای راشدین در چارچوبی کمابیش مانند همان روشی انجام شد که در یونان باستان بود :

در یونان توافق «شهروندان آزاد» از طریق دموکراسی مستقیم و انتصاب حاکم و در شبه جزیره عربستان از طریق توافق «سران قبایل» و نصب امیر.

تمردهای قبیله‌ای و عصیان بردگان در برابر نجبای عرب که در ایران بر آن تاکید می‌شود، فرع داستان بود.

نیاز به مرکزیت سیاسی و غلبه کردن بر منازعات طولانی ، نیازی بود که سالها پیش از ظهور اسلام پدید آمده بود.

اما اعراب شبه ‌جزیره ، برای تحقق این هدف ، دستگاه نظری منسجمی نداشتند.

مناسک و آیین‌های دینی و فرهنگی قبایل با هم فرق داشت و تنها نقطه وصلشان مکه بود که حریم امن شناخته می‌شد و کعبه که زیارتگاه و محل طوافشان بود.

«هر قبیله‌ای خدای خاص خود را داشت که معبود بلاواسطه به شمار می رفت. در عین حال به خدای متعال که او را الله می‌نامیدند هم اعتقاد داشتند. اما گفته شده است این اعتقاد چندان قوی نبوده و فقط هنگام خطر پر رنگ می‌شده است. خدایان فرعی یا بتان واسطه شفاعت نزد الله بودند.»

تکثر خدایان مانع فائق آمدن بر پراکندگی‌ها بود .

خدایان فرعی ، چیزی شبیه الهه‌های یونانی بودند و هر یک نماینده یکی از مفاهیم انتزاعی . مثلا جَدّ خدای بخت بود، َودّ خدای دوستی و مهر و مناف خدای بلندی.

یکی از تصورات رایج در ایران این است که در زمان بعثت پیامبر اسلام، ساکنان شبه جزیره عربستان، مردمانی نادان و بی سواد و بی فرهنگ و بی اخلاق بوده اند و پس از اسلام آوردن به مردمانی فاضل و بافرهنگ و شریف و اخلاقی تبدیل شده اند.

اما تاریخ آن سامان چیز دیگری می گوید: ساکنان شبه جزیره عربستان در قرن ششم میلادی، یعنی همان روزگاری که ایرانشهری ساسانی رو به زوال بود، مردمانی بودند پایبند به فضایل اخلاقی مانند «شجاعت در پیکار، بردباری در مصائب، وفاداری به افراد قبیله خود، سخاوت با نیازمندان و تنگدستان، مهمان نوازی از مهمانان و رهگذران».

در کنار این فضایل عملی باید از فضیلت دانش اعراب، به ویژه فنون خطابه و فصاحت و بلاغت هم گفت که همگی در شعر عرب آن روزگار متبلور بوده است.

افزون بر اینها، عرب عصر جاهلیت، مناسک دینی سازمان یافته ای داشت که تقریبا همه آنها به امضا و تایید پیامبر اسلام رسید:

 زیارت و طواف کعبه دقیقا در ذیحجه بود و این ماه و ماههای ذیقعده و محرم ماههای حرام بود.

مکه نیز حرم به شمار می‌رفت. در طول حج ریاضت و محرماتی مانند منع جنگ و منع همبستری و شکار داشتند.

نهم ذیحجه به عرفات می رفتند. سپس به مزدلفه (مشعر). سنت قربانی به قصد قربت وجود داشت. عقیقه (قربانی برای فرزند) هم وجود داشت. پیامبر همه اینها را حفظ کرد.

بت پرستی اعراب با بت پرستی مناطق دیگر از جمله رومیان فرق داشت. بت ها خودشان شایسته پرستش نبودند بلکه واسطه شفاعت انسان نزد «الله» بودند و لات و عزی و منات را از آن رو تکریم می‌کردند که آنها را دختران الله می‌دانستند.

از اینها مهم تر اینکه زبان عربی به کار رفته در قران، به ویژه سجع آن ادامه ادبیات مسجع دوران جاهلی است که اساسا ساخته کاهنان بت‌پرست و شاعران بود.

همچنین چند دهه پیش از بعثت پیامبر اسلام، اندیشه چندخدایی و شرک در حال برچیده شدن بود و بر شمار حنفا یا پیروان ابراهیم پیامبر افزوده شده بود.

پیامبر اسلام هم از جمله همین حنفا بود. واژه اسلام که به معنای «تسلیم» است، دقیقا منطبق با باور اعراب عصر جاهلی به «تقدیر و رضا» بود.

پیامبر اسلام به این باورها چیزی افزود که که از قدرت تفکر و تخیل اعراب جاهلی خارج بود. آن افزوده اساسی، موضوع نوشته بعدی است.

* برگرفته از کتاب تاریخ فلسفه در اسلام/ گروه نویسندگان/ ویراستار محمد میان شریف/ نشر جهاد دانشگاهی
دكتر محمود صدری جامعه‌شناس ایرانی و استاد دانشگاه در آمريكا


http://mahsan.rasekhoonblog.com

قسمت اول :
گاهي مجدد به مفاهيم جاهليت و آثار ظهور اسلام
ادامه دارد :

گاهي مجدد به مفاهيم جاهليت و آثار ظهور اسلام – خلق دو مفهوم جديد توسط پيامبر



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 9 آبان 1395  ساعت 7:25 AM نظرات 0 | لينک مطلب

مباحث تفكيكي دين و شريعت

  1. منشا دين نياز انسان به آرامش روحانيست
  2. دین یا شریعت ، تفاوت در چیست ؟
  3. کارکرد اصلی وحی چه بود که هنوز پای برجاست ؟
  4. هیچ متنی در خلأ متولد نمی شود حتی وحی
  5. ارزيابي و قضاوت فهم گذشتگان ، با معيارهاي امروزين ، كاري غيرعقلاني است
  6. پلوراليسم فلاح آری ، پلورالیسم فقط نجات نه
  7. پلورالیسم دینی
  8. جايگاه فقه در دعوت انبيا
  9. احكام شريعت در دعوت پيامبر(ص) چه جايگاهي دارند ؟
  10. آيا احكام شريعت غير قابل تغيير است ؟
  11. سیری در مبانی فقهی مرحوم احمد قابل
  12. زمان تشريع احكام عبادي در صدر اسلام
  13. هدايت و گمراهي انسان بدست خود اوست نه خداوند
  14. آيا مردمان عصر نزول به اطلاعات علمي و تاريخي قرآن آگاه بوده اند ؟
  15. شريعت و حقوق زن
  16. تفاوتها ي زن عصر نزول و زن امروز و احكام شريعت
  17. نگاه جامعه به جايگاه زن بر مبناي نظام سنتي ، او را به كالايي صرف تبديل كرده است !
  18. لزوم تغییر ساختار خانواده از سنتی به جدید
  19. تمام شروط اجراي حدود ، دال بر لغو آنهاست
  20. استمرار ظواهر یا روح احکام اسلامی
  21. اسلام بمثابه اصولي ايماني اخلاقي فراتاريخي ، يا احكامي متعلق به عصر نزول ؟
  22. اگر احكام شريعت امضائي اند چرا خداوند گفته حكم من اينست ؟
  23. راهكاري برای بررسی عقلانی و عادلانه بودن احکام شریعت در صدر اسلام -1
  24. خدا ، انسان ، و نردبانی به نام عقل
  25. خدا و بلوغ عقلی انسان قبل و زمان حضرت آدم
  26. نوع و نحوه حكومت از حقوق مردم است – امام علي(ع)
  27. شرط دينداري در عصر حاضر
  28. رجحان عقل بر شرع در كلام فقيه عاليقدر
  29. ویژگی های احکام امضایی در سیره پیامبر چیست ؟
  30. دين و جامعه عصر نزول ، مظروف و ظرف
  31. نگاه اسلام به مسئوليت حاكميت سياسي يك جامعه
  32. نگاهي مجدد به مفاهيم جاهليت و آثار ظهور اسلام
  33. فقه و روشنفكري ديني - دكتر بابايي
  34. روش فهم دین از دیدگاه آیت الله حیدری (چکیدۀ کلّ بحث
  35. نگاهی به بعض آرای خانم دکتر صدیقه وسمقی اسلام پژوه و استاد دانشگاه

