جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1

مقدمه :

•  پیامبر(ص) هدف عملی بعثت خود را دعوت به اخلاق و تمامیت بخشی مکارم اخلاقی در تار و پود جامعه انسانی معرفی کردند :

" انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق " 1

•  و خود در اتصاف به آنها ، در عالی ترین سظوح اخلاقی قرار گرفتند :

" و انك لعلي خلق عظيم " 2

•  و بعنوان یک الگوی عملی ، نمونه ای شدند برای امکان فعلیت بخشی به دعوت اخلاقی خود :

" لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة " 3

•  و در سیر تاریخی دعوت خود ، عترت خود را بعنوان الگوهای گرانسنگ خود به بشریت تشنه اخلاق معرفی کردند :

" انى قد خلفت فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا : كتاب الله و عترتى اهل بيتى " 4

•  و در آن بین ، یکی از آنها ، امام حسین(ع) بوده که در توصیف خود چنین می فرمایند :

 " لكم فِيَّ اسوة " 5

آنچه که در بررسی نهضت امام (ع) ، در تواریخ و کتب مختلف مشاهده می شود ، همه گونه ویژگیهای عبودیت و سیاست و عقلانیت امام برجسته شده ولی اصلی ترین شاخصه ایشان که او را به الگویی تمام عیار در اخلاق انسانی بدل کرده است ، فقط در لابلای متون و آنهم فرع حرکت ایشان ، دیده می شود .

در این مجال به بخشی از تصمیمات و رفتارهای امام و تربيت شدگانش ، در مدت امامت ایشان پرداخته می شود ، باشد که چهره اخلاقی ایشان که همان هدف بعثت پیامبر(ص) در الگو سازی بوده است را بهتر بشناسیم :

1-🍁  پایبندی اخلاقی به قرارداد صلح برادرش با معاویه

با رحلت امام حسن(ع) ، کوفیان در نامه ای به امام(ع) ، ضمن بی اهمیت خواندن قرارداد مصالحه ، از ایشان خواستند که معاهده را بشکند و به پشتیبانی آنها ، با حکومت معاویه به مقابله برخیزد ، ولی امام(ع) ضمن حمایت از تصمیم برادر خود ، محترمانه به درخواست آنها جواب منفی می دهد :

       " اميدوارم كه برادرم در آنچه كرد خداوندش موفق مى‏داشت ، اما من امروز چنين انديشه‏اى ندارم ، خدايتان رحمت فرمايد .... " 6

2- 🍁 وفای به قول برای رفتن به کاخ ولید ( حاکم مدینه )

ولید پس از فوت معاویه و دستور یزید مبنی بر اخذ بیعت از امام و عبدالله بن زبیر ، پیکی پیش آنها فرستاد که به دار العماره بیایید ، با شما کاری دارم .

آنها به او گفتند :

" برو هم اکنون می آییم ." 7

و امام پس از آن با رعایت موارد تامینی ، به دار العماره رفتند . ( در حالیکه عبداله بن زبیر از مدینه بسوی مكه فرار کرد . )

3-  🍁رعایت ادب عرفی پس از شنیدن فوت معاویه

وقتی امام وارد دار العماره شدند و خبر فوت معاویه را از زبان ولید شنیدند فرمودند :

" انا لله و انا الیه راجعون ، خدا معاویه را رحمت کند و ترا پاداشی بزرگ دهد ." 8

زیرنویسها :  👎👎

1-  مستدرک الوسائل، ج11، ص 187، باب6، ح1. ح ١٢٧٠١
2-  قلم 4
3-  احزاب 21
4-  تاريخ اليعقوبي ج1 ص 149 – ترجمه تاریخ یعقوبی ج1 ص 500 به بعد
5-  تاريخ الطبري، ج 5، ص 403 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2994 ) - الكامل في التاريخ، ج2، ص 553.

6-  " اما اخى فارجو ان يكون الله وفقه و سدده فيما ياتى و اما انا فليس راى اليوم ذاك فالصقوا رحمكم الله بالارض و اكمنوا فى البيوت و احترسوا من الظنة مادام معاوية حيا فان يحدث الله به حدثا و انا حى كتبت اليكم برايى‏ " .  ابو حنيفه دينورى ، الاخبار الطوال ، ص‏203 ترجمه ص 269

7-  فَقَالَ: أجيبا، الأمير يدعوكما، فقال لَهُ: انصرف، الآن نأتيه . الطبری ج 5 ص 339 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2906 )

8-  فَقَالَ حُسَيْن: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ! و رحم اللَّه مُعَاوِيَة، و عظم لك الأجر! - همان

تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی

http://mahsan.rasekhoonblog.com
ادامه دارد :
جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 2



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در جمعه 31 شهریور 1396  ساعت 6:17 AM نظرات 0 | لينک مطلب

⭕️فقه زدگی باعث به دست فراموشی سپردن تیپولوژی روانی انسان ها می شود ...

ما انسان‌ها با تیپ روانی واحدی به دنیا نمی‌آییم، انسان‌ها با رنگ چشم و مو و طول قد متفاوت به دنیا می‌آیند، با خصایص زیست‌شناسی و جسمانی متفاوت، و همان‌طور با خصایص روانی متفاوت هم به دنیا می‌آیند.

🔹خانم «میلا» روانشناس انگلیسی یك تیپولوژی دارد كه آن را در تدین هم پیاده كرده است، انسان‌ها در تقسیم اول قابل تقسیم‌اند به انسان‌های برون‌گرا و درون‌گرا و در مرحله دوم قابل تقسیم‌اند به انسان‌های كنش‌گر و كنش‌پذیر، و از این‌رو انسان‌ها چهار تیپ‌اند: 1. برون‌گرای كنش‌گر، 2. برون گرای كنش‌پذیر، 3. درون‌گرای كنش‌گر و 4. درون‌گرای كنش‌پذیر. «میلا» با تحقیقات خود نشان داده كه هر یك از ادیان اعم از اسلام، مسیحیت و ... وقتی بر این چهار تیپ روانی القا می‌شوند به شرط اینكه این چهار تیپ آن را تمام و كمال بپذیرند و التزام نظری و عملی دقیق به آن داشته باشند، چهار نوع متدین بیرون می‌آیند.

🔹كسانی كه از بعد روانشناسی برون‌گرای كنش‌گرند، اینها متدینان اهل شور و نشاطند كه می‌خواهند با استفاده از تدین، وضع عالم و آدم را عوض كنند. معمولاً متدینان انقلابی این‌طورند. می‌گویند دین می‌تواند دستمایة تحولی شود در سطح اجتماع، اینها معمولاً‌ دست به انقلاب می‌زنند، می‌خواهند همه چیز را به‌هم بریزند و با دین‌داری درست بكنند. اینها هم برون‌گرا هستند و هم كنش‌گرا.

🔹یك دسته برون‌گراهایی هستند كه كنش‌گر نیستند، كنش‌پذیرند. وقتی متدین می‌شوند زبان حالشان این است: «عبادت به جز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست». اینها تمام تلاششان این است كه خیریه درست كنند. دارالایتام درست كنند. همه‌اش به دنبال یك كار خیریه هستند. اصلاً نمی‌خواهند عالم و آدم را عوض كنند، می‌خواهند شما در این وضعی كه هستید كمتر درد بكشید. چه بسا آخرش یادش می‌آید كه نماز نخوانده است ولی هیچ هم مشكل روحی ندارد، فكر می‌كند این مقدار كه من عمل می‌كنم كمتر از نماز نیست، اگر بالاتر از نماز نباشد. از این سنخ، تعبیر به نوع‌دوستان و همسایه‌پروران می‌شود.

🔹سنخ سوم كسانی هستند كه درون‌گرا هستند و كنش‌گر. كسانی هستند كه وقتی متدین می‌شوند اهل زهد و ریاضت هستند. دائماً با خودشان مقابله دارند كه من باید كم بخندم، همیشه با خودشان ریاضت می‌ورزند. اینها كسانی هستند كه جنبة زهد ورزی دین در آنها غلبه كرده است.

دستة چهارم كه به لحاظ تیپولوژی، درون‌گرا هستند و كنش‌پذیر، اینها معمولاً اهل عرفان و كشف شهود هستند كه دائماً می‌گویند دیشب خواب دیدم كه فلان. زندگیشان معمولا ً بر مجرای خواب می‌چرخد.

