جنگهای پیامبر(ص) بر اساس یک قاعده حکومتی بودند نه دستور الهی - 1

مقدمه :

اصول اساسی دعوت پیامبر(ص) ، مانند همه پیام آوران گذشته ، دعوت به نگرش توحیدی به خلقت و هستی و کاینات ۱ و عملكرد اخلاق مدار در راستای اتصاف و تخلق به اخلاق الهی ۲ بود.

و این مهم در آیات متعددی بعنوان اصول و شاخصه های رستگاری انسانها ، درهمه آنها ، بدین گونه بیان شده است : ۳

  1. اعتقاد به وحدانیت خدا در ذات ، خلق و .. ( توحید )
  2. اعتقاد به هدفمند بودن خلقت ( معاد )
  3. عمل صالح ( بر مبنای اعتقاد به خدا در راستای رسیدن به هدف خداوند از هستی )

و نکته قابل توجه در اینست که کلیه آیات نازل شده در مکه ، حول همین اصول ، ارایه شده اند .

اما ، وقتی که پیامبر(ص) بدلیل شرایط سیاسی بوجود آمده ، اجبارا به مدینه هجرت کرده و بسیار مردم قبایل مختلف آنجا ، حول ایشان گرد آمدند ، بطور طبیعی و بر اساس خواست خودبخودی آنها ( نه به دستور اولی خداوند بمعنای حق الهی تشکیل حکومت ) ، به ریاست و خلافت مدینه منصوب شدند . ۴

در این راستا ، جهت اداره حکومت در همه شیون اجتماعی ، نیازمند قوانین مربوطه شده که مطابق اصل عقلانی رجوع به متخصصین و کارشناسان و صاحبان نفوذ در مردم ، از بین قوانین موجود و رعایت حد فهم و پذیرش مردم ، گزینشهای لازم را انجام داده و ضمن امضا کردن اعتبار آنها ۵ ، جهت اجرا ابلاغ نمودند .

یکی از مواردی که در هر حکومتی ، از جمله حکومت پیامبر(ص) برجسته است ، جنگهایی است که اتفاق افتاده و قطعا بدلیل سیستم نوپای تاسیسی ایشان که باعث برخورد با افکار موجود جامعه قریشیان شد ، حساسیتهای بیشتری را ایجاد کرده و امروزه نیز از مواردیست که بشدت دعوت ایشان را زیر سوال برده است .

اما با بررسی آیات موجود در قرآن که در بین آیات مدینه قرار دارند و سیره پیامبر(ص) در آن جنگها ، به این نتیجه مهم میرسیم که :

کلیه جنگهای عصر نزول ، براساس قاعده عقلانی دفاع در برابر تهاجم و یا پیشگیری از وقوع حمله بوده و هیچ دلیلی برای حمله ابتدایی بخصوص برای تثبیت حکومت و یا اجبار عقیده دینی ، آنهم بعنوان یک دستور واجب الهی ، در بین آنها دیده نمی شود .

در ادامه ، به بررسی آیات قرآن با توجه به نظر مرحوم صالحی نجف آبادی در کتاب جهاد در اسلام می پردازیم :

الف ) اصل در اسلام صلح است نه جنگ

از نظر اسلام ، جنگ برای تحمیل عقیده ، مجاز نیست... اجبار چه به صورت تهدید باشد و چه به صورت جنگ، نباید برای تحمیل دین و عقیده اعمال شود.

لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي 6

اكراهى در قبول دين ، نيست . (زيرا ) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است .

ب ) آیات جهاد

آیاتی که درباره جنگ با کفار نازل شده دو دسته اند :

آیات مقیده : آیاتی که قید و شرط جنگ در آنها ذکر شده است .

آیات مطلقه : آیاتی که قید و شرطی در آنها نیست .

  • آیات مطلقه :

در این آیات ، جنگ با کفار فقط بدلیل دفاع در برابر تهاجم دشمن و یا عهد شکنی و توطیه آنها ، مجاز شمرده شده است که ذیلا به آنها اشاره می شود :

  1. و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين ۷

و در راه خدا، با کسانى که با شما مى‏جنگند، نبرد کنيد! و از حدّ تجاوز نکنيد ، که خدا تعدّى‏کنندگان را دوست نمى‏دارد!

همانطور که صراحت آیه میفرماید ، مسلمانان در صورت حمله دشمن ، حق دفاع دارند ، آنهم بدون تجاوز از حد دفاع و یا اعمالی مغایر با دفاع مانند کشتن زنان و کودکان و سوزاندن و تخریب و قتل عام اسیران و ..