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com/show/716711/

1395/8/8

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 8 آبان 1395  ساعت 8:11 AM نظرات 0 | لينک مطلب

نگاهي مجدد به مفاهيم جاهليت و آثار ظهور اسلام

ظهور اسلام : وحدت عربی ، پراکندگی ایرانی

شکل گیری اسلام و فروپاشی ایرانشهری ساسانی در ایران دو حرکت عکس هم بود که تقریبا همزمان آغاز شده بود .

اولی گرایش قبایل پراکنده عرب به سوی مرکزیت فرهنگی و سیاسی بود و دومی فعال شدن گسل‌های پرشمار در نظام فرهنگی و سیاسی  و افزایش نیروی گریز از مرکز در ایرانشهر ساسانی.

بسیار شنیده شده است که ایرانیان ، شکست یزدگرد ساسانی از سعد ابی‌وقاص را پدیده‌ای باورنکردنی و عجیب تصویر می‌کنند.

برخی با همین تصور به عظمت اسلام گواهی می‌دهند که توانسته است به وسیله مشتی پابرهنه ، امپراتوری باشکوهی را سرنگون کند ، و برخی دیگر لب به دشنام عرب می‌گشایند و می‌کوشند نبردی تاریخی را در منازعات کنونی دخیل کنند.

در صورتی که دست‌کم سه دهه پیش از حمله اعراب به ایران ، تقریبا چیزی از امپراتوری ساسانی باقی‌نمانده بود و هفت سال قبل از شکست ایران از روم، مسلمانان از آن خبر داشتند (غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿۲﴾فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ﴿۳﴾ سوره روم ).

فرقی هم نمی‌کند که این اطلاع از طریق وحی بوده یا هنر سیاسی و نظامی پیامبر اسلام.

نتیجه اینکه لشکر خلیفه دوم ، 30 سال پس از نزول آیات اولیه سوره روم با علم به اضمحلال امپراتوری ساسانی به ایران حمله کرد.

دلایل ضعف داخلی ساسانیان فراوان و مستند است اما خلاصه بحث این است که در سال 21 و 22 هجری که کار یزدگرد ساسانی تمام شد ، قدرت چندانی در ایران نبود که فروپاشی آن موجب شگفتی باشد.

اقتصاد و جامعه پریشان و نظام سیاسی هزارپاره بود.

اندیشه‌ دوگانه اهورا- اهریمن یا خیر و شر که مناطق پراکنده به جامانده از عصر اشکانیان را ذیل اندیشه ایرانشهری ساسانیان ، گرد آورده بود ، ترک برداشته بود و مبانی مشروعیت نظام ایرانشهری، اعتبار کافی برای حفظ یکپارچگی را نداشت.

دكتر محمود صدری جامعه‌شناس ایرانی و استاد دانشگاه در آمريكا

كانال انديشه :
https://telegram.me/joinchat/CN3xXD7tFhiiNrvBSgq6dg
ادامه دارد :

http://mahsan.rasekhoonblog.com

ادامه در :
بازخوانی مفهوم جاهلیت



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 8 آبان 1395  ساعت 7:59 AM نظرات 0 | لينک مطلب

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 9


23- 🍁 پذیرش شهادت و زیر بار ذلت نرفتن

امام ، در روز عاشورا همه روشهای ممکن را برای جلوگیری از جنگ بکار گرفتند ، چه آگاه کردن سربازان از دلیل آمدنش و چه درخواست بازگشت به منطقه ای امن ؛ ولی وقتی متوجه شدند که ابن زیاد به چیزی جز کشتن او و یا اسارت ذلیلانه همچون بردگان و سپس کشتن او ( همانند مسلم ) رضایت نمی دهد ، جنگیدن تا آخرین قطره خون را انتخاب کردند و با کلمات آتشین و عاشقانه زیر اعلام کردند که ، زندگی چند روزه دنیا زیر بار ذلت و ظلم ، به جاودانگی در محفل الهی نمی ارزد :

•  " آگاه باشيد كه اين فرزند زاده  فرزند فرزند زاده ، مرا مخيّر گذاشته است بين انتخاب مرگ با ذلت و خواري ، و حال آنكه او هرگز به خواسته اش درباره من نخواهد رسيد و هرگز خواري و ذلت را بر نخواهم گزيد ... " 37

•  " نه بخدا مانند ذلیلان تسلیم نمی شوم و مانند بردگان گردن نمی نهم ... من مرگ همراه خدا را به جاوید بودن با شما خوشتر دارم . " 38

24-  🍁 اعلام اينكه  هر زندگی ای ، ارزش زیستن ندارد

يكي از آموزه های اخلاقی امام ، اعلام این اصل زیبای انسانی بود که در سیر کمالی بسوی خدا ، چند صباح بودن در دنیا ، آنگاه ارزش دارد که با اخلاقی زیستن ، هر لحظه زندگیش گامی به محفل انس الهی ، نزدیکتر شود و الا مرگ و رهایی از ننگ و ذلت ، بهترین گزینه انسانی است ، و این نکته در سخنان متعدد امام در مسیر کوفه تا شهادت ، از برجستگی خاصی برخوردار است که غیر از سخنان بند 23 ، سخنان زیر نیز آموزش شیوه اخلاقی زیستن است :

•  " همانا که زندگی با ظالمان جز درد و رنج نیست و اینگاه است که مرگ ،شهادت و حضور در محفل انس الهی خواهد بود."39

•  " مرگ بهتر از پذيرفتن ننگ است و پذيرفتن ننگ بهتر از قبول آتش" . 40

25-  🍁 حتی در لحظه مرگ نیز فریادگر اخلاق آزادگی بودند

امام در آخرین لحظات عمر خود ، وقتی که مواجه با حمله دشمن به خیمه و خانواده اش می شود، فریاد برمی آورد:

" وای بر شما ! اگر دین ندارید و از روز معاد نمی ترسید ، در کار دنیاتان چونان آزادگان و جوانمردان باشید." 41

و گویی فریادشان بلند است که : اگر به اخلاق دینی در دفاع از مظلوم و بی پناه ، پایبند نیستید ، به اخلاق آزادگی ، جوانمرد باشید .

و امام حتی در آن شرایط مرگ و شهادت خود ، نه در مقام اهانت به کسی است ، که آخرین تلاشهایش را در تربیت اخلاقی حتی دشمنان بکار گرفته و سخن از آزادگی و اخلاق و منش انسانی می کند و این نه به استناد به دین شناسنامه اي كسي است که آنها نیز به آن مدعی اند و معتقد به صحت عملکرد دینی خود .