🔹شما هر چقدر بحث‌های جدی بكنید نمی‌توانید تیپ اول را وارد تیپ دوم بكنید. باید قبول كنیم. «لا یكلف الله نفسا الا وسعها»  كه فقط مال وضو و غسل نیست كه بگویند اگر دستت زخم شده باشد غسل و وضو نداری. خدا از هركسی به اندازه تواناییش می‌خواهد، خوب بزرگترین توانایی هم توانایی روانی انسان است. كسی كه با این تیپ روانی به دنیا آمده، البته متفاوت است و خداوند از آن دو، یك گونه انتظار ندارد. این هم یك وسع است و چه وسعی بالاتر از توانایی روانی. چگونه ممكن است كه خداوند به وسع و توانایی مالی و مادی و وسع و توانایی جسمانی من التفات كند، اما از این غفلت بورزد؟ شما بیایید علمایی كه به صداقتشان وقوف دارید را چه در تاریخ و چه در جامعة كنونی ما بررسی كنید، ببینید آیا دینداری‌شان عین هم است؟ نیست، چون تیپولوژی مختلفی دارند.

🔹حال اگر شما به‌دلیل فقه‌زدگی و شریعت‌زدگی عمل‌گرا باشید از همه یك نوع عمل انتظار دارید و وقتی یك نوع عمل انتظار دارید، اولاً هركسی كه آن‌گونه عمل نمی‌كند، فكر می‌كنید كه متدین نیست، نمی‌دانید كه متدین است، اما شیوة دیانت‌‌پیشگی‌اش متفاوت است و ثانیاً اینكه اگر بنا بر این شد كه بر روی یك نحوة عمل خاص متمركز شوید و كاملاً بر آن التفات كنید این كار شما به یك نوع استبداد اجتماعی منجر می‌شود. انسان‌ها را می‌خواهید مثل قرص آسپرین كنید كه یك میلیون آن هم با یكدیگر مو نمی‌زند. هر كه بخواهد تفاوت انسان‌ها را انكار كند، كارش به استبداد كشیده می‌شود. مستبد، انسانی است كه یك انگاری را از انسان در نظر گرفته و می‌خواهد همه را اینطور كند.

سخنرانی ایمان اخلاق و شریعت

@mostafamalekian

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 28 شهریور 1396  ساعت 3:21 PM نظرات 0 | لينک مطلب

#پایه_های_زندگی را بر آنچه که در #اختیار_دیگران است و یا بر آنچه که به #هستی مربوط است و تو نمیدانی ، #استوار نکن .

 

#اتفاقاتی که در زندگی می افتد و تو #دخالتی در آنها نداشته و یا نمیتوانی #تغییرشان بدهی ،

فقط #بپذیر ، بدون هیچ احساسی خاص.

 

اما در آنچه که هستی به تو #واگذارده ، حداکثر #تلاش برای بهترین #تصمیم و #عمل را بکار گیر ،

و آنگاهست که به #نتیجه آن ، پایبند باش و آنرا #بپذیر و به #قضاوت هیچ کس دیگر #اعتنا نکن .

 

محمد صالحی - ۹/۵/۹۶

https://telegram.me/naghmehsokout



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 27 شهریور 1396  ساعت 11:13 AM نظرات 0 | لينک مطلب

#ازدواج یا #تجرد ؟ کدام برای رسیدن به #خدا

✨✨✨

هر چیزی بدون خدا بی محتوا است.

 

ازدواج و تجرد هم بدون خدا مفاهیمی بی محتوا هستند. ‏

 

هر کسی با روش خاص خود به دنبال کسب نشاط و سرور ‏باطنی ناشی از تقرب به خداست.

 

برای پیدا کردن خدا لازم ‏نیست کار مشخصی انجام دهید.

 

اینکه تجرد پیشه کنید یا ‏تشکیل خانواده بدهید، ... و یا هر چیز ‏دیگری که داشته باشید، خدا را برای شما به ارمغان نخواهد ‏آورد.

 

لحظه ای که درک کنید هر چیزی بدون حضور خدا، ‏فاقد محتوا است و لحظه ای که درک کنید خدا را بیرون از ‏خود نباید جستجو کرد، آن وقت خدا را با خود خواهید ‏داشت.

 

بعضی ها از طریق عشق به مخلوق که آن را مقدمه ‏ای برای عشق به خالق دانسته اند و بعضی دیگر نیز با ترک ‏هر آنچه که دنیایی و مادی است، می خواهند به خدا برسند. ‏

 

همه آنها در پی به دست آوردن آن ذوق و #نشاط_درونی ‏حاصل از تفکر به خدا و تقرب به خدا هستند.

 

اما باید دانست ‏که نزدیکی به خدا د‏ر گرو این گونه اعمال و اساساً با توسل ‏به اقدام و عملی(کاملاً) مشخص و معین حاصل نمی شود.

 

‏این امر بستگی به #نگرش و بینش ویژه دارد و نه چیز دیگر.

 

‏مهم نیست چه هستید و چه کار می کنید، مهم آن است که چه ‏بینشی دارید و در #دانش_خداشناسی به کدامین درجه و مرتبه #‏ارتقاء یافته اید.

 

بنابراین صرف تجرد و تاهل، ‏اثری در خداجویی و خداشناسی افراد ندارد.

 

بلکه در هر یک از ‏این دو صورت، عامل حایز اهمیت، #حفظ_آرامش_درونی و نگرش ‏فکری شما است که می تواند گامی در راه نزدیکی به خداوند شمرده ‏شود. ‏

 

اشو

 

https://telegram.me/eshghonava



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در جمعه 24 شهریور 1396  ساعت 2:54 PM نظرات 0 | لينک مطلب

 

پیرامونِ سنّ عائشه همسرِ پیامبر

۲۱شهریور۱۳۹۶

 

حمیرا/عائشه دخترِ خلیفه اوّل ابوبکر بن ابی قحافه و جوان ترین زنی است که پیام آورِ اسلام با او ازدواج کرده است. در خصوصِ سالِ ولادت و سنّی که با محمّد(ص) ازدواج کرده است در متون تاریخی گفته های متفاوتی وجود دارد. تاچندی پیش رأیِ مشهور این بوده که وی سالِ پنجمِ بعثت به دنیا آمده و در۶سالگی با پیامبر نامزد شده و در۹سالگی ازدواج کرده و به خانه او رفته است. ولی بر مبنایِ مطالعاتم، به نظر چنین دیدگاهی به لحاظِ تاریخی ناموزون و فاقدِ صحت است، به چند دلیل :

 

۱) عائشه خواهری تنی به نامِ اسماء دارد. اسماء از عائشه به لحاظِ سنّی بزرگتر بود، مورخین نوشته اند که وی۲۷سال قبل از هجرت(۱۴سال قبل از بعثت) به دنیا آمده است(معرفه الصحابه،ج۶،ص۳۲۵۳) ابن عساکر در این خصوص می نویسد : «ولدت قبل التاريخ بسبع وعشرين سنة»(تاریخ دمشق،ج۶۹،ص۹). از سویِ دیگر اسماء۱۰۰سال عُمر کرد «كان لاسماء يوم مَاتَتْ مِائَةُ سَنَةٍ : اسماء در هنگام وفات صد سال داشت»(المعجم الکبیر،ج۲۴،ص۷۷). آنچنان که نوشته اند اسماء حدودِ۱۰سال از خواهرش عائشه بزرگتر بوده است «اسماء بنت أبي بكر كانت أكبر من عائشة بعشر سنين : اسماء دختر ابوبكر، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است»(سنن بیهقی،ج۶،ص۲۰۴+ البدایة و النهایة،ج۸،ص۳۴۵). ملاعلی قاری تصریح می کند که اسماء از عائشه ۱۰سال بزرگتر بوده و در هنگام مرگ ۱۰۰سال داشته و سالِ وفاتش ۷۳هجری بوده است(مرفاة المفاتیح،ج۱،ص۳۳۱). طبقِ این اسناد، اسماء۲۷سال قبل از هجرت به دنیا آمده که معادلِ۱۴سال قبل از بعثت می شود و از سویی۱۰سال از عائشه بزرگتر بوده است. پس عائشه متولدِ سالِ۴قبل از بعثت محمّد(ص) است.