  1. و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوکم و الفتنة اشد من القتل و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتى يقاتلوکم فيه فان قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرين . ۸

و آنها را [ كه در آيه قبل اشاره شد و با شما به جنگ برخاسته اند ] هر کجا يافتيد ، به قتل برسانيد! و از آن جا که شما را بيرون ساختند [= مکه‏]، آنها را بيرون کنيد! و فتنه از کشتار هم بدتر است! و با آنها ، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنيد! مگر اينکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيکار کردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى کافران!

این آیه ، دنباله آیه قبل است که ضمیر " هم " به متجاوزان در آیه قبل برمی گردد ، که جنگ را با متجاوزینی که به جنگ ، پیش دستی کنند مجاز می شمارد و حتی قتال کنار مسجد الحرام را ممنوع اعلام می کند ، مگر اینکه آنها پیش دستی کنند .

  1. و قاتلوهم حتى لا تکون فتنة و يکون الدين لله فان انتهوا فلا عدوان الا على الظالمين ۹

و با آنها [ كه در دو آيه قبل اشاره شد و با شما به جنگ برخاسته اند ]   پيکار کنيد! تا فتنه باقى نماند؛ و دين ، مخصوص خدا گردد. پس اگر ( از تجاوز ) دست برداشتند، ( از كشتن آنان دست برداريد! زيرا ) تعدّى جز بر ستمکاران روا نيست.

این آیه نیز دنباله 2 آیه قبل است که طبق یک قاعده عقلی اعلام می کند که تا زمانی که فتنه جنگی دشمن برقرار است به جنگ ادامه دهید ولی اگر از جنگ دست کشیدند ، حق تعدی و دشمنی ندارید .

  1. الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ۱۰

ماهِ حرام، در مقابل ماهِ حرام است ! و شكستن حرمت ماه هاي حرام قصاص دارد . و (به طور کلّى) هر کس به شما تجاوز کرد ، با او مقابله به مثل كنيد مانند آنكه او به شما تعدي كرده است ! و از خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد)! و بدانيد خدا با پرهيزکاران است!

این آیه نیز در ادامه آیات قبل نازل شده و بصراحت جنگ با دشمن را مشروط و مقید به تجاوز و دقیقا مشابه رفتار هجومی آنها اعلام میدارد .

  1. اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا وان الله على نصرهم لقدير .الّذين اُخرِجوا مِن دِيارِهم بِغيرِ حقٍّ اِلاّ اَنْ يَقُولوا رَبُنَا اللَّهُ ۱۱

به کسانى که جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‏اند؛ و خدا بر يارى آنها تواناست. همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اينکه مى‏گفتند: « پروردگار ما، خداى يکتاست! » و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نکند، ديرها و صومعه‏ها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى که نام خدا در آن بسيار برده مى‏شود، ويران مى‏گردد! و خداوند کسانى را که يارى او کنند يارى مى‏کند؛ خداوند قوى و شکست ناپذير است.

در این آیه نیز به مسلمانان بدلیل اینکه مورد ظلم و قتال و تهاجم دشمن واقع شده اند ، اجازه جنگ دفاعی می دهد .

  1. و قَاتِلُوا المُشركينَ كافَّةً كما يُقاتِلونَكُم كافَّةً ۱۲

و ( به هنگام نبرد ) با مشرکان ، دسته جمعى پيکار کنيد ، همان گونه که آنها دسته جمعى با شما پيکار مى‏کنند؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است!

در این آیه نیز قتال و جنگ را بدلیل دفاع مجاز میکند .

  1. و ان نکثوا ايمانهم من بعد عهدهم و طعنوا في دينکم فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا ايمان لهم لعلهم ينتهون ۱۳

و اگر پيمانهاى خود را پس از عهد خويش بشکنند، و آيين شما را مورد طعن قرار دهند ، با پيشوايان کفر پيکار کنيد ؛ چرا که آنها پيمانى ندارند؛ شايد (با شدّت عمل) دست بردارند!

در این آیه نیز شرط جنگیدن را ، پیمان شکنی کفار اعلام میکند ، چرا که پیمانهای آنها یا برای حمایت از مدینه در برابر تهاجم دشمن بوده ، که شکستن آن ، بمعنای پیوستن به دشمن بوده است و یا پیمان عدم تهاجم به مسلمانان بوده ، که شکستن آن ، بمعنای اقدام به توطئه و تهاجم بوده است ، و شواهد تاریخی نیز دال بر همین موضوع است .