زيرنويسها : 👎👎

37-    " اَلا و انّ الدّعي ابن الدّعي قد تركني بين السّلّة و الذّلّة و هيهات له ذلك مني ، هيهات منا الذّلّة. " - مقتل خوارزمي، ج 2، ص 7،
( تذكر : عبارت «الدعی ابن الدعی» در بعضی از کتب روایی بدون سند و در بعضی با سند مجهول به امام نسبت داده شده است )

38-  لا وَ اللَّهِ لا أعطيهم بيدي إعطاء الذليل، وَ لا أقر إقرار العبيد عباد اللَّه، إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ .. فو الله للموت مَعَهُ أحب إلي من الخلد معكم 0الطبری ج 5 ص 425 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3025 )

39-  فإني لا أَرَى الموت إلا شهادة ، وَ لا الحياة مع الظالمين إلا برما – سخن امام در مسیر کربلا - الطبری ج 5 ص 404 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2994 )

40-  اَلْمَوْتُ اَوْلى مِنْ رُكُوبِ الْعارِ  وَ الْعارُ اَوْلى مِنْ دُخُول ِالنّار – سخن امام قبل از شهادت - مقتل عوالم و مثيرالاحزان

41-  فَقَالَ الْحُسَيْن: ويلكم! إن لَمْ يَكُنْ لكم دين، وكنتم لا تخافون يوم المعاد، فكونوا فِي أمر دُنْيَاكُمْ أحرارا ذوي أحساب ، امنعوا رحلي و أهلي من طغامكم و جهالكم - الطبری ج 5 ص 450 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3058 )  

توجه : آدرس طبري عربي ، فايل موجود در كتابخانه نرم افزاري shamela  بوده و آدرس فارسي ، فايل پي دي اف ترجمه ابوالقاسم پاينده است .

تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی

http://mahsan.rasekhoonblog.com
قسمت اول :
جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 5 آبان 1395  ساعت 12:55 PM نظرات 0 | لينک مطلب

تنها به آسمان نگاه کن

 

بر آسمان مراقبه کن.

 

هر زمان وقت داشتی روي زمین دراز بکش و به آسمان نگاه کن. بگذار تأملت این باشد.

 

اگر می خواهی نیایش کنی، به آسمان نیایش کن.

 

 اگر می خواهی مراقبه کنی، بر آسمان مراقبه کن، گاهی با چشمان باز، گاهی با چشمان بسته.

 

 زیرا آسمان در درون نیز هست؛ به همان اندازه ي بیرون بزرگ است.

 

ما درست در آستانه ي آسمان درون و آسمان بیرون ایستاده ایم و آنها دقیقاً متناسب اند.

 

 همانطور که آسمان بیرونی بی نهایت است، آسمان درونی نیز هست.

 

ما درست در آستانه ایستاده ایم، می توانی به هر دو راه محو شوي. و اینها دو راه براي محو شدن اند.

 

اگر در آسمان بیرون محو شوي، این نیایش است.

 

 اگر در آسمان درون محو شوي، این مدیتیشن است، اما نهایتاً هر دو به جاي یکسانی می رسند: تو محو می شوي.

 

 و این دو آسمان دو تا نیستند.

 

فقط به این دلیل دو تا هستند که تو وجود داري، تو خط جدا کننده هستی.

 

 وقتی ناپدید شوي، خط جدا کننده ناپدید می شود، آنگاه درون بیرون است و بیرون درون.

 

#اشو

#کتاب_نارنجی

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 5 آبان 1395  ساعت 10:46 AM نظرات 0 | لينک مطلب

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 8

20- 🍁 اجازه رفتن به یاران در عاشورا حتی در نهایت تنهایی

یکی از یاران امام بنام ضحاك بن عبدالله مشرقى همدانی ، در شب عاشورا به امام می گوید :

من قرض دارم و نان خور دارم ؛ اما اگر اجازه دهی که وقتی دیدم جنگاوری نمانده بروم ؛ و چندان که برای شما سودمند باشد و موجب دفاع از شما شود می جنگم  .

امام به ایشان اجازه دادند .

او تا روز عاشورا در كنار امام ماند ، اما به محض مشاهده شهادت اکثر یاران امام و حتمی شدن غلبه دشمن ، جنگی کرده و سپس اجازه دیشب امام ، برای رفتنش را به امام یادآور شد .

امام فرمود : " اگر می توانی بروی ، اجازه داری . او نیز حضرت را ترك و از صحنه پيكار خارج شد و بعدا یکی از راویان کربلا گشت ." 34

21-   🍁مقدم داشتن فرزندان خود جهت حضور در میدان

در روز عاشورا ، یاران امام ، پیش دستی کرده و اجازه حضور او و خانواده اش را در میدان جنگ ندادند تا همگی شهید شدند ، آنگاه بود که نوبت به اعضای فامیل خود امام رسید ؛ که امام(ع) ، در اولین گام ، به درخواست فرزند عزیز خود علی اکبر ، او را به میدان فرستادند و پس از آن بود که دیگر اعضای خانواده به میدان رفتند و به شهادت رسیدند . 35

22-   🍁حفاظت از حریم خانواده حتی در آخرین لحظات

امام پس از کشته شدن اصحاب و یاران و تنها شدن ، براى رفع تشنگى و تجدید قوا ، صف دشمن را شکافت و خود را به آب فرات رساند . همین که با اسب در شریعه قرار گرفت و دست به سوى آب دراز کرد، یکى از لشکریان عمر سعد به دروغ فریاد زد :

اى حسین ، آیا از نوشیدن آب بهره‏مند شده و لذت مى‏برى ، در حالى که اهل‏ بیت تو مورد تعرّض واقع شده‏اند؟! حضرت آب را از دست ریخت و بر قوم حمله کرد ، صف آنان را درید و خود را به خیمه رسانید ، دید خیمه‏ها سالم است و مورد هجوم واقع نشده است. 36

زيرنويسها : 👎👎

34-  الطبری ج 5 ص 418 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3015 ) و الطبری ج 5 ص 444 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3050 )

35-  ولم يزل يتقدم رجل رجل من أصحابه فيقتل ، حتى لم يبق مع الحسين عليه السلام إلا أهل بيته خاصة. فتقدم ابنه علي بن الحسين عليه السلام .. الطبری ج 5 ص 446 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3055 ) - الارشاد ج2 ص 106

36-  یا اباعبداللَّه! تتلذّذ بشرب الماء و قد هتکت حرمک؟! فنفض الماء من یده و حمل على القوم فکشفهم فاذا الخیمه سالمه - مناقب آل ابى‏طالب، ج3، ص254

تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی

http://mahsan.rasekhoonblog.com

قسمت اول :

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1
ادامه دارد :

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 9



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 5 آبان 1395  ساعت 7:25 AM نظرات 0 | لينک مطلب

هيچگاه حسرت ديگري را نخور

كسي كه امروز موفق نشان مي دهد ،

قطعا روزگاراني ، سخت ترين شرايط خود را پشت سر گذاشته ، ولي تسليم نشده است .

و وضعيت امروز او نيز ، براي ما مكشوف نيست ،

بلكه صرفا تصويري از تعريفهايي كه از او ميكنند مي بينيم .

 

پس ،

تو نيز ، فقط خودت را باش ، و سعي كن ،

در آنچه كه در اختيار و توان توست ، بهترين باشي ،

و در آنچه كه خارج از حيطه تصميم و اقدام توست ، تسليم .