 

۲) در تاریخ مسلّم بوده که عائشه دخترِ ابوبکر جزء اوّلین افرادی است که به آیینِ محمّد(ص) ایمان آورده و آن را پذیرفته است(تهذیب الاسماء،ج۲،ص۶۱۵). عائشه در زمانِ ایمان آوردنش دختری خُردسال بوده و سالِ ایمان آوردنش را در سه سالِ نخستِ بعثت عنوان کرده اند، یعنی همان زمانی که پیامبر مردم را مخفیانه به اسلام دعوت می نمود(البدء و التاریخ،ج۴،ص۱۴۶). به تعبیری عائشه که در سالِ سوّم بعثت به پیامبر ایمان آورده سنّی حدودِ۷سال داشته، آنقدر که کمی از مزه ایمان را به لحاظِ عقلی می چشیده است.

 

۳) برخی از مورخان تصریح کرده اند عائشه زمانی که به محمّد(ص) ایمان آورد، «صغیره» و جزء ۲۰نفرِ نخست بود(سیره ابن هشام،ج۱،ص۲۳۴). قطعاً کسانی که جزء این۲۰نفر هستند در سال های یکم تا سوّم بعثت به پیامبر ایمان آورده اند.

 

نتیجه اینکه منابعِ تاریخی نشان می دهند عائشه دخترِ ابوبکر درسالِ چهارمِ پیش از بعثتِ محمّد(ص) زاده شده است و در سالِ نخستِ هجری زمانی که۱۷-۱۸ساله بوده به نکاحِ با پیامبرِاسلام درآمده است. امّا از سویی اینکه ازدواجِ پیامبر با عائشه از درِ سیاست ورزی برای نزدیک کردنِ قبائل بوده است کمی دور از ذهن به نظر می رسد . خدیجه پانزده سال قبل از ادعایِ نبوّت توسط پیامبر همسر او گردید . در این سالها محمّد(ص) و خدیجه همه سختی هایِ طاقت فرسا را به جان خریده و پانزده سال فرسایش و طرد از بستگان و خانه و کاشانه را پذیرفته بودند . قطعاً شرایطِ سالِ پانزدهم قبل از بعثت که محمّد(ص) با خدیجه ازدواج کرد و دوازده سالی که سال های نخستینش در حیاتِ خدیجه تنها یک مدعیِ بی یاورِ نبوّت بود با سالِ دوّمِ هجرت که محمّد(ص) پیامبری شناخته شده در سراسر عربستان محسوب می گردید قابلِ قیاس نمی باشد . ابوبکر پدرِ عائشه در همان قبیله ای می زیست که خدیجه در آن رُشد یافته بود، قطعاً پیامبرِ سالِ دوّم هجرت دیگر شخصِ بی یاورِ سالهایِ نخستین همسریِ خدیجه نبود تا بخواهد برای الفتِ قلوبِ قبیله های عرب با عائشه ازدواج کند .

محمد موسوی عقیقی

فکرک های من | @fekr_rak

https://telegram.me/beshnofekrkon

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 22 شهریور 1396  ساعت 11:40 AM نظرات 0 | لينک مطلب

امروز #جمعه بود !

تابستان !

و هوا گرم و #سوزان .

 

و من اما ،

#سرما همه وجودم را در خود فرو برده بود ،

گویی #خورشید ،

برای من #مرده بود .

 

و اینک ،

همه #احساسم یخ زده ،

و #درونم با مرگ فاصله اش هیچ نیست .

 

شاید #یاس را تداعی می شود ،

ولی من ،

در پس این همه #سرما ،

#طلوع_خورشید را ،

امیدوارانه ،

به #انتظار نشسته ام .

 

محمد صالحی - ۳/۶/۹۵

https://telegram.me/naghmehsokout



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 21 شهریور 1396  ساعت 1:49 PM نظرات 0 | لينک مطلب

پلوراليسم فلاح آری ، پلورالیسم فقط نجات نه

        ساليان سال بود كه در باورها القا شده بود كه فقط گروه شيعه 12 امامي است كه در درگاه باري تعالي رستگار بوده و مابقي با مشكل سقوط و خشم خداوند روبرو خواهند شد .

        اما مدتي است كه بجاي نظريه فوق ، با توجه به برداشت از آيات زير ، پلوراليسم نجات از جهنم و خشم خداوند ، نه تنها جهت دیگر فرقه های اسلامی ، بلکه جهت همه پیروان ادیان در سراسر جهان ( ابراهیمی و غیر ابراهیمی ) ، با رعایت سه شرط ( اعتقاد به خداوند ، اعتقاد به هدفمندی خلقت ( معاد ) و انجام عمل صالح ) ، مطرح شده است : **

1- " ان الذين امنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 1

" کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند ، و کسانى که به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان [= پيروان يحيى‏] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هيچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست ."

2- " ان الذين امنوا و الذين هادوا و الصابئون و النصارى من امن بالله و اليوم الاخرو عمل صالحا فلاخوف عليهم ولاهم يحزنون" 2

" آنها که ( به پيامبر اسلام )  ايمان آورده‏اند و يهود و صابئان و مسيحيان ، هرگاه به خداوند يگانه و روز جزا ، ايمان بياورند  و عمل صالح انجام دهند ، نه ترسى بر آنهاست ، و نه غمگين خواهند شد. "

3- " ان الذين امنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين اشرکوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة ان الله على کل شي‏ء شهيد " 3

" مسلّماً کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند، و يهود و صابئان و نصارى و مجوس ( زرتشتیان ) و مشرکان ؛ خداوند ، در ميان آنان روز قيامت داورى مى‏کند ؛ خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است . "

       ليكن ؛ از آنجا که خداوند انسان را برای خود خلق کرده 4
 و از روح خود در او دمیده 5
 و نهایت راه کمالی او را جنت ماوای خود معرفی نموده است 6
 ، و با توجه به خيل آيات قرآن ، كه بعضا در ذيل آورده شده است ،

اين نظريه نيز ناقص بوده و بلکه نظريه پلوراليسم فلاح که شامل ورود به بهشت و تنعم جاودانه است و از نظر خداوند " فوز عظیم " خوانده شده ، قابل دفاع تر است ؛

 چرا که اصل ، فلاح و رستگاری انسان در مسیر رو به رشد الهی است ،
 مگر آنکه خلاف آن،با عدم رعایت شرایط فوق الذکر، ثابت گردد که تبعا دچار نتیجه اعمال خود و نتيجتا خشم خداوند خواهد شد :

1- ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوالصالحات 7

که انسانها همه در زيانند؛ مگر کسانى که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند .


2- من تاب و امن و عمل صالحا فاولئک يدخلون الجنة و لا يظلمون شيئا 8

آنان که توبه کنند، و ايمان بياورند، و کار شايسته انجام دهند؛
چنين کسانى داخل بهشت مى‏شوند، و کمترين ستمى به آنان نخواهد شد.

3- من عمل سيئة فلا يجزى الا مثلها و من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فاولئک يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب 9

هر کس بدى کند، جز بمانند آن کيفر داده نمى‏شود؛
ولى هر کس کار شايسته‏اى انجام دهد - خواه مرد يا زن- در حالى که مؤمن باشد آنها وارد بهشت مى‏شوند و در آن روزى بى‏حسابى به آنها داده خواهد شد.

4- يوم يجمعکم ليوم الجمع ذلک يوم التغابن و من يؤمن بالله و يعمل صالحا يکفر عنه سيئاته و يدخله جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا ذلک الفوز العظيم 10

اين در زمانى خواهد بود که همه شما را در روز اجتماع [= روز رستاخيز] گردآورى مى‏کند؛ آن روز روز تغابن است (روز احساس خسارت و پشيمانى)!

 و هر کس به خدا ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را مى‏بخشد و او را در باغهايى از بهشت که نهرها از زير درختانش جارى است وارد مى‏کند، جاودانه در آن مى مانند؛ و اين فوز عظیم  است!

         بنابراین همگان ، رستگار خواهند شد مگر آن که خلاف آن ، آنهم در محضر الهی و به قضاوت خود او ، اثبات گردد .

        و البته جهت شمول بنده خاص خداوندی شدن ، که آخرین مرحله کمالی بشر  بوده و بعد از عبور از بهشت مذکور در آیات فوق ، امکان ورود به جنت ماوای الهی را پیدا می کند ،
 علاوه بر شرایط حداقلی فوق ، نیاز به مراقبه نفس مدام و انجام رشته اعمالی است که او را به مرتبه " نفس مطمئنه " برساند ، که در آیات زیر اینگونه بیان شده است :

        یا ایتها النفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی . 11

" تو اى روح آرام‏يافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است ، پس در سلک بندگانم درآى ، و در بهشت من وارد شو ! ."