تذکر : در تمام این آیات از لفظ « قاتلوا » استفاده کرده که از باب مفاعله و به معنای یک عمل دو طرفه است و انجام جنگ را با کسانی که در حال جنگ با مسلمانان هستند مجاز می کند .

 

ادامه دارد :

جنگهای پیامبر(ص) بر اساس یک قاعده حکومتی بودند نه دستور الهی - 2

 

محمد صالحي – 29/1/95

كانال باورهای قدیم و اندیشه های نو

@beshnofekrkon

بلاگ اينترنتي

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 18 اردیبهشت 1395  ساعت 7:18 AM نظرات 0 | لينک مطلب

بعثت نور

 

دیشب بود ؛

گویی دیدم کسی از کوه میآید .

 

نگاهش خسته می نمود ،

ولی چشمانش پر از برق شادی بود .

 

با چشمهایم ،

او را همراه شدم .

 

او از من دور می نمود ،

ولی من به او نزدیک بودم .

 

پر از شوق دیدار ایستادم ،

و پلک بر هم نسائیدم .

 

آنقدر نزدیک شد ،

که من در هاله نور او گم شدم .

 

گویی از درون من رد شد .

به ناگه ،

چیزی از درون من به پرواز رفت ،

و او من بودم .

 

در جذبه جمالش ،

مرا به سوی اوج کشید .

 

همه جا نور بود و زیبایی و شکوه .

 

بالهایم سوزانده بود ،

و خود ، بالهای پروازم گشته بود .

 

باز مرا بالاتر کشید .

رقص کنان ،

جز شادی نمی فهمیدم .

 

تا آنگاه که جذب هوری شدم ،

که ستارگان بیشماری ،

به گرد او می رقصیدند .

 

و من نیز ستاره ای ،

چون یکی از آنها شدم .

 

ما بیشمار بودیم ،

ولی جز یکی نبودیم .

 

که چیزی جز نور نبود و ،

او خدای بود ،

و کسی جز خدای نبود .

 

محمد صالحی

شب مبعث - 17/2/95

 

@naghmehsokout

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در پنج شنبه 16 اردیبهشت 1395  ساعت 6:34 AM نظرات 0 | لينک مطلب

 

  1.  حدیث " هر امامی که نداند چه در آینده بر سرش می آید ، حجت خدا نیست – کتاب کافی ، کلینی ، باب علم ائمه، ج1 " می خواسته علم مطلق امام را به همه چیز ثابت کند . در حالی که از یک دروغگوی غالی مسلک به امام صادق نسبت داده شده و معتبر نبوده ، در ضمن خلاف آیات صریح قرآن ، از جمله آیه مذکور در بند 25 فوق، بوده و مردود می باشد .

 

( ص 104 تا 106 کتاب زندگی من و شهید جاوید )

 

  1.  هیچ دلیلی وجود ندارد که فقها به طور عموم و یا فقیه خاصی از طرف خدا به ولایت منصوب شده و مردم حق انتخاب ندارند . ولی فقیه نایب مردم است نه نایب امام زمان (عج) و به نمایندگی از مردم مدیریت جامعه را به عهده می گیرد . 

 

(نکته پنجم از یادداشت ابتدای کتاب ولایت فقیه  حکومت صالحان )

 

  1.  نظر ما در باب ولایت فقیه ، نظریه انتخاب است . یعنی رهبر سیاسی باید به انتخاب مردم سرکار بیاید . حال در کشوری که مردم قانون اسلام را می خواهند ، کسی که قانون اسلام را بهتر می شناسد ، به انتخاب مردم ، حاکم و سرپرست سیاسی جامعه است . و در کشوری که اسلامی نیست و قوانین دیگری حاکم است ، هر کسی که قوانین موضوعه ( توسط مجلس قانون گذاری ) را بهتر می شناسد ، به رای مردم ، حاکم سیاسی خواهد شد ، و این یک اصل عقلی است .

( ص 102 کتاب زندگی من و شهید جاوید )

  1.  امام علی (ع) ، در نهج البلاغه ، خطبه 3 ( لو لا حضور الحاضر و.. ) ،  تمام شدن حجت خدا و منجز شدن حکم و تعهد الهی را مولود رای اکثریت مردم می داند و این دلیل است که رای اکثریت مردم دارای اثر شرعی است و این اثر شرعی در 25 سال انزوای سیاسی امام نبود ، چون رای اکثریت مردم نبود .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 67 تا 71)

  1.  عبارت " اکثر الناس لایعلمون " در قرآن ، مربوط به مسائل غیبی و ماورائ طبیعی مانند " وقت قیامت " و " تقدیر رزق بندگان " است که دانستن رموز آنها از دسترس مردم خارج است ولی بیشتر مردم این مطلب را نمی دانند . و این آیات ، مربوط به رای اکثریت در مسائل اجتماعی نیست .