 

كه اين قانون كلي هستي و وعده حتمي خداوند است كه :

 

فان مع العسر يسرا ، ان مع العسر يسرا – سوره شرح آيات 5 و 6

قطعا بدان كه آساني ( و شادماني رسيدن به قله ) ، همزاد رنجي است ( كه در صعود به آن قله پذيرا مي شوي . )

محمد صالحي – 18/7/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 4 آبان 1395  ساعت 9:19 AM نظرات 0 | لينک مطلب

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 7

19-🍁  زيباترين جلوه هاي صبر و ادب در لحظه هاي حتي پر از مرگ

•  حضرت زينب(س) ، به سبب سرشت اخلاقي ايماني خود و سفارش برادرش امام(ع) در مقام صبر و رضا ، در هيچ مرحله اي از عاشورا و بعد از آن نه به فريادي متوسل شدند و نه سخن سبكي كه حاكي از ضعف و حقارت باشد مي كنند .

يكي از زيباترين نمونه هاي آن ، لحظه مشاهده در خون غلتاندن برادرش امام است كه در حالي كه شمر و سربازان آنها ، امام را دوره كرده تا آخرين ضربه ها را وارد كرده و سر از بدنش جدا كنند ، بسوي او رفته و عمر سعد را  نه به توهين و يا نفرين ، كه با لحني حاكي از نهايت تحقير اوست خطاب مي كند :

" اى عمر ! ابوعبدالله کشته می شود و تو نگاه مى‏کنى؟ "

و اينجاست كه عمر سعد را چنان در هم مي شكند كه از شرم ، اشكهايش بر گونه و ريشهايش سرازير مي شود و اولين فردي مي شود كه بر اين همه خباثت ، مي گريد . 31

•  وقتي كه ياران امام به ملكوت پيوسته و او يكه و تنها به رزم شجاعانه خود ادامه مي دادند ، هر از چند گاهي بازگشتي بسوي خيمه ها مي كردند و آخرين حمايتهاي خود را از آنها به عمل مي آوردند .  
در يكي از اين بازگشتها در حالي كه كنار خيمه اي مي نشينند تا لحظه اي آرام گيرند و خانواده را در آغوش گرفته به صبر بخوانند ، كودكش عبدالله ( علي اصغر ) را روي زانوي او نشان ده در آغوش مي گيرد .
در اين حالست كه تيري به او پرتاب و بر گلويش مي نشيند .

امام دست خود را زير گلوي كودك گرفته و خون را بر زمين ريخته و بي هيچگونه سخني حاكي از ضعف ، چنين دعا مي كنند :

"خداوندا ! اگر فيروزي آسمان را از ما گرفته اي ، چنان كن كه به سبب خير باشد و انتقام ما را از اين ستمگران بگير . " 32

•  با اتمام جنگ و شهادت امام و همه ياران همراه ، حمله به خيمه ها آغاز شد . دريكي از اين يورشها ، شمر و سربازانش به سوي خيمه امام سجاد(ع) كه در آن زمان هم نوجواني بيش نبودند و هم بيمار ، تاختند و شمر فرياد كرد: " چرا اين را نكشيم ؟ "

حميد بن مسلم كه از كاتبان وقايع در لشگر عمر سعد بود ، فرياد كرد : " سبحان الله ، كودكان را هم مي كشيم ؟ اين كودك است  ".

و چنان ايستادگي كرد تا رييس او ، عمر سعد رسيد و سربازان را از ادامه جناياتشان در حمله به خيمه ها باز داشت ، هر چند ربوده شده ها را كسي باز نگرداند .

در اينجا بود كه امام(ع) بدون هيچگونه بغض و كينه اي ، حميد بن مسلم را دعا مي كنند كه :

" پاداش خير يابي ، خداي به گفتار تو شري از من دور كرد . " 33

زيرنويسها : 👎👎

31-  قال: فو الله إنه لكذلك إذ خرجت زينب ابنة فاطمة أخته، وكأني أنظر إِلَى قرطها يجول بين أذنيها وعاتقها وَهِيَ تقول: ليت السماء تطابقت عَلَى الأرض! وَقَدْ دنا عُمَر بن سَعْد من حُسَيْن، فَقَالَتْ: يَا عُمَر بن سَعْدٍ، أيقتل أَبُو عَبْد اللَّهِ وأنت تنظر إِلَيْهِ! قَالَ: فكأني أنظر إِلَى دموع عمر وَهِيَ تسيل عَلَى خديه ولحيته، قَالَ: وصرف بوجهه عنها. - الطبری ، ج 5 ص 452 ( ترجمه ج7 الكترونيكي ص 3060 )

32-  قَالَ: أتي الْحُسَيْن بصبي لَهُ، فهو فِي حجره، إذ رماه أحدكم يَا بني أسد بسهم فذبحه، فتلقى الْحُسَيْن دمه، فلما ملأ كفيه صبه فِي الأرض ثُمَّ قَالَ: رب إن تك حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذَلِكَ لما هُوَ خير، و انتقم لنا من هَؤُلاءِ الظالمين، الطبری ج 5 ص 446 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3055 ) - الارشاد ج2 ص 108

33-  قالَ، انتهيت إِلَى عَلِيّ بن الْحُسَيْن بن علي الأصغر وَ هُوَ منبسط عَلَى فراش لَهُ ، وَ هُوَ مريض، وإذا شمر بن ذي الجوشن فِي رجالة مَعَهُ يقولون: أَلا نقتل هَذَا؟ قَالَ: فقلت: سبحان اللَّه! أنقتل الصبيان! إنما هَذَا صبي، قَالَ: فما زال ذَلِكَ دأبي أدفع عنه كل من جَاءَ حَتَّى جَاءَ عُمَر بن سَعْد، فَقَالَ:
أَلا لا يدخلن بيت هَؤُلاءِ النسوة أحد، وَ لا يعرضن لهذا الغلام المريض، ومن أخذ من متاعهم شَيْئًا فليرده عليهم قال: فو الله مَا رد أحد شَيْئًا، قَالَ: [فَقَالَ عَلِيّ بن الحسين: جزيت من رجل خيرا! فو الله لقد دفع اللَّه عني بمقالتك شرا - الطبری ، ج 5 ص 454 ( ترجمه ج7 الكترونيكي ص 3062 ) –  تذكر : حميد بن مسلم بعدا يكي از راويان كربلاشد .

تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی

http://mahsan.rasekhoonblog.com

قسمت اول :
جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1
ادامه دارد :

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 8



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 4 آبان 1395  ساعت 7:32 AM نظرات 0 | لينک مطلب

سرزمين وحشي

 

اين شروع كار است.

 

 بايد بارها و بارها از سرزمينهاي عجيب بگذريد.

 

 حقيقت از هر تخيلي عجيب تر است.

 

 شهامت داشته باشيد.

 

قبل از به درون رفتن، هرگز نمي دانيد چقدر از وجودتان برايتان ناشناخته است.

 

 فقط با بخشي كوچك از وجودتان زندگي كرده ايد .

 

خود را بعنوان برگي مي شناسيد،‌ در حاليكه كل وجودتان يك درخت كامل است.

 

حال، وقت مواجه شدن با واقعيتهاست.

 

 هر لحظه با واقعيتي مواجه مي شويد كه هرگز حتي تصورش را نمي كرديد و اين آشفتگي، همينطور ادامه دارد.

 

 آرام نخواهيد گرفت.

 

هرگز نمي دانيد لحظه بعد،‌ چه چيزي در وجودتان رخ مي نمايد.

 

به همين دليل انسانها از به درون رفتن مي ترسند.

 

آنها زندگي اي ثابت و شناخته شده دارند.