زيرنويسها :

** از جمله به"عدل الهي شهيد مطهري ،اسلام دين فطرت آيه اله منتظري و الميزان علامه طباطبايي "ذيل آيات فوق مراجعه شود .

1- سوره بقره - آیه 62
2- سوره مائده - آیه 69
3- سوره حج - آیه 17

4- حديث قدسي :يابن آدم خلقت الاشياء كلها لاجلك و خلقتك لاجلي . المواعظ العدديه ، الباب 12 ، الفصل 2 ص 255

5- و نفخت فيه من روحي حجر – قرآن ، آيه 29
6- یا ایتهاالنفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی . قرآن ، سوره فجر - آیه 27 تا 30

7- سوره عصر ، آیات 2 و 3
8- سوره مریم ، آیه 60
9- سوره غافر ، آیه 40
10- سوره تغابن ، آیه 9
11- قرآن ، سوره فجر - آیه 27 تا 30


11/9/93 - محمد صالحی

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 19 شهریور 1396  ساعت 9:37 AM نظرات 0 | لينک مطلب

حديث ثقلين – احمد قابل

برخی از عالمان شریعت با استناد به سخن پیامبر خدا(ص) در حدیث « ثقلین » که فرمود :

  إنی تارک فیکم الثقلین … إن تمسکتم بهما لن‌تضلوا 1

 من در بین شما دوچیز گرانسنگ باقی می‌گذارم … اگر به هردوی آن‌ها تمسک کنید ، هرگز گمراه نمی‌شوید .

ادعا کرده‌اند که مفهوم آن حکم می‌کند که ؛

« اگر به یکی از آن‌ها تمسک کنید ، حتما گمراه خواهید شد »

 آنان نتیجه گرفته‌اند که « تمسک به قرآن » به تنهایی ، سبب گمراهی می‌شود .

این برداشتی نادرست و غیر منطقی از سخن پیامبر خدا(ص) است.

این قضیه از نظر منطقی ، اگر به قضیه‌ی حملیه‌‌ای از نوع موجبه‌ی کلیه، که می‌گوید:

« هر کس به هردو مورد قرآن و عترت تمسک کند، هدایت می‌شود » تحویل شود ،

نقیض آن « سالبه‌ی جزئیة »ای خواهد بود که می‌گوید:

« بعضی از کسانی که به هردو مورد تمسک نمی‌کنند، گمراه می‌شوند».

پس برخی از افرادی که به هردومورد تمسک نمی‌کنند، گمراه نمی‌شوند .

به عبارت دیگر « امکان هدایت کسی که تنها به قرآن تمسک می‌کند » وجود خواهد داشت، حتی اگر به « عترت » مراجعه نکند .

احمد قابل ، كتاب مباني شريعت بخش هشتم ، کتاب)قرآن(، متن وحیانی شریعت

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در پنج شنبه 16 شهریور 1396  ساعت 8:59 AM نظرات 0 | لينک مطلب

«عاليجناب پاپ كِلِمِنت، جانشين خودخوانده‌ي مسيح؛

از اينكه به شما نامه مي نويسم خوشحالم و مي دانم اين شادي پايدار نيست. زيرا بزودي جزاي آن را كه حداقل حبس است خواهم ديد. شگفتا كه به خدا مي‌توان نامه نوشت اما به شما نمي‌توان! پس با نگارش اين نامه به خودكشى دست زده‌ام. و متأسفم از اينك بايد شما را "جانشين مسيح" خطاب كنم؛ هرچند با قيد "خودخوانده". راستي شما كجا و خدا و مسيح و دين كجا؟ مرد مناظره‌ام و به مناظره دعوتتان مي كنم تا انحراف و ستيزتان را با مسيح اثبات كنم. اما مي‌دانم كه به اين مناظره تَن نمي‌دهيد. به اين بهانه كه شأني براي خود قائليد فراتر از شأن مسيح! و آن شأن كذايي از مناظره با چون مَني بازتان مي‌دارد. آن شأن بقدري مغرورتان ساخته كه مي‌ترسم حتي اين نامه را هم نخوانيد. ولي چه باك! جهان تجلّي خداست و فعل من در نگارش اين نامه اراده‌ي خدا و خواندن يا نخواندن اين نامه از سوي شما نيز اراده‌ي خداست، تا آنچه در تقدير آدميان است يعني ميكروكوسموس(1) واقع شود. پس  به اصل مطلب مي پردازم.

  شايع كرده‌ايد كه من به جرم ترويج انديشه‌هاي كالون(2) و لوتر(3)و انكار تثليث(4)و تحسين و تأييد هيئت كوپرنيكي(5) از دين مسيح خارج و مرتد شده‌ام. هراسي نيست. ارتداد روي‌گرداندن از بندگي خداست نه انكار آنچه در انجيل و موعظه‌ها و خطابه‌هاي شما و گماشتگانتان در كليساها روز و شب براي عوام‌الناس خوانده و يا گفته مي‌شود. بدبختانه گويا شما و گماشتگانتان باورتان شده كه آنچه به نام دين بر مردم القا مي‌كنيد، دين است. مَثَلي هست كه دروغگو در اثر كثرت دروغگويي، خودش هم سرانجام دروغ خودش را باور مي‌كند. وقتي شما دروغ‌هايتان را باور كرده‌ايد، ديگر چه اميدي به مردم ساده‌دل و عوام است كه حقيقت دين را بيابند؟ سال‌هايي كه ساكن صومعه بودم(6)، مي‌شنيدم كه روحانيون در خلوت خويش وقتي سرخوش بودند، مي‌گفتند: "يك مريد خَر بِه از يك دهِ ششدانگ." مي‌پنداشتم اين را به شوخي مي‌گويند. اما بعدها دريافتم كه براي ادامه‌ي حيات در كسوتِ روحاني، بايد به دنبال جذب اين مريدها باشم تا بتوانم به حيات كليسا و دين كمك كرده باشم! چيزي نگذشت كه از صومعه گريختم و در حقيقت از خدايي كه پايداري دين خود را بر حماقت، جهل و نيرنگ عوام‌الناس قرارداده بود بيزار و گريزان شدم. در اصل از خداي شما عاليجناب پاپ و گماشته‌هاي كليسايتان گريخته بودم. اما خدايي كه در بيرون صومعه به آن رسيدم و او را شناختم، خدايي است كه وجودش در ذرات اين عالم حضور دارد و از جمله در صورت ناسوتي هستي كه مشهود ماست تجلّي كرده.(7) خدايي كه در بيرون كليسا حضور دارد، خدايي متنفر از دروغ است. خدايي است كه روحانيان را به رسميت نمي‌شناسد و آنان را بخاطر دريافت پول از مردم  در آخرت مجازات خواهد كرد. و چه زيبا و باشكوه است روزي كه مردم پاكدل درستكار روانه‌ي بهشت شوند و شما روحانيان در آتش قهر خدا بسوزيد. اين خدا بسيار بزرگتر، مهربانتر و بخشنده‌تر از خداي شما روحانيان است. خداي شما روحانيان كه او را در كليسا مي‌پرستيد كسي نيست، جز شيطان.

    شما هيچ شاخصي  را براي سنجش اعمال خود به رسميت نمي‌شناسيد. خود را عين عدل مي‌دانيد.آيا مسيح هم اينچنين بود؟(8) يقين دارم مسيح هم اگر امروز در كنار من بود، مرتد مي‌شد. زيرا از ديدن شما كه به جاي او نشسته‌ايد مطلقاً به انكار مسيحيت مي‌پرداخت و شايد هم از نبوت خويش شرمسار و پشيمان مي‌شد!