 

( ص 109 کتاب ولایت فقیه  حکومت صالحان )

 

  1.  عبارت " اکثرهم لایعقلون " مربوط به کارهای ضد فضیلت بعض افراد مانند " افترا به خداوند " و یا " خطاب بی ادبانه پیامبر " است که آنها عقل خود را بکار نمی اندازند و این آیات نیز ،مربوط به رای اکثریت در مسائل اجتماعی نیست .

 

( ص 109 کتاب ولایت فقیه  حکومت صالحان )

 

  1.  این مطلب که ، خمس باید به دو سهم مساوی تقسیم شود و نصف آن سهم امام است و نصف دیگرش سهم سادات ، از مرسله ( حدیث بی اعتبار ) حماد بن عیسی ، نشات گرفته و مردود است . بلکه براساس حدیث صحیح بزنطی از قول امام رضا(ع) و سیره پیامبر (ص) ، خمس باید به امام به عنوان ولی و زمامدار جامعه و یا حاکمیتی که قدرت اجرایی دارد ، داده شده ، تا در راه رفع نیازهای مردم از قبیل امنیت ، بهداشت ، آموزش و ... مصرف گردد .

 

( ص 253 تا 280 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  ذی القربی ، در آیات خمس (... فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى .. - انفال ، 41 ) و فیئ (... فَلِلَّهِ وَل ِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى و... -حشر ، 7 و 8 ) به معنی خویشان پیامبر نیست ، بلکه خویشان کسانی است که در آیه مورد خطاب واقع شده اند ( شخصی که خمس می پردازد ، یتیمان ، مساکین ، در راه ماندگان و .. ) . و دلیل آن اینست که ، اسلام ، دین قبیله ای و فامیلی نیست که ثروت عظیمی از دنیا را متعلق یک عده معدودی از خاندان پیامبر نماید .

 

( ص 261 و 300 تا 309 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  فتوای حرمت زکات ( و صدقه ) بر خاندان پیامبر ، بر اساس حدیث دروغ ابان بن ابی عیاش و روایات هم مضمون آن ، صادر شده ، و مردود است . چون بر اساس آیه قرآن ( .. ان الله هو ... ياخذ الصدقات – توبه ، 104 )، گیرنده زکات ، خداوند بوده و تبعا ، دارای قداست خاصی است ، و بر این اساس ، زکات با خمس و انفال و سایر منابع مالی اسلام هیچ فرقی ندارد و از همه این منابع که مجموعا بیت المال را تشکیل می دهند ، می توان به مصرف همه نیازمندان و انواع نیازمندیهای جامعه رساند .

( ص 320 و 321 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  ولایت و زعامت مردمی پیامبر (ص) محصول یک پیمان خودبخودی طرفینی بود که ایجابش از طرف مردم ( مدینه ) و قبولش از طرف رسول اکرم بود و این ایجاب و قبول بطور خودبخودی و با طبیعی ترین وجه انجام شد ، البته این ایجاب و قبول در متن حرکت انقلابی اسلام و در طول مجاهدات پیامبر و امتش عملا تحقق یافت .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 138)

  1.  نبوت ، یک فیض ملکوتی و الهی است که با اراده خاص خداوند به پیغمبرش اعطا می شود ، در حالیکه ولایت ، یک امر مردمی و اجتماعی است . بنابراین در آن سیزده سال که آن حضرت در مکه بود و حکومتی تشکیل نداده بود ، ولایت بمعنای زمامداری نداشت ولی نبوت داشت .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 139 تا 141 )

 

  1.  لزوم مشورت ، یعنی آیه " و شاورهم فی الامر - سوره آل عمران ، 159 "  با دلیل ولایت پیغمبر یعنی آیه " النبی اولی بالمومنین من انفسهم -  سوره احزاب ، 6 "  متعارض نیستند . چون قلمرو آن دو از هم جداست . مشورت در رتبه متقدم است و اعمال ولایت در رتبه متاخر ، چون تا مشورت نباشد ، تصمیم گیری نیست و تا تصمیم گیری نباشد اعمال ولایت نیست .

)  کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 264 تا 266 )

 

  1.  لفظ (( شاورهم )) مشتمل بر دو دستور است ؛ یک امر صریح به پیغمبر (ص) و یک امر ضمنی به مردم .