 

 آنها بخشي از سرزمين وجود خود را صاف كرده  و خانه خود را آنجا ساخته اند.

 

 آنها چشمان خود را بسته و ديواري به گرد خويش كشيده اند.

 

 آنها تصور مي كنند همه چيز همين است در حاليكه درست پشت همين ديوار،‌ سرزمين وحشي در انتظار آنهاست.

 

 سرزمين وحشي آنها را فرا مي خواند.

 

#اﺷﻮ

@oshoi

 

ا تزعم انک جرم صغیر 

و فیک انطوی العالم الاکبر  - امام علی(ع)

 

آیا خود را جرمی کوچک در این جهان می پنداری ؟

در حالیکه درون تو جهانی بوسعت هستی نهفته است .

http://mahsan.rasekhoonblog.com/



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 3 آبان 1395  ساعت 9:12 AM نظرات 0 | لينک مطلب

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 6

17- 🍁 ارتباط بی وقفه عاشقانه با معبود

هدف اصلی امام در نهضت کربلا اصلاح اندیشه دینی مردم و خالص کردن نگرش معنوی آنها بود و خود ایشان الگوی تمام عیار معنویت و سیر و سلوک عرفانی بودند . اما در این سلوک عارفانه و مشی طریقت عاشقانه ، هرگز از انجام عبادات شریعت غافل نشدند ، بگونه ای که در تمام لحظات حرکت ایشان ، دعا و نیایش و نماز اول وقت حتی در بارش مرگ و شهادت روز عاشورا ، موج می زند .

•  از نمونه های بارز آن ، نماز اول وقت در هنگام برخورد با حر است . 25

•  و دیگر آنکه ، وقتی امام روز تاسوعا متوجه قصد حمله ابن سعد می شوند ، شب را از آنها مهلت می گیرند ، تا آخرین لحظات را به فرصتی برای نجوای عاشقانه با معشوق بدل نمایند :

" (برادرم عباس ) پیش ابن سعد برو و اگر می توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و ما امشب را با خدای خود راز و نیاز کنیم . خدا می داند که من نماز کردن و قرآن خواندن و دعای بسیار و استغفار را همیشه دوست داشته ام . " 26

و پس از آنکه مهلت یافت ، او و یاران تا صبح به نیایش و نجوا با معشوقی که فردا با او هم حجله خواهند شد پرداختند . 27

•  و از آن زیباتر ، نماز ظهر عاشوراست که در آن شرایطی که مرگ سایه اش را بر همه کسان امام پهن کرده بود ، ولیکن امام با شنیدن ندای اذان ، بسوی خدایش نماز خوف می گذارد و در کنار رقص و عشق بازی میان خون و شمشیر ، آخرین زمزمه های عابدانه خود را نیز بجای می آورد :

" و امام به ابوثمامه که ظهر را یادآور شده بود فرمودند: نماز را بیاد آوردی ، خدایت جزو نمازگزاران و ذکرگویانت بدارد ، بله الان وقت نماز است . " 28

" و آنگاه نماز خوف خواندند و .... " 29

18-  🍁 دعوت خواهر به حفظ آرامش و پایین نیاوردن ارزش خود

امام سجاد نقل می کنند که :

پس از آنکه پدرم شب عاشورا همه سخنان لازم را با یاران و خانواده بعمل آورد ، در گوشه ای به نجوا با خدای خود نشست و شعری خواند که من و عمه ام زینب ، از آن بوی بلا استشمام کردیم . من جلوی اشکم را گرفتم ولی عمه ام بخاطر رقت زنانه اش نتوانست خود را کنترل کند و سراسیمه با سر برهنه پیش او رفت و با بیتابی ناله زد که : ای کاش پیش از این مرده بودم ، برادرم به انتظار کشته شدنی ؟

پدرم در حالیکه چشمانش پر از اشک بود گفت :" اگر مرغ قطا را رها کنند خواهد خوابید . "

و اینجا بود که عمه ام به سر و صورت خود زد و گریبان چاک کرد و بیهوش بر زمین افتاد .

پدرم آبی به رویش پاشید و پس از دلداری او گفت : " خواهرکم قسمت می دهم و قسم مرا رعایت کن که بر من گریبان ندری و چهره نخراشی و وای نگویی و مرگ نخواهی . "

و سپس او را به خیمه پیش من آورد و رفت . 30

زيرنويسها : 👎👎

25-  الطبری ج 5 ص 401 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2982 )

26-  قَالَ: ارجع إِلَيْهِم، فإن استطعت أن تؤخرهم إِلَى غدوة وتدفعهم عند العشية لعلنا نصلي لربنا الليلة وندعوه ونستغفره، فهو يعلم أني قَدْ كنت أحب الصَّلاة لَهُ وتلاوة كتابه وكثرة الدعاء والاستغفار! الطبری ج 5 ص 417 (ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2982)

27-  فلما أمسى حُسَيْن وأَصْحَابه قاموا الليل كله يصلون ويستغفرون، ويدعون ويتضرعون - الطبری ج 5 ص 421 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3018)

28-  قالَ: ذكرت الصَّلاة،جعلك اللَّه من المصلين الذاكرين! نعم،هَذَا أول وقتها -الطبری ج 5 ص439 (ج7 ترجمه الکترونیکی ص 3042)

29-  فصلى الحسين بأصحابه صلاة الخوف – الارشاد ج2 ص 105

30-  عن على ابن الْحُسَيْن بن علي قَالَ: إني جالس فِي تِلَكَ العشية ... و عمتي زينب عندي تمرضني، ... و أبي يقول : يَا دهر أف لك من خليل ... وكل حي سالك السبيل
... فعرفت مَا أراد، ... فرددت دمعي ..فأما عمتي ..، وَ هِيَ امرأة، و في النساء الرقة و الجزع، فلم تملك نفسها أن و ثبت تجر ثوبها، و انها لحاسره حتى انتهت اليه، فقالت: وا ثكلاه! . ...: فنظر إِلَيْهَا الْحُسَيْن ع فَقَالَ : يَا أخية، لا يذهبن حلمك الشَّيْطَان، قالت: .. استقتلت نفسي فداك ، فرد غصته، و ترقرقت عيناه، وَ قَالَ: لو ترك القطا ليلا لنام، قالت: يا ويلتى...و لطمت وجهها ، و أهوت إِلَى جيبها و شقته، و خرت مغشيا عَلَيْهَا ، فقام إِلَيْهَا الْحُسَيْن فصب عَلَى وجهها الماء، [وَقَالَ لها: يَا أخية، ... قَالَ: فعزاها بهذا و نحوه، وَ قَالَ لها: يَا أخية، إني أقسم عَلَيْك فأبري قسمي، لا تشقي علي جيبا، وَلا تخمشي علي وجها، وَ لا تدعي علي بالويل والثبور إذا أنا هلكت،] قَالَ: ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّى أجلسها عندي، وخرج إِلَى أَصْحَابه . - الطبری ج 5 ص 420 ( ترجمه الکترونیکی ج 7 ص 3017)  

تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی

http://mahsan.rasekhoonblog.com

قسمت اول :

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1


ادامه دارد :

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 7



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 3 آبان 1395  ساعت 7:33 AM نظرات 0 | لينک مطلب

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 5

14- 🍁 درخواست مذاکره با عمرسعد جهت جلوگیری از جنگ

امام ، وقتی با دستورهای مکرر ابن زیاد مبنی بر بستن آب و سخت کردن شرایط مواجه می شوند و احتمال وقوع جنگ را بیش از پیش احساس میکنند ، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام داده بگونه ایکه در روز هشتم محرم ، به درخواست امام ، چند بار جلسه محرمانه بین او و عمرسعد برگزار و نهایتا با پیشنهاداتی که امام ، برای ترک مخاصمه می کنند ، ابن سعد نامه ای به ابن زیاد نوشته و با خوشحالی تمام و امید به خاتمه خوش غایله ، به او اعلام میکند :

" خداوند متعال ، آتش جنگ ما را خاموش کرد . زیرا حسین ، هم اینک حاضر است :

از همان جایی که آمده است ، برگردد ؛

و یا به سوی یکی از مرزهای کشور برود و بسان سایر مسلمانان زندگی کند . نه از او بر ضد ما و نه از ما بر ضد او چیزی در میان نباشد ؛

و یا به جانب شام نزد یزید رفته دستش را در دست او گذاشته و اختلافش را با وی حل و فصل کند .