   روزي كه شيطان در كاخ شما به هيجان آمد و آتش جنگ عليه آن خليفه‌ي نادانِ مسلمان را برافروخت، آيا پاپ اوربانوس نمي‌توانست به جاي گسيل داشتن سربازان و مردم بي‌گناه به جانب بيت‌المقدس شعارهاي خود را تعديل كند و از در گفت‌وگو با آن خليفه‌ي ديوانه درآيد؟(9) قطعاً مي‌توانست. اما همواره در طول تاريخ جاه‌طلبي حاكمان ديني، با فرامين و تكليف الاهي در ستيز بوده و هست. پاپ اوربانوس با آن شعارها و نطق‌هاي معروفِ مهيّج شيطاني‌اش مسيحيان را به تصرّف بيت‌المقدس تحريك كرد. شوراي اسقف‌هاي كِلِرمون هم فتوا داده بود كه كشتار مسلمانان گناهان را پاك مي‌كند و ديگر نيازي به پرداخت كفاره‌ي گناهان نيست!(10) وقتي آن چوپان نوجوانِ 12 ساله‌ي ساده‌لوح فرانسوي هزاران نوجوان را به عشق "فتح بيت‌المقدس" بر كشتي نشاند و در دريا غرق‌شان كرد، اسلاف شما نه تنها مانع آن نوجوانان معصوم نشدند، بلكه تشويقشان نيز كردند و با اين شعار كه: بهشت در انتظارشان است، فريفته‌ي آن انتحار جنون‌آميزشان كردند. همچنان كه نوجوانان آلماني گسيل شده از آلپِ عاشق فتح "بيت‌المقدس" نيز وقتي در ميانه‌ي راه از سرما و گرسنگي خوراك درندگان شدند، پدرانِ شما آنان را هم به بهشت فرستاده بودند!(11) آيا مسيح و محمد گفته بودند براي نجات بيت‌المقدس دو قرن جهان را به خاك و خون بكشانيد و مسيحيان و مسلمانان را به قتلگاه بفرستيد؟!

   ثروت و قدرت شما كه بر نيرنگ و عوامفريبي استوار گشته سه ضلغ تثليثي است كه بخاطر انكار آن مرا مرتد مي‌دانيد. و گرنه خوب مي‌دانيد كه تثليث را  نه خود و نه ديگران نمي‌فهميد و نمي‌توانيد بفهميد. شما را به صَلاح دعوت نمي‌كنم؛ زيرا قلبِ‌تان چنان سياه گشته كه بي‌شك از دعوت و دعاي چون مَني هم كاري ساخته نيست. مي‌دانم كه  اين نامه سندي براي آوارگي و شايد مرگ من باشد و دير يا زود شومي آن گريبانگيرم خواهدشد. اما خوشحالم كه آنقدر احمق نيستم تا عاليجناب پاپ را به جاي خدا و به جاي مسيح پيامبر و در مقام عصمت بنشانم!»

 

---------------------------------------------

 

(1) ميكروكوسموس: به معناي سرنوشت يا آينده‌ي انسان است كه برونو معتقد بود از رويدادهاي كيهاني يا ماكروكوسموس، مي‌توان آن را استنباط كرد.

(2) ژان كالون يا كالوين (1509-1564م) عالم برجسته‌ي پروتستان و بنيانگذار فرقه‌ي كالونيسم. او بشدت با پاپ و آيين‌هاي كاتوليك مخالف بود.

(3) مارتين لوتر (1483-1546م)، كشيش اصلاح‌طلب و مخالف بزرگ پاپ و كليساي كاتوليك و پيشواي بزرگ نهضت پروتستانيزم.

(4) از تثليث تعابير و تفسيرهاي گوناگون شده و مي‌شود، اما رايج‌ترين و ساده‌ترين آنها اعتقاد به "الوهيت هم‌زمان و هم‌عرضِ خدا (پدر) مسيح (پسر) و روح‌القدس" است. تثليث در جهان مسيحيت مخالفاني داشته و دارد. اونيتاريانيسم   Unitarianism شايد مهم‌ترين و بزرگترين تشكّل و فرقه‌ي ضدّ تثليث در جهان مسيحيت است كه بنيانگذار آن ميكائيل سروتوس (1511-1553م) بخاطر ردّ تثليث و اعتقاد به وحدانيت خداوند و پيامبر بودن مسيح ع بشدّت مورد خشم كاتوليك‌ها و پروتستان‌ها واقع شد و سرانجام پيروان ژان‌كالون و ديگر پروتستان‌ها وي را در آتش سوزاندند. قرآن نيز در آيه‌ي 73 سوره مائده اعتقاد به تثليث را سبب كفر به خدا دانسته و به معتقدانِ تثليث وعيد عذاب داده است.

(5) نیکلاس کوپرنیک (1473-1543م) رياضيدان و منجّم لهستاني كه بخاطر اعتقاد به مركزيت خورشيد، بر خلاف نجوم ارسطويي و يا باور كليسا كه زمين را مركز منظومه شمسي مي‌دانست، مورد خشم كليسا بود و تا سال 1835م از سوي كليساي كاتوليك رم آثار وي تحريم بود. پروتستان‌ها نيز بشدّت با كوپرنيك به مخالفت برخاستند و مشهور است مارتين لوتر گفته بود: وقتي طبق كتاب مقدّس يوشع به خورشيد فرمان ايست مي‌دهد و خورشيد هم مي‌ايستد، فقط احمق‌هايي مثل كوپرنيك هستند كه نجوم را وارونه مي‌كنند. وقتي جوردانو برونو با اشتياق نظريه‌ي خورشيدمركزي كوپرنيك را پذيرفت و آن را تبليغ مي‌كرد، مخالفان وي شايع كردند:‌ جوردانو برونو مي‌خواهد آيين ميترائيسم ايراني و خورشيد‌پرستي مصريان باستان را در برابر مسيحيت ترويج دهد. در حالي كه بعداً معلوم شد اين شايعات براي بسترسازي تكفير و محاكمه‌ي برونو بوده است.

(6) جوردانوبرونو از 14 سالگي به سِلك راهبان دومينيكن كه حياتي زاهدانه داشتند درآمد اما در 26 سالگي از صومعه گريخت. در اينجا به سال‌هاي زندگي‌اش در صومعه‌ي دومينيكن‌ها اشاره دارد.

(7) برونو معتقد بود روح خدا در جسم جهان حلول كرده و ذرّات عالم هستي تجلّي‌گاه خداوند است. از اين جهت بسياري معتقدند وحدت‌وجود اسپينوزا بر فلسفه و جهان‌بيني جوردانوبرونو بنا شده.

(8) برونو در اينجا به يكي از موضوعات كلامي اشاره كرده و آن محل انتزاع يا مِلاك و شاخص "عدل" است. بطور كلّي نظرات متلكمان اديان مختلف را در موضوع "عدل"مي‌توان در دو ايده خلاصه كرد. ايده‌ي اول از متكلماني است كه خدا يا فعل خدا را محل انتزاع يا مِلاكِ عدل مي‌دانند؛ اينان بر اين باورند كه فعل صادره از خداوند، هرچه باشد عدل است. يعني اگر خداوند روزقيامت همه‌ي صالحان را عذاب كند، اين عين عدل است.  ايده يا باور دوم مخالف اين نظر است. اين گروه براي عدالت تعريفي وراي فعل خدا دارند و مأخذ آن را عقل دانسته و معتقدند فعل صادره از خداوند نيز منطبق با همين تعريف عقلاني است كه البته به نظر آنان وحي نيز مؤيّد آن است. برونو جزو گروه دوم است و از قضا با شيعه و معتزله در تعريف عدل هم‌نظر است. بنابراين نه فقط حاكم، پاپ يا هر عالمي، بلكه حتي فعل صادره از خداوند و پيامبر خدا نيز نمي‌تواند و نبايد شاخص و معيار عدل باشد. اما نظام كاتوليكي كليسا، پاپ را مبرّا از خطا و فعل يا افعال او را عين عدل مي‌داند، مانند مرجئه در اسلام كه تقريباً نظير چنين شأن و جايگاهي را براي حاكم مسلمانان قائل‌اند. در اينجا برونو به اين عقيده معترض است.

(9) منظور برونو از "خليفه‌ي نادان" يا "خليفه‌ي ديوانه" الحاكم بالله، خليفه‌ي فاطمي مصر است كه با آزار مسيحيان و تخريب كليساها در بيت‌المقدس سبب تحريك جهان مسيحيت شد و بهانه‌ي آغاز جنگ‌هاي صليبي را به مدت 195 سال (1096تا1291م) به پاپ اوربانوس دوم و جانشينان او داد.