امر صریح به پیغمبر اینست که مسائل امت را با خود امت به مشورت بگذار و امر ضمنی به مردم اینست که اگر نظری مخالف پیغمبر دارید بگوئید تا مشورت انجام گیرد و بهترین نظر انتخاب گردد و بدان عمل شود .

 

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 267 تا 269 )

 

  1.  (در بحث اولوالامر منکم – سوره نسا ،آیه 59) ، کلمه " اولی " که اسم جمع است بمعنای صاحبان و متصدیان است و هنگامی که به کلمه " امر " اضافه می شود بمعنای متصدیان امر حکومت و کشورداری است .... و شامل همه متصدیان امر کشورداری می گردد . و به حکم " اولی الامر " ، اطاعت از همه آنان اگر در خط اسلام باشند واجب است و کلمه " منکم " در آیه مزبور اشاره به اینست که این اولی الامر و متصدیان کشورداری از خود شما امت هستند و از طرف خود شما ، مسئولیت پذیرفته اند ، پس آنان را از خود بدانید و دستوراتشان را اجرا کنید .

 

( کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 228 تا 230 )

 

  1.  وجوب اطاعت از اولوالامر در مرحله اعمال ولایت است نه در مرحله مشورت . در حقیقت ، اطاعت و اعمال ولایت ، لازم و ملزومند و هر جا ولی امر اعمال ولایت کند و دستوری بدهد اطاعت او لازم است ولی در مرحله مشورت و قبل از تصمیم گیری که اعمال ولایت نیست و زمان دستور دادن نرسیده موضوع اطاعت ، منتفی است.

 

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 267 تا 269 )

 

  1.  آیه محاربه (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم – سوره مائده ، آیه 33) ،  یک دستور کلی برای همه فسادهای اجتماعی داده و آن این است که باید برای هر فسادی مجازات متناسب با آن تعیین شود .

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 352 "

  1.  ملاک اصلی برای مجازاتهای مذکور در آیه ، ایجاد فساد در جامعه است ... بنابراین ، بدون تردید آیه محاربه همه انواع جرائم اجتماعی را که عنوان فساد در جامعه بر آنها صادق است شامل می شود; چه جرایمی که اکنون ما می شناسیم و چه جرایمی که احیانا در آینده با تکنیک های جدید ابداع خواهد شد . قرآن جعل اصطلاح نکرده است.

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 353 تا 356 "

  1.  " ذکر مجازاتهای فوق الذکر از باب مثال است " .... " لازم نیست حتما یکی از مجازاتهای مذکور در آیه درباره مفسد اجرا شود " ، بلکه آنچه لازم است ، رعایت تناسب بین جرم و مجازات است که هم حکم عقل است و هم درجه بندی مجازاتها در آیه به آن اشعار دارد . البته تعیین دقیق میزان جرم و تشخیص تناسب بین جرم و مجازات ، یک کار فنی و تخصصی است که قاضی با راهنمایی متخصصان جرم شناسی به آن دست می یابد و بر مبنای آن رای صادر می کند.

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 359 تا 362 "

  1.  هدف از تشریع قوانین جزایی ، احیای عدالت است و اگر قانونی ناقض عدالت باشد از اول نباید تشریع شود . ( به همین دلیل ) اجرای عدالت به حاکم واگذار شده وبه او اختیار داده اند که به حکم " ان الله یامر بالعدل " با رعایت تناسب بین مجازات و جرم، مجرم را به کیفر برساند .

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 370 تا 376 "

 

  1.  کتاب جامعه یا صحیفه یا کتاب علی (ع) ، طوماری بوده که ، پیامبر (ص) ، در طول چند سال ، احکام اسلام را ( نه حوادث گذشته و آینده را ) بتدریج ، املا فرموده و علی (ع) در قطعات پوست نوشته و پس از ایشان به ائمه اهل بیت جهت استخراج احکام سپرده شده است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 30 و 31

  1.  مصحف حضرت فاطمه (س) ، تنها کتابیست که می توان گفت ، بعضی از حوادث آینده در آنست ، نه همه حوادث مربوط به کائنات و سرنوشت آیندگان ، چرا که نه عمر 75 یا 95 روزه حضرت بعد از فوت پدرش ، کفاف می داده و نه حجم کتاب منتسب به آن ، گنجایش چنان چیزهایی را دارد . ضمنا چون فرشتگان برای تسلی خاطر حضرت آمده بوده اند ، نمی توانسته اند اخبار شهادت امام حسین را گفته باشند و حضرت را غمگین تر کرده باشند .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 31 تا 35