ای عبیدالله ، این پیشامد ، هم می تواند موجب خرسندی تو و هم موجب اصلاح امت باشد ". 22


15-  🍁 فداکاری امام و آزاد گذاشتن یاران و خانواده برای نجات خود

در شب عاشورا ، وقتی که امام مطمین می شود که دشمن راهی برای جلوگیری از جنگ نگذاشته و احتمال جنگ نابرابر در فردای آن بشدت بالاست و تبعا کشته شدن همه جنگاوران امام قابل پیش بینی است ، بیعت خود را از آنها برداشته و می فرمایند :

" .. بدانيد كه میدانم فردا روزمان با این دشمنان چه خواهد شد .
بدانید که من اجازه تان میدهم با رضایت من همگیتان بروید که حقی بر شما ندارم ، اينك كه شب فرا رسيده و پرده خود را بر شما افكنده است ، از تاريكى آن سود جوييد و آنرا وسیله رفتن خود کنید ، هر يك از شما دست در دست يكى از مردان من گذارده ، به شهر و ديار خودتان روى آوريد و پراكنده شويد تا آنگاه كه خداوند گشايشى عنايت كند .
زيرا اين مردم تنها مرا مى خواهند و هنگامى كه بر من دست يافتند، از تعقيب ديگران دست بر مى دارند . " 23

16-  🍁 قدردانی از یاران و خانواده همراه خود

امام چون استقامت و وفاداری یاران و خانواده خود را می بینند که در این حدود 6 ماهه با او در همه شرایط سخت و طاقت فرسا و حتی مرگ آفرین ، همراه بودند و حاضر به جان فشانی در راه و هدف مقدس ایشان هستند ، خاضعانه از همه آنها در شب عاشورا ، با کلمات زیبای زیر تشکر و قدردانی می فرمایند :

" من نه يارانى باوفاتر از ياران خود مى شناسم ، و نه اهل بيتى پاكتر و باصفاتر و خون گرمتر از اهل بيت خود. پس خداوند همگى شما را از من پاداش خير دهاد ." 24

زيرنويسها : 👎👎

22-  أما بعد: فإن الله قد أطفأ النائرة وجمع الكلمة وأصلح أمر الأمة، هذا حسين قد أعطاني أن يرجع إلى المكان الذي أتى منه أو أن يسير إلى ثغر من الثغور فيكون رجلا من المسلمين، له ما لهم وعليه ما عليهم، أو أن يأتي أمير المؤمنين يزيد فيضع يده في يده، فيرى فيما بينه وبينه رأيه، وفي هذا [لكم] رضى و للأمة صلاح – الارشاد ج 2 ص   87 ،  الطبری ج 5 ص 389

تذكر: اينكه امام همه موارد فوق را مطرح كرده باشند ، جاي بحث دارد كه هدف اين مقاله نيست ، بلكه بحث بر سر تلاشهاي امام براي جلوگيري از جنگ است .


23-  أَلا و إني أظن يومنا من هَؤُلاءِ الأعداء غدا، أَلا و إني قَدْ رأيت لكم فانطلقوا جميعا فِي حل، ليس عَلَيْكُمْ مني ذمام، هَذَا ليل قَدْ غشيكم، فاتخذوه جملا ... ثُمَّ ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من اهل بيتى، تفرقوا فِي سوادكم ومدائنكم حَتَّى يفرج اللَّه، فإن القوم إنما يطلبوني، ولو قَدْ أصابوني لهوا عن طلب غيري . الطبری ج 5 ص 418 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3015 )

24-  أَمَّا بَعْدُ، فإني لا أعلم أَصْحَابا أولى وَلا خيرا من أَصْحَابي، وَلا أهل بيت أبر وَلا أوصل من أهل بيتي، فجزاكم اللَّه عني جميعا خيرا . - الطبری ج 5 ص 418 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3015 )

تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی

http://mahsan.rasekhoonblog.com

قسمت اول :
جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1
ادامه دارد :

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 6



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 2 آبان 1395  ساعت 7:34 AM نظرات 0 | لينک مطلب

نظرات فقهي مرحوم قابل

1-  بجاي خمس اصطلاحي ، انفاق و زکات واجب است و کسی که فردی برخوردار است از باب « وجوب انفاق » باید یک پنجم مازاد را بپردازد . و مالیات های دولتی می تواند با ادای زکات جایگزین شود .

2-  کسی برخوردار ناميده ميشود که در آمدی مازاد بر هزینه هاي ازدواج ، تحصيل ، شغل و مسكن خود و فرزندانش  دارد ( در حد متعارف و متوسط جامعه ای که در آن زندگی می کند ) . ضمنا سرمایه ی لازم برای کار و شغلی که در پیش می گیرد تا هزینه ی زندگی خود و افراد تحت تکفل خود را به صورت مستمر تأمین کند نيز جزو هزينه محاسبه مي شود .

3-  بهره گرفتن از حیوانات حلال گوشتی که غیر مسلمان آن را برای عرضه به بازار محصولات خوراکی، ذبح کرده است مجاز است .

4-  اهل کتاب طاهرند ، بلکه هر انسانی طاهر است . انسان نجس وجود ندارد .

5-  ازدواج با پیروان شرایع الهی و هر انسانی که حق طلب و ملتزم به مبانی عقلانی و منطقی است جایز است .

6-  ازدواج موقت دخترانی که به بلوغ رسیده اند و دارای رشد فکری هستند با شرط عدم انجام عمل زناشویی ، حتی بدون اذن پدر جایز است . البته گرفتن اجازه از پدر یا مادر مستحب است.

7-  در ازدواج موقت ، صرف توافق دو طرف و رضایت آنان و تعیین محدوده ی زمانی آن (که با رضایت یکدیگر قابل تمدید است) کفایت می کند و احتیاجی به گفتار یا رفتار خاص دیگر (مثل آنچه در ازدواج دائم وجود دارد) نیست.

8-  در ازدواج موقت ، اگر زناشویی با وسایل پیشگیری انجام شود و یا اساسا به هر گونه ای که علم به عدم حاملگی حاصل شود ، لزوم مراعات عده از زن ساقط می شود و می تواند بلافاصله با مرد دیگری ازدواج کند .

9-  نجاسات به موارد آلوده کننده کاهش یافته و مطهرات نیز ، به تبع آن تغییر می کند .

10-  برای تطهیر مخرج بول لازم نیست حتما با آب شسته شود . اگر با شکل دیگری ( مانند دستمال کاغذی ) هم عین نجاست ازاله شود، کفایت می کند و با آن می توان نماز خواند .