(10) در سال 1095م در شهر كِلِرمون فرانسه به دستور پاپ اوربانوس دوم شورايي متشكل از اسقف‌ها براي تشويق مسيحيان به جنگ با مسلمانان تشكيل شد و پاپ در اين شورا نطقي تاريخي ايراد كرد و گفت كشتار مسلمانان سبب پاك شدن گناهان مسيحيان خواهد شد. با اين نطق بود كه سيل عظيمي از مردم روانه‌ي جبهه‌ها شدند. بلافاصله شوراي اسقفي كِلِرمون كه دست‌نشانده‌ي پاپ بود، با صدور فتوايي قتل‌عام مسلمانان را موجب تطهير و پاكي از گناهان دانست. برونو آن نطق پاپ و آن فتوا را "شيطاني" مي‌خواند.

(11) جنگ‌هاي صليبي بعد از 9 جنگ با امضاي پيمان صلح ميان مسيحيان و مسلمانان به پايان رسيد. بعد از جنگ چهارم، كه مسيحيان در آن شكست خورده بودند نوجواني فرانسوي كه چوپاني 12 ساله بود، در سال 1212م با ادعاي اينكه بزرگان بخاطر گناهاني كه مرتكب شده‌اند قادر به تصرف بيت‌المقدس نيستند، لشگري بزرگ از كودكان و نوجوانان ترتيب داد و همگي سوار بر كشتي براي جنگ با مسلمانان روانه‌ي جبهه شدند كه گويا با غرق شدن كشتي بسياري از آنان مظلومانه مردند. ناخدايان سنگدل نيز نجات‌يافتگان را در كشورهاي مصر و تونس به‌عنوان بردهفروختند.  اندكي بعد نوجواني آلماني با ادعاي مشاهده‌ي عيسي ع هزاران كودك را از راه آلپ براي فتح بيت‌المقدس روانه‌ي جبهه‌ها كرد كه آنان نيز همگي در مسير جبهه‌ي جنگ با مسلمانان يا از گرسنگي و سرما مردند و يا در شهرها و روستاهاي اروپا به آوارگي و بردگي رفتند. برونو در اينجا آباي كليسا را ضامن خون اين كودكان و نوجوانان بيگناه مي‌داند.

 

http://gholaminahad.blogfa.com/post-135.aspx



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 14 شهریور 1396  ساعت 10:18 AM نظرات 0 | لينک مطلب

به هستی اعتماد کن – حكايتي واقعي از اشو

ما با اشو به ایستگاه V.T آمدیم تا او را به مقصد جبالپور بدرقه کنیم.

بعد از ظهر داغ تابستان بود. سال 1969.

پشت سر او ایستاده بودم ، نگاه می کردم چطور عرق همچون جریانی از آب از میانه کمر او به پایین جاری می شد.

او LUNGHI سفیدی پوشیده بود به همراه شال سفیدی که قسمت بالای بدنش را می پوشاند : پشت او نیمه برهنه بود.

او همچون شیری با وقار و زیبا در مقابل جمعیتی که عاشقش بودند ایستاده بود !

قطار در حال ترک ایستگاه بود ، هنوز چمدانش نرسیده بود : چمدانش در ماشین دیگری بود.

ما نگران شدیم. او آنجا را به قصد برگزاری یک کمپ مدیتیشن ترک می کرد و من نمی دانستم او بدون لباسهایش آنجا چه خواهد کرد.

ناگهان برگشت و به من نگاه کرد.

از این که با ذهن شکاکم مزاحم او شده بودم احساس شرمندگی کردم – او فقط به من لبخند زد.

همینک که در حال نوشتن هستم چشمان با اعتماد و درخشان او همچنان در هوا جلوی من شناورند.

من آسوده شدم و کلماتش را به یاد آوردم : « به هستی اعتماد کن. »

نگهبان دوباره سوتش را به صدا درآورد و اشو بدون چمدانش وارد قطار شد.

کنار در ایستاد و با لبخند شیطنت آمیزش به همه نگاه کرد.

جایی در قلبم می دانستم که تا وقتی چمدانش نرسد قطار حرکت نخواهد کرد.

ما همگی در آنجا منتظر بودیم ، نفسمان را حبس کرده بودیم تا ببینیم بعد چه اتفاقی قرار است بیفتد.

در برابر استاد روشن بینمان چقدر ناهوشیارانه رفتار می کردیم.

اما مهر او بی نهایت بود : ما را همانطوری که بودیم پذیرفته بود و هرگز به ما این احساس را نمی داد که نادان یا ناهوشیار هستیم.

قطار به آهستگی شروع به حرکت کرد و ما شگفت زده دیدیم که راننده ی ایشواربای دوان دوان با چمدان به سوی ما می آید ، همه را کنار زد و به واگن اشو رسید و چمدان را کنار اشو روی زمین گذاشت ، اشو همچنان کنار در ایستاده بود تا یک بار دیگر از ما خداحافظی کند.

قطار رفت.

قلبم به درون سکوت فرو رفت.

چشمانم را بستم و روی نیمکت نزدیکم نشستم.

یکی از دوستان آمد و مرا تکان داد و گفت  « اجازه بده ما برویم. »

چشمانم را باز کردم و متعجب بودم که کجا برویم : قلب من پیشاپیش با او رفته بود.

می خواستم به دنیا فریاد بزنم :

« بودا باز اینجاست و در میان ما زندگی  می کند ! »  

خاطرات مادام جیوتی از اشو

🆔 @ghodratbikrandaroon

https://telegram.me/eshghonava

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 12 شهریور 1396  ساعت 7:22 AM نظرات 0 | لينک مطلب

#با_پیامبر_در_حجه_الوداع

 

🌹پیامبر اکرم ۷۵ روز قبل از رحلت خود ، در حجه الوداع ، #سه_سخنرانی در منا ، عرفات و غدیر خم ارائه کردند .

 

#دو_سخنرانی ایشان در منا و عرفات ، حاوی #خطوط_اصلی_رسالت ایشان بود که در ۲۳ سال به اشکال مختلف و در شرایط مقتضی ، مطرح کرده بودند .

 

🌹 #هدف اصلی ایشان در رسالت ، #اصلاحات حول #دو_محور مهم بود که در طول ۲۳ سال پیگیری کردند :

 

💥۱- #اصلاح_اندیشه_دینی_مردم حجاز ( از شرک به توحید )

 

💥۲- #اصلاح_منش_و_رفتار_مردم ( حول فضائل و ملکات اخلاقی )

 

🌹 مهمترین #دغدغه های ایشان در اصلاحگری جامعه عرب ، حول موضوعات زیر بود :

 

🍁۱- از بین بردن تدریجی #فقر مادی مردم به روشهای مختلف ( خمس ، زکات ، کفاره ها ، بخششها و ... )

 

۲- از بین بردن تدریجی طبقه ای بنام #بردگان و بندگانی که در بین مردم رواج داشتند و اشراف از آنها بهره می بردند . ( دستور به آزادی اسرای جنگی - چه با اخذ معادل و چه در راه خدا ، آزاد سازی آنها بخاطر کفاره های مختلف ، برخورد مشابه انسانهای آزاد با آنها ، و .. )

 

🍁۳- تاکید بر #حرمت_زن و بازگرداندن تدریجی حقوق اجتماعی او ( تصویب دیه ، ارث ، شهادت او در دادگاه و .. )

 

🌹با توجه به موارد فوق ، پیامبر در حجه الوداع ، در #همایش_بزرگ_حج که اکثریت مسلمانان حضور داشتند ، مجددا خطوط اصلی پیام خود را مطرح و مردم را در انجام آنها تاکید کردند .

 

گویی می دیدند که #حکومت حجاز بسی بزرگ شده و از قبایل مختلف و حتی کشورهای همسایه ، به اسلام می گروند و خود را موظف می دانستند ، اصول و #خطوط_اساسی_رسالت خود را در حدود ۲۰ بند مختلف بیان کرده ، تا مبادا فردا #مدعیان_رهبری_دینی ، بافته های خود را بنام او به آنها عرضه کرده و اسلام او را به انحراف بکشند .

 

🌹اصولی که حاوی نکات بسیار مهم زیر بود :

 

🍇۱- #تساوی_حقوق مردم بدون توجه به دین و یا نژاد .

 

🍇۲- #تساوی_حقوق_زنان با مردان

 

🍇۳- #رعایت_حقوق_بردگان

 

🍇۴- #نگرانی_از_فقها و رهبران مدعی که دینش را منحرف کنند.

 

🍇۵- #وجوب_نقد_حکومت

 

🍇۶- #برادری همه مسلمانان فارغ از مذهبشان.

 

۱🍇۷- #حرمت آزار یکدیگر و یا تخلفات مختلف اجتماعی

 

و ...