  1.  حدیث " امام علی (ع) از زمان و مکان شهادت خود با خبر بود – اصول کافی ، ج1 ، ص 259 ، ح 4 " ، از یک جاعل غالی ( سهل بن زیاد ) روایت شده ، ضمنا با مفاد آیه " ما تدري نفس باي ارض تموت – سوره لقمان ، آیه 34 – هیچکس مکان مرگ خود را نمی داند " مغایر و نتیجتا باطل است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 58

  1.  اینکه کتاب اصول کافی بر امام زمان (عج) عرضه شده و حدیث منقول از ایشان " الکافی کاف لشیعتنا – کتاب اصول کافی برای شیعیان ما کافیست " ، اصل و مدرکی نداشته و قابل قبول نیست ، چرا که از حدود 16200 حدیث آن قریب 5000 آن ضعیف بوده و باید بررسی شود .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 59

  1.  سند زیارت جامعه ، ضعیف بوده و بعضی از عبارات آن مثل " ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم – برگشت خلق بسوی شما (ائمه(س)) و حساب اعمالشان نیز با شماست " مخالف قرآن است ، زیرا خدا می فرماید " ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم – غاشیه 25 و 26 – بازگشت مردم فقط به ما و حسابشان فقط با ماست . "

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 63 و 64

  1.  در داستان ( علی(ع) و عمروبن عبدود در جنگ خندق ) ، مطلب  " هنگامی که امام بر روی سینه اش نشست تا سر از بدنش جدا کند او آب دهن به صورت امام انداخت " ، از افسانه هائیست که مولوی ساخته است و اصل تاریخی ندارد .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 64

  1.  کسی که توحید و نبوت و معاد را بطور سربسته قبول دارد مسلمان است و کسی که سه اصل نامبرده را با اصل عدل و امامت ، بطور اجمال قبول دارد ، شیعه یعنی مسلمان کامل است ، ولی هر فرد مسلمانی پس از قبول کردن اصول کلی اسلام ( سه اصل فوق الذکر ) ، حق دارد در مسائلی نظیر ( علم پیغمبر و امام ، عصمت آنها ، رجعت ائمه ، سند بعضی از ادعیه ، شق القمر ، معراج جسمانی و ... ) تحقیق و اجتهاد و رد و قبول کند و این افتخار اسلام است که اصل آزادی فکر و عقیده را محترم شمرده است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 66

  1.  عصمت پیغمبر و امام از ضروریات مذهب است ( ولی به عقیده مرحوم شیخ انصاری و محقق اردبیلی و شهید ثانی ، چنین نیست که انکار هر ضروری باعث کفر و بی ایمانی شود ) ، عصمت از ضروریاتی است که انکارش از روی اجتهاد ، نه عناد ، باعث بی ایمانی نمی شود .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 63

  1.  طهارت و نجاست آب و مايعاتِ ديگر بر مبناى تعبّد شرعى نيست، بلكه بر مبناى رعايت اصول بهداشت است .
  2.  آب قليل و كمتر از كُرّ با ملاقات نجاست نجس نمى‏شود .
  3.  اگر يك ذرّه خون در آب قليل و كمتر از كُرّ بپاشد و مستهلك شود آب نجس نمى ‏شود .
  4.  پاك بودن آب استنجاء  ، يك استثناء نيست بلكه طبق قاعده است .
  5.  با غير آب، مانند آب نمك نيز مى‏توان شى‏ء متنجّس را تطهير كرد .
  6.  با زائل شدن عين نجاست از بدن يا لباس، محلّ آن پاك مى ‏شود و لازم نيست حتما با آب شسته شود .
  7.  نانى كه با آبِ متنجّس پخته شود پاك است و خوردنش جايز .
  8.  ماهى ‏اى كه فلس و پولك ندارد حلال است و خوردنش جايز .

 

 53 تا 60 از مقدمه کتاب " پژوهشى جديد در چند مبحث فقهى " – چاپ دوم سال 1378

صالحي نجف آبادي در میدان باورهای قدیم و اندیشه های نو - 1

ادامه دارد

محمد صالحي – از سال 1387   

http://mahsan.rasekhoonblog.com/



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395  ساعت 7:15 AM نظرات 0 | لينک مطلب

نگار من !

 در کدامین نقش ، جا خوش کرده ای ، که عرش را به تماشا کشانده ای !