11-  مشروبات الکلی ، علی رغم حرمت نوشیدن آنها نجس نیستند .

12-  زنان برای قضاوت ، افتاء ، مدیریت جامعه و امامت نماز مجاز هستند .

13-  لازم است مناسبات دیه زن و مرد با توجه به نقش متفاوت اقتصادی آنها در عصر حاضر نسبت به عصر نزول ، تغییر کند .

14-  جدایی از همسر برای زن ،که با عنوان « خلع » شناخته می شود حق اوست و با مراجعه ی وی به قاضی و تأکید بر تصمیم به جدایی ، نهایی می شود و قاضی ملزم به تأیید جدایی آنان است. (پس از بازگرداندن مقدار موجودی مهریه ای که گرفته )

15-  پوشش بدن برای زن واجب بوده ، ولي پوشش سر و گردن مستحب شرعي است  .

16-  اگر منجمین به شکل دقیق علمی حلول ماه را خبر دادند در همه جای دنیا موظفیم به نظر آنها عمل کنیم.

17-  مربی و مربیه نسبت به کودکانی که از روزها یا ماههای آغازین زندگی تحت تربیت یا کفالت قرار می گیرند و در صورت کفالت اصطلاحا به فرزند خواندگی گرفته می شوند و مادر یا پدر خوانده کودک شمرده می شوند محرم است .

18-  برخی حیوانات که در فقه شیعه حرام دانسته شده است مثل خرگوش ، حلال است .

19-  وضو ( یا غسل ) با لاک ناخن برای بانوان جایز است .

20-  ملاک تشخیص حرام اصوات از حلال آنها ، زشتی یا بی آلایشی آن است . در این مقیاس ، عقلاً زن یا مرد بودن افراد مطرح نیست .

کتاب " فقه ، کارکردها و قابلیت ها – مرحوم آيه الله قابل

محمد صالحی – 13/1/ 92

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 2 آبان 1395  ساعت 7:33 AM نظرات 0 | لينک مطلب

من بارها گفته ام که هیچکس تا به حال خدا را ندیده است.

نه موسی ، نه عیسی ، نه کریشنا....

طبیعتا مردم دچار سؤ تفاهم شده اند.

وقتی میگویم هیچکس خدا را ندیده است منظورم این نیست که خدا وجود ندارد،

فقط میگویم لحظه ای که به اندازه کافی برای دیدن خدا نزدیک شوی ، تو دیگر وجود نداری....چه کسی قصد دارد خدا را ببیند؟

تا وقتی تو هستی ، برای دیدن ، برای احساس کردن ، پرسیدن و تحقیق کردن ، خدا نیست.

خدا نام دیگر واقعیت است , خدا یک شخص نیست ، "یک کیفیت است" ، "یک رایحه است" ، "یک ملاحت است" ، "یک موسیقی است".

هرچه به واقعیت نزدیکتر شوید ، کمتر وجود خواهید داشت.

بدان ، لحظه ای که با واقعیت (خدا) مواجه شوی رو در رو ، تو دیگر نخواهی بود.

.

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست...

تو خود حجاب خودی حافظ, از میان برخیز.....

.

#اشو#عرفان#خودشناسی  

محمد صالحي

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 1 آبان 1395  ساعت 3:19 PM نظرات 0 | لينک مطلب

🍁🍁سیری در مبانی فقهی مرحوم احمد قابل  🍁🍁

       " بمناسبت پنجمين سالروز پرواز به ميهماني حضرت عشق "

❤️تولد : 9 مهر ماه 1337 -   💔 فوت : 1 آبان ماه 1391

تحصیلات حوزوی : اجتهاد از سال 1377 با حكم مرحوم آيه الله منتظري

🍁الف ) اصول و مبانی سه گانه فقهی مرحوم قابل

ایشان در تحقیقات اجتهادی خود به شریعت عقلانی می رسد . نکته عقلانیت ، در میان روشنفکران دینی ، سابقه داشته اما وجه ممیزه قابل ، نسبت به دیگران این است که او خوانش دین را و مشخصا خوانش فقه را از منظر عقلانی می نگرد .

کتاب او در این زمینه ، شریعت عقلانی بوده که در 12 بخش و 37 قسمت نگاشته اینترنتی شده است . او در این کتاب ، به سه اصل اساسی زیر که دو اصل دوم و سوم آن ، انحصاری برجسته خود اوست اتکا داشته و فتاوای خود را با نگاه تسامح و تساهل به دین ، ارائه کرده است . 1

❤️اصل اول : عقل ،حجت اصلی و اولی است و شرع ، حجت فرعی و ثانوی ؛ لذا شرع تنها در منطقة الفراغ عقل ، حق اظهار نظر دارد :

•  💐عقل، حجت مستقل باطنی است که خداوند برای بشر قرار داده است و « پیامبران الهی » و شرایع آنان ، حجت ظاهری‌اند و تنها در منطقة الفراغ عقل ، حق اظهار نظر دارند و در سایر موارد ، موظف به تأیید و تأکید حکم عقل می‌باشند . بنا بر این ، عقل ،حجت اصلی و اولی است و شرع ، حجت فرعی و ثانوی.  ( شریعت عقلانی ، 6 ، بخش 5 )

• 💐 منطقةالفراغ عقل جایی است که عقل مشترک بشری، نسبت به گزینه‌های موجود یا محتمل، هیچگونه گرایش یگانه و مستقل مثبت یا منفی الزامی ندارد و طبیعتا نسبت به آنها «بی تفاوت» است. ( شریعت عقلانی ، 9 ، بخش 24 )

• 💐 باتوجه به سکوت عقل در چند و چون مسائل عبادی ( نماز ، روزه و حج ) ، یعنی عدم اظهار نظر قطعی عقل ، در نفی یا اثبات راهکارهای پیشنهادی شرع ، حضور نسبتا مستقل و غیرقابل انکار شریعت را در این حوزه نمی‌توان انکار کرد .  ( شریعت عقلانی ، 9 ، بخش 24 )

•  💐در حوزه‌ی مسائل غیرعبادی ، رویکردهای شرعی با معیارهای موردنظر عقلای زمان نزول وحی یا زمان حضور اولیاءخدا، هماهنگی داشته و مبتنی بر « مدارا با عقلانیت بشر در هر زمان » بوده ولی اگر با عقلانیت مشترک بشر امروز سازگار نباشد و برخلاف رویکرد آنان ارزیابی شود و قدرت استدلال کافی برای قانع کردن عقلاء رانداشته باشد، لزوما باید تغییر کند . در این صورت، معلوم می‌شود که حکم شریعت محمدی در آن موارد، ثابت نبوده و موارد مورد نظر، از احکام متغیر شریعت بوده است . ( شریعت عقلانی ، 9 ، بخش 24 )

❤️اصل دوم : اصل اصاله الاباحه عقلیه است ، یعنی اصل جواز و اباحه است ( در مقابل اصالة الحظر عقلی . )

• 💐 نتیجه‌ی عملی مبنای اصالة الإباحة العقلیة این است که بهره‌گیری از همه‌ی مواهب طبیعت و توان آدمی ، به حکم عقل مجاز است و جز با دلایل اطمینان‌آور ، نمی‌توان آدمی را از چیزی محروم کرد . ( شریعت عقلانی ، 5 ، بخش 4)

•  💐از نظر قرآن ، تمامی پیروان شرایع الهی ، حقیقتا مسلمان شمرده می شوند ، هرچند نام خود را « یهودی ، زرتشتی ، صابئی ، بودایی ، مسیحی ، یا چیز دیگری » بگذارند . ( شریعت عقلانی ،12، بخش 37 ، بند 14)

• 💐 اساس دین یگانه ی خدای یکتا ، که تمامی پیروان شرایع ؛ نوح ، ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمد ، به آن فرا خوانده و می خوانند ، چیزی جز ؛ « ایمان به خدا ، ایمان به آخرت ( پندار نیک ) و عمل صالح ( گفتار و کردار نیک ) » نبوده و نیست . ( شریعت عقلانی ،12، بخش 37 ، بند 13)

• 💐 به همین خاطر است که بین " دین و شریعت " باید تفکیک کرد ، هرچند در برخی متون ، با تسامح ، از عنوان « دین » به جای « شریعت » بهره گرفته شده است . ( شریعت عقلانی ،12، بخش 37 ، بند 14)

❤️اصل سوم : اصل مداراست . مدارای فقها با عقلانیت بشر در هر زمان .