 

https://telegram.me/beshnofekrkon



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در پنج شنبه 9 شهریور 1396  ساعت 11:56 AM نظرات 0 | لينک مطلب

#مبانی_فقهی_حجاب : #کنیز و #آزاد

 

#فقه آنچنان که دیگران فکر می کنند در خصوصِ #حجاب روشن سخن نگفته است .

 

یعنی در #واجب_بودنِ اینکه زنان می باید همیشه از بیگانگان خودشان را روبگیرند و مهم ترین عضو حجاب یعنی #موی را بپوشانند ادله تفصیلی(Detailed proofs) وجود ندارد و برایِ آن یک #اجماعِ نسبی را می توان حدّاقل باورداشت .

 

یکی از #مهم ترین مسائلی که می تواند در خصوصِ حجاب ما را به اصلِ مسأله نزدیک گرداند نگاه به حجابِ زنانِ « #کنیز و #آزاد» است .

 

#مطابقِ مُدلِ رسمیِ فقاهتی، زنان به لحاظِ وضعی به #دو_دسته آزاد و برده تقسیم می شوند(الوسيلة إلى نيل الفضيلة،ص۲۰۳).

 

#فقهاء عقیده دارند که زنان « #عورت» می باشند، به عبارتی عقیده دارند زنان موجودی هستند که پیدا بودنشان باعثِ شرمِ انسان می شود از همین روی باید خود را به وسیله « #حجاب» بپوشانند(قاموس قرآن،ج۵،ص۶۸).

 

امّا به لحاظِ #فقهی ، فقهاء مابینِ «سترالشعر: #پوششِ_موی» و «سترالرأس : #پوشش_سر» تفاوت قائل شده اند .

 

#فقهائی چون محمّد بن علی عاملی و فاضلِ هندی میگویند ، از نظرِ فقهاء تنها #جسدِ زنان شاملِ «عورت» می شود و #مویِ زنان به این دلیل که جزء جسد/بدن نمی باشد پس پوشاندنش برای زنان واجب نمی باشد(مدارك الأحكام،ج۳،ص۱۸۹+ كشف اللثام،ج۳،ص۲۳۹).

 

از سویِ دیگر #فقهاء برآنند که زنان چون «عورت» هستند می باید حجابِ شرعی را رعایت کنند(ما وراء الفقه،ج۱،ص۳۴۹)،

 

ولی عقیده دارند که تنها #زنانِ آزادِ هستند که شاملِ حکمِ حجاب می شوند «جسد المرأة البالغة الحرّة عورة : بدنِ زنان آزادِ بالغ عورت است»(منتهى المطلب،ج۴،ص۲۷۳)

 

به همین دلیل مابینِ زنانِ #آزاد و #کنیز در خصوصِ حجاب کردن تفاوت می گذارند .

 

اینکه فقهاء #حجابِ مویِ زنانِ کنیز را نپذیرفتند موردِ اختلاف نیست(شرائع الإسلام،ج‌۲،ص۲۱۲) فقط بسیاری از آنان تصریح کرده اند که علاوه بر مویِ سر، زنان #کنیز نیازمندِ پوشیدنِ زیبایی های اندامی خود نیستند(تلخيص المرام،ص۱۸۴).

 

بنابر رأیِ رسمیِ #فقه، از سویی زنانِ مسلمان تنها می باید «رأس : #سر» خود را بپوشانند و ادّله حجابِ زن شاملِ «شعر : #موی» نخواهد شد و از سویِ دیگر زنان از این جهت که «عورت» هستند (بدنشان عورت است) یعنی به عبارتی ظاهرشدنشان باعثِ شرم می شود می باید خود را از مردانِ بیگانه #بپوشانند .

 

ولی تحلیل فقهاء این را به دست می دهد که تنها #زنانِ آزاد بدنشان مشمولِ «عورت» خواهد شد و بدنِ #زنان کنیز عورت محسوب نمی شود .

این مسئله به درستی نشان از #اختلاف بینِ حجابِ «زنانِ کنیز» و «زنانِ آزاد» دارد .

 

🌹یکی از مسائلی که باعثِ #وجوب حجاب برایِ زنانِ مسلمان گردید، #وجودِ زنانِ کنیز می باشد تا زنانِ آزاد از زنانِ برده تمایز داده شوند .

 

به همین دلیل در متونِ فقهی همواره ما شاهدِ #اختلاف درباره حکمِ «حجابِ #کنیز» و حکمِ «حجابِ #آزاد» می باشیم.

 

 #زنانِ آزاد به حجاب داشتن سوق داده می شدند و #زنانِ کنیز به بی حجابی هرچند در بینِ کنیزان #مسلمان هم وجود داشت .

 

 #محمّد باقر بهبودی عقیده دارد که حکمِ حجاب #تشریفاتی بوده و به #عفّت_جنسی ربطی ندارد ، بلکه تنها برای آن است که زنانِ آزاد از زنان کنیز و زنانِ کافر #متمایز باشند .

 

او در آخر #سوالاتِ اندیشه سوزی را می پُرسد که :

آیا اسلام با #واجب_ندانستنِ حجاب برایِ زنانِ کنیزِ مسلمان می خواسته است با عفّت داشتنِ آنان #مخالفت کند؟

 

 به عبارتی اگر حجاب داشتن مساوی با عفّت داشتن است آیا اسلام خواهانِ #بی_عفتی کنیزان بوده است؟(معارف قرآنی،ص۴۸۶).

 

وقتی #کنیزان بتوانند مسلمان شوند، پس #اسلام زنانِ مسلمان را به دو دسته «زنانِ مسلمانِ #آزاد» و «زنانِ مسلمانِ #کنیز» تقسیم بندی کرده است.

 

اگر حکمِ حجاب #ضرورتی عفّت آور باشد، چرا برایِ #آزادگان آری و برای #کنیزان خیر؟

 

درحالیکه جز این نیست که اسلام خواستارِ #تمایز بینِ «آزاد» و «کنیز» می باشد و از این روی به زنانِ آزاد توصیه می کند حجاب برگیرند تا تفاوت شان با زنانِ کنیز حاصل شود و بقیه این #فرق را احساس کنند .

 

امّا #امروزه سیاست های جامعه داری تغییر پیدا کرده است . دیگر نه خبری از کنیز است و نه زنان به برده و آزاد تقسیم می شوند .

 

به نظرم ما باید به مسئله یک دیدگاه #عصری داشته باشیم.

 

به عبارتِ دیگر #گزاره های دینی را چنان ببینیم که گویی #مطابقِ عصرِ خود پدیده آمده اند که نه شرایطِ #زیستنِ ما در دوره حیاتِ نبوی وجود داشته تا احوالِ احکام مطابقِ خواسته های اجتماعی و باورهای بنیادین مان تغییر کند و نه #پیامبرِ گرامی در زمان ما می زییَد که احکامِ دین را با شرایطِ امروز سازگار کند .

 

از همین روی به نظرم #واجب بودنِ حجاب در این دوره ای که ما زندگی می کنیم به روشنی #واضح نیست و حتّی می توان دلایلی بر علیه «واجب نبودنِ حجاب» اقامه کرد .

 

فکرک های من | @fekr_rak

محمد موسوی عقیقی

 

https://telegram.me/beshnofekrkon



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 6 شهریور 1396  ساعت 1:02 PM نظرات 0 | لينک مطلب

#زندگی :

 

🚶#گذشته ای برای افتخار ندارد ، اگر برای امروزش ، #شادی حقیقی از درون نیافریند .

 

😍و #آینده ای برای آرزو کردن نمی ماند ، اگر #شادمانی امروز را در گرو تامین آن به #تعویق اندازد .

 

💥#من همین لحظه ی #امروز هستم .

 

🍁نه #دیروز را در اختیار دارم که بر آن #سرمایه بگذارم .

 

🍁و نه #آینده را مطمئنم ، که به خودم #نسیه دهم .

 

😍آنچه #نقد است امروز است .

 

🎄اگر بتوانم #زندگی را همین امروز نقد کنم ،

و به حساب چند بهره ای بیشتر در آینده ، آن را #سپرده نکنم ،

#حقیقت_زندگی را دریافته و در آغوش گرفته ام .💝

 

محمد صالحی - ۲۳/۳/۹۶

https://telegram.me/naghmehsokout



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 5 شهریور 1396  ساعت 3:02 PM نظرات 0 | لينک مطلب

حدیث نقطه تحت باء

سؤال:

آیا این روایت: «ان کل ما فی العالم فی القرآن و کل ما فی القرآن فی فاتحه الکتاب و کل ما فی الفاتحه فی البسمله و کل ما فی البسمله فی الباء و انا النقطه تحت الباء» از امام علی درست است؟ شنیدم که نقطه در خط کوفی نیست و قرآن در زمان امام علی به خط کوفی بوده، با این حساب معنی این نقطه چیست؟

*********************************************************************

پاسخ:

در رابطه با این حدیث توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم.