و در کدامین تابلو نشسته ای که ، فروغت ، لعاب آینه ها را نیز به محو تماشای تو برده است ؟

 

محمد صالحي – 25/12/94

@naghmehsokout

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  ساعت 1:22 PM نظرات 0 | لينک مطلب

ج ) ذيلا قطره اي از درياي عميق تفقه و تحقيق و آراي ايشان آورده شده است :

 

  1. دين بر اساس آیات ( ان الذين آمنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من آمن باللَّه و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛ - بقره، آيه 62 و مائده، آيه 69 )  يكي است ، كه داراي سه اصل نظري و عملي " اعتقاد به خدا " – " اعتقاد به معاد " و " عمل صالح " مي باشد كه همه پيامبران داعيه آن بوده اند و اگر كسي ( چه مسلمان ،چه مسيحي ، چه كليمي ، چه صائبي و چه ...  ) واجد اصول و شرايط فوق باشد در آخرت رستگار است .

( ص 182 كتاب مجموعه مقالات )

  1. براي پاك كردن يك چيز نجس ؛ امحائ عين نجاست كافيست ؛ در ضمن آب كر و قليل يك حكم دارند .

 

( ص 128 و 150  كتاب پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي )

 

  1. كفار به صرف كافر بودن ؛ نجس نيستند .

( ص 198 به بعد  كتاب پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي )

 

  1. قرآن در شب قدر ؛ نمي توانسته به يكباره نازل شده باشد و اعتقاد علامه طباطبایی و دیگران ، به دو نزول دفعي و تدريجي صحيح نيست . بلکه در طول 23 سال و متناسب با شرایط و اقتضائات آن ، نازل شده است .

 

( ص 322 – 333 – 338 و 345 كتاب حديث هاي خيالي در مجمع البيان )

 

  1. در سوره يوسف (ع) ، آیه 24 ، عبارت " لقد همت به و هم بها .. " ؛ بدين منظور نبوده كه ، زليخا براي يوسف اظهار تمايل كرده و يوسف نيز تمايل پيدا كردند ؛ بلكه منظور اين است كه وقتي زليخا ( در قسمت قبل آيه ) اعلام آمادگي كرد و يوسف نپذيرفت؛چنان خشمگين شد كه به يوسف حمله كرد و اگر خداوند او را حفظ نمي كرد او نيز به زليخا حمله مي نمود .

 

( ص 66 كتاب جما ل انسا نيت يا تفسير سوره يوسف (ع) )

 

  1. به حکم اصاله الجواز ، که در همه کارها جاریست ، چون هیچ دلیل قابل قبولی بر ممنوعیت قضاوت بانوان وجود ندارد ، باید گفت : بانوانی که شرایط قضا را بیش از مردان یا مساوی با آنان دارند می توانند متصدی منصب قضا شوند و حکمی که صادر می کنند مشروع و لازم الاجرا خواهد بود .

( كتاب قضاوت زن در فقه اسلامي – ص 47 )

 

  1. امام علي (ع)  در محراب بشهادت نرسيده ؛ بلكه در ورودي مسجد ، هنگام حضور براي نماز صبح ( نه وقت سحر ) ضربت مي خورند و چون حمله غافلگیرانه بود ، امام فرصتی برای گفتگو با ابن ملجم پیدا نکرد .چه برسد او را بیدار کرده باشد و گفته باشد برخیز می دانم زیر جامه خود چه چیز پنهان کرده ای ؟

( ص177 تا  123 كتاب مجموعه مقالات )

 

  1. حضرت امیر (ع) در ابتدای حکومت خود ، روش مدارا را با معاویه پیش گرفته و سعی در جذب او داشتند . ولی از آنجا که معاویه آدم قدرتمندی شده بود و تجاوزات خود را (به مردم و مناطق دیگر تحت حکومت امام) افزایش داد ، وارد جنگ با او شد .

( ص 116 کتاب زندگی من و شهید جاوید )

 

  1. جريان خرافه گويي و غلو پردازي به نام دين و مذهب در مراسم مذهبي ؛ توسط بسياري از مداحان و يا تفاسير افراطي بعض از علما با استفاده از روايات مسئله دار و نا صحيح ؛  ناشي از افراط در دلباختگي ( غلو ) به ائمه بوده كه اين گروه در تخريب شخصيت و اعتبارائمه  كمتر از دشمنان آنها  بي اثر نبوده كه بيشتر هم اثر گذار بوده و هستند . ( و همچنين غاليان سني در ارائه تفاسير و تبليغ افراطي از مذاهب و امامان خود ) .