•💐  یکی از مسائل شریعت محمدی(ص) که اساس آن در فقه شیعه بسیار محکم و رایج است ، بحث « تقیه » ( به عنوان نوعی مدارا ) است . ( شریعت عقلانی ،7، بخش 14)

•💐  تقیه‌ی مداراتی تا وقتی که جامعه‌ی بشری ، زمیه‌ی پذیرش احکام شرعی را پیدا نکند ، ادامه می‌یابد و هر گاه و به هر نسبت که امکان پذیرش آنها پیدا شود ، طرح و به کار بستن آنها مجاز خواهد بود. ( شریعت عقلانی ،7، بخش 14)

•💐 رویکردهای اصیل تمامی یا اکثر این شرایع ، توحیدی است و اعتقاد به عالم دیگر در آن آشکار است.

* 💐اگر در آیین بودا سخنی از خدا نیامده است ، درست به این خاطر بوده که مردم آن سرزمین ، از کثرت خدایان، نسبت به لفظ و مفهوم خدا اشباع شده بودند و مشکل اصلی آنان اعتقاد به خدا نبود بلکه مشکل اصلی ، کمبود شدید معنویت در روابط انسان با همنوعان و مجموعه‌ی هستی بود . ( شریعت عقلانی ،6، بخش 8)

1-  مجاهدت های علمی احمد قابل ، استاد دکتر محسن کدیور
منبع : كتاب شريعت عقلاني مرحوم استاد قابل

محمد صالحی – 13/1/ 92

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 1 آبان 1395  ساعت 8:17 AM نظرات 0 | لينک مطلب

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 4

11- 🍁 أب دادن به حتی اسبان حر در مواجهه با او

وقتی امام با سپاه 1000 نفری حرّ بن يزيد رياحي در ورودی کوفه مواجه شدند ، چون هنگام ظهر بود و هوا به شدت گرم بود ، امام آنها را ديد که از شدّت تشنگي بخاطر طي مسيري دراز ، در حال تلف شدن هستند ، در یک عمل اخلاقی زیبا ، به يارانش دستور داد تا ضمن آب دادن به آنها ، حتي به اسبانشان نيز آب بدهند . ياران امام به آن لشکر آب دادند و سپس به طرف اسبانشان رفتند و ظرفها و طشتها را پر از آب کردند و هرگاه سه يا چهار يا پنج بار آب مي دادند ، اسب را کنار مي زدند و ديگري را آب مي دادند تا اينکه همه ي اسبان را آب نوشاندند . 18

12- 🍁  اعتقاد به عدم پیش دستی در جنگ

•  در روز دوم محرم که سپاه امام اجبارا در کربلا اردو می زنند ، زهیر بن قین به امام عرض می کند که : ای پسر پیامبرخدا ، جنگ با اینان ، آسانتر از جنگ کسانی است که پس از این به مقابله می آیند ، به جان خودم ، از پی اینان که می بینی کسانی بسوی ما می آیند که تاب مقابله آنها نداریم .

                     امام فرمود : " من کسی نیستم که جنگ آغاز کنم ."  19

•  در همان ابتدای صبح عاشورا ، مسلم بن عوسجه نزد امام آمد و گفت : بگذار او ( شمر ) را با تير بزنم ، او فاسقى از دشمنان خداست و خدا اين گونه فرصت پيش آورده است .

                  امام فرمود : " تير نينداز ؛ دوست ندارم كه آغاز گر جنگ باشم ."  20


13-  🍁 نهایت تلاش امام برای جلوگیری از جنگ و نجات همراهان خود

وقتی که امام در ورودی کوفه ، متوجه بحرانی شدن اوضاع و عدم امکان برخورداری از حمایت کوفیان شدند ، حداکثر تلاش خود را برای خروج از معرکه و رفتن به جایی امن و نجات جان خود و همراهان نمودند که از جمله آنها 5 مرحله درخواست بازگشت ( 2 مرحله درخواست از حر ، 2 مرحله درخواست از عمرسعد تا قبل از عاشورا و یک مرحله دیگر درخواست در روز عاشورا ) بود که با عبارات مشابه زیر بیان فرمودند :

" اي مردم ! اگر دعوت شما از من از روي اكراه بوده است رهایم کنید به سوي محل اَمن خويش باز مي گردم . " 21

زيرنويسها : 👎👎

18-  قال الْحُسَيْنُ لِفِتْيَانِهِ: اسْقُوا الْقَوْمَ وَ ارْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَيْلَ تَرْشِيفًا،] فَقَامَ فِتْيَانُهُ فَرَشَّفُوا الْخَيْلَ تَرْشِيفًا، فَقَامَ فِتْيَةٌ وَسَقَوُا الْقَوْمَ مِنَ الْمَاءِ حَتَّى أَرْوَوْهُمْ، وَأَقْبَلُوا يَمْلَئُونَ الْقِصَاعَ وَالأَتْوَارَ وَالطِّسَاسَ مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ يُدْنُونَهَا مِنَ الْفَرَسِ، فَإِذَا عَبَّ فِيهِ ثَلاثًا أَوْ أَرْبَعًا أَوْ خَمْسًا عُزِلَتْ عَنْهُ، وَسَقَوْا آخَرَ حَتَّى سَقَوُا الْخَيْلَ كُلَّهَا.- الطبری ج 5 ص 401 (ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2989)

19-  فَقَالَ لَهُ زهير بن القين: يا بن رَسُول اللَّهِ، إن قتال هَؤُلاءِ أهون من قتال من يأتينا من بعدهم، فلعمري ليأتينا من بعد من ترى مَا لا قبل لنا بِهِ، [فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْن: مَا كنت لأبدأهم بالقتال،] الطبری ج 5 ص 409 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3001 )

20-  فَقَالَ له مسلم بن عوسجة: يا بن رَسُول اللَّهِ، جعلت فداك! أَلا أرميه بسهم! فإنه قَدْ أمكنني، وليس يسقط مني سهم، فالفاسق من أعظم الجبارين، فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْن: لا ترمه، فإني أكره أن أبدأهم الطبری ج 5 ص 424 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3022 )

21-  ایّها الناس اذا کرهتمونی فدعونی انصرف الی مأمنی من الأرض - الطبری ج 5 ص 425 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3025 )

تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی

http://mahsan.rasekhoonblog.com

قسمت اول :
جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1

ادامه دارد :

جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 5



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 1 آبان 1395  ساعت 8:14 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :4
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
Powered By Rasekhoon.net