۱- این حدیث به شکل‌های دیگری هم آمده است. مثلا در نقلی آمده است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «اسرار کلام الله فی القرآن و اسرار القرآن فی الفاتحه و اسرار الفاتحه فی بسم الله الرحمن الرحیم و اسرار بسم الله الرحمن الرحیم فی باء و اسرار الباء فی النقطه التی تحت الباء و انا النقطه التی تحت الباء» یا در جایی دیگر آمده است: «ما فی کلام الله فی السبع المثانی و ما فیه فی البسمله و ما فیه فی الباء و ما فیه فی النقطه و انا نقطه تحت باء بسم الله» که همه این‌ها به حدیث نقطه باء مشهور شده‌اند.

۲- این حدیث و شبیه آن نه تنها در منابع اولیه و معتبر ما وجود ندارد، بلکه در جوامع روایی مکتب اهل بیت علیهم‌السلام مانند بحارالانوار و غیر هم آن نیست.

۳- قدیمی‌ترین کتبی که به این حدیث اشاره دارد، بعضی از کتب قرن هشتم و نهم است. کتاب‌هایی مانند مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمومنین علیه‌السلام، منسوب به فردی به نام حافظ، رجب بن محمد البرسی و هم‌چنین بعضی آثار سید حیدر آملی.

۴- نویسنده بعضی از این کتب مانند حافظ البرسی، فردی مجهول هستند که ادعا می‌شود متوفای حدود ۸۱۳ هجری است که حداقل تا چند قرن بعد از او هیچ نام و نشانی از او نیست و تذکره نویسانی مانند محدث بزرگوار، شیخ حر العاملی و رجالیونی مانند میرزا عبدالله الافندی، بعد از چند قرن، برای اولین بار متذکر نام او شده و اطلاعاتی را بر اساس کتاب‌های خود او و احیانا منابع دیگری که معلوم نیست، نوشته‌اند و خلاصه اگر واقعا چنین فردی در قرن هشتم و نهم می‌زیسته، فردی مجهول است.

۵- سید حیدر عاملی هم متوفای حدود ۷۹۰ هجری است و از مروجین عرفان ابن عربی در شیعه است که بحث درباره او بسیار است و مجال خاص خود را می‌طلب.

۶- با توجه به معنای خط و نقطه در فرهنگ و ادبیات صوفیانه و بحث قطب و مرید و مراد، به نظر حقیر این حدیث از جعلیات این افراد است و توجه فردی مانند سید حیدر عاملی و عرفای بعد از او به این‌گونه احادیث هم قاعدتا به جهت همین فرهنگ بوده است که بعدها هم بعضی از بزرگان ما به اعتماد افرادی مانند سید حیدر به این حدیث پرداخته‌اند و توضیحاتی پیرامون آن داده‌اند.

۷- علی ای حال آن‌چه مسلم است، این افراد این حدیث را بعد از قرن‌ها که در هیچ کتاب معتبری وجود نداشته، به صورت مرسل نقل کرده‌اند و از این جهت غیر معتبر است. خصوصا با توجه به این‌که می‌دانیم افرادی با نیت‌های به ظاهر خیر و بعضا با نیت‌های سوء دست به جعل احادیثی در فضل امامان ما و به خصوص امیر مؤمنان علیه‌السلام زده‌اند، نمی‌توان حدیثی با این شرایط را معتبر دانست.

۸- در این‌که خط چند قرن اول در اسلام کوفی و مشتقات آن بوده، شکی نیست و می‌دانیم که این خط‌ها فاقد نقطه بوده و مشکلاتی را به وجود آورده بودند و وجود چدر نسخه غیر معتبر از این خطوط که منسوب به حضرات معصومین علیهم‌السلام است، این مطلب علمی را مخدوش نمی‌کنند.

۹- بعضی از افراد سعی کرده‌اند در توجیه اشکال شما، توجیهاتی را بیاورند که با توجه به غیر معتبر بودن این احادیث، نیازی به این توجیهات نیست.

استاد شیخ علی ریاحی نبی

http://www.ehtejaj.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 4 شهریور 1396  ساعت 11:00 AM نظرات 0 | لينک مطلب

#ادب_جدایی_در_رابطه_عاشقانه ،
دکتر آرش #نراقی


انگار #هنر_عاشقی بیشتر آداب دانی و نکته سنجی در مقام #پیوستن است، که باید دل محبوب را به دست آورد.

هنر عاشقی شکل تعالی یافته هنر شکار است، اما #شکار_دل.

عاشق بر گرد #محبوبش می چرخد، می رقصد، پر می گشاید، نغمه سرمی دهد تا جلوه زیبایی هایش نظر محبوب را جلب کند، و او را به پاسخ متقابل و متقارن برانگیزد.

ظاهراً شیوه #دلربایی انسانها و سایر حیوانات تفاوت ساختاری بنیادینی ندارد.

 تفاوت اما در #اخلاق_عاشقی است.

در قلمرو ما انسانها #شکار_دل_محبوب به هر شیوه ای روا نیست، #شیوه_انسانی، عشق ورزی در قلمرو #اخلاق است- یا باید باشد.

اما به نظرم مهمترین ویژگی عشق ورزی انسانی، یعنی #عشق_ورزی در قلمرو اخلاق، رعایت آداب پیوستن نیست، آداب دانی در مقام #گسستن است.

ما در مقام #شکار_دل_محبوب سراپا هوشیار و مراقب ایم و هزار و یک دقیقه ظریف را رعایت می کنیم، اما در مقام #گسستن غالباً زمخت، بی ملاحظه و بی ادب می شویم- انگار نه انگار که مسؤولیت عاشقی به مقام وصل منحصر نیست، در هنگام #فصل هم هست.

همه ما کمابیش می دانیم که تجربه عاشقی در غالب موارد #باران_بهاری است- تند می بارد و زود سرمی آید.

اما #زخمهای_عشق همیشه با ما می ماند.

غالب زخمهایی که عشق بر روح ما حکّ می کند نه از اصل جدایی که از #نحوه_جدایی است.

در #رابطه_عاشقانه افراد باروهای قلعه وجودشان را به روی هم می گشایند تا به عمق وجود هم درآیند.

اما این گشودگی دل انگیز عمیقاً #آسیب پذیرشان هم می کنند- قلعه ای که باروهایش گشوده است در برابر #تیرهای آتشین حریف بی دفاع تر هم می ماند.

 این آسیب پذیری مفرط ، #عشق را خطرخیر می کند، و در لحظه #جدایی زخمهای عمیق تری بر عمق جان فرد برجا می گذارد.

به نظرم مهمترین #ادب_جدایی در رابطه عاشقانه این است که هیچ یک از طرفین، رابطه را بی خبر و #یکسویه قطع نکند.

 جدایی باید #گام به گام و با آگاهی و #توافق طرفین رخ دهد.

طرفین باید به هم #فرصت و امکان تحلیل، ارزیابی، و تلاش برای ترمیم رابطه را بدهند، و اگر این همه به جایی نرسید، بکوشند رفته رفته آمادگی های #روانی لازم را برای جدایی در طرف مقابل فراهم آورند.

و از آنجا که عاشقی نوعی #اعتیاد است، در پاره ای موارد آن کس که در رابطه “ #ترک می شود” باید به کمک روانشناس و حلقه دوستان ، #مراحل_ترک_اعتیاد از محبوبش را از سربگذراند تا #زخم جدایی به شریانهای حیاتی روح اش نرسد.

عاشق خوب آن نیست که می داند چطور دل محبوبش را #شکار کند، عاشق خوب آن است که بداند چطور دل محبوبش را #نشکند- حتّی در وقت جدایی.

عشق انسانی بیش از آنکه هنر دلبری باشد، #هنر_دلداری است.

@arash_naraghi
https://telegram.me/eshghonava



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 1 شهریور 1396  ساعت 4:12 PM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :2
  •    
  • 1  
  • 2  
Powered By Rasekhoon.net