( كتاب غلو – درآمدي بر افكار و عقايد غاليان در دين )

 

  1. در کتاب تفسیر مجمع البیان ( تفسیر معروف طبرسی ) مواردی وجود دارد که ابوجعفر طبری با ابو جعفر امام محمد باقر (ع) اشتباه شده و قول ابو جعفر محمد بن جریر طبری مفسر معروف اهل سنت متوفای 310 ( ه ق ) به عنوان قول ابوجعفر باقر (ع) معرفی شده و به نام حدیث امام محمد باقر تلقی گشته و تصور کرده اند روایتی از امام معصوم است .

 

(مقدمه کتاب حديث هاي خيالي در مجمع البيان )

 

  1. خطاب پيامبر(ص) در آيه مودت (لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربى – شوری ، 23 ) ؛ نيكي و محبت دیگران به ذوي القربي ( اهل بیت ) نبوده ؛ بلكه خطاب به خويشان خود در قريش ( در مكه ) بوده است ؛ كه " حرمت خويشاوندي را رعايت كرده و بگذارند ايشان رسالتش را انجام دهد " .

 ( ص 166 كتاب قضاوت زن در اسلام )

  1.  معنای آیه تطهیر (.... انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا – احزاب ، 33 ) ، با توجه به اوامر و نواهی ابتدای آیه ،  چنین است : " جز این نیست که خدا [با این اوامر و نواهی] می‌خواهد ( اراده دارد ) که پلیدی را از شما [ای] اهل این خانه ( شامل همسران پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند." و اراده در آیه ،« ارادة تکوینی » نیست ، که خدا تکویناً ( و تخلف‌ناپذیر ) اراده فرموده باشد « أهل البیت » را تطهیر نماید . بلکه " اراده تشریعی " می باشد ، با این تعبیر که : " جز این نیست که خدا اراده دارد که شما را پاک سازد " . یعنی تحقق پاکی منظور خدا ، از طریق عمل به اوامر و اجتناب از نواهی خواهد بود . در حقیقت این آیه ( و آیه 6 سوره مائده ) در مقام تعلیل حکمت تشریع قوانین ، نازل شده و در آنها سخن از علت غایی تشریع احکام است ، نه مقامات افراد و خصوصیات تکوینی آنها ، و نمی‌تواند دلیل عصمت و طهارت تکوینی کسی باشد .

( بحث تاملی در آیه تطهیر ص 9 تا 15)

 

  1.  اینکه پیامبر در روز مباهله ، خانواده نزدیک خود را به همراه خود می برد نشانة اوج اطمینان و رسوخ ایمان و عمق اعتقاد و نهایت صداقت ایشان است که در شرایط خطرناک ، به جای آنکه پیروان خویش را پیش اندازد و سپر بلای خود قرار دهد ، عزیزترین کسان خود را به میدان می‌آورد و از فدا کردن خود و محبوب‌ترین کسان خویش در راه دعوت اسلامی دریغ ندارد . ( همانند ماجرای فرستادن علی (ع) به مقابله عمروبن عبدود در جنگ احزاب و یا حمزه و علی در شروع جنگ بدر ) .

 

( بحث تاملی در آیه تطهیر ص 60 تا 65)

 

  1.  حدیث کسایی که در مفاتیح و تاریخ روایی ما وجود دارد ، دارای دو نقل " اصل و صحیح " و دیگری " جعلی و بی اعتبار " می باشد .

اصلی و صحیح ، آنست که متنی کوتاه داشته و خالی از عبارات غلوآمیز می باشد .

جعلی و بی اعتبار ، آنست که در انتهای مفاتیح الجنان آورده شده و معمولا در مجالس خوانده می شود ، که از نظر روایی توسط یک فرد شیعی افراطی غالی مسلک و کم مایه جعل شده تا به خیال خود مقام اصحاب کسا را بالا ببرد .

جالب اینجاست که مرحوم محدث قمی نیز در کتاب منتهی المال ( در هنگام نقل داستان جابر انصاری ) آنرا بی اعتبار می داند . و این در حالیست که برخلاف نظر ایشان ،  آنرا در انتهای کتاب مفاتیح ، در چاپ های پس از او اضافه کرده اند .

 

( ص 94 و 95 كتاب حديث هاي خيالي در مجمع البيان )

 

  1.  حديث ، " خداوند سرنوشت ائمه را در لوحي به پيامبر عرضه كرده كه بايد همان كنند ! و برای امام حسین (ع) دستور خروج و كشتن و كشته شدن بود و نوشته بود كه مردمى را براى شهادت با خود ببر كه جز به همراه تو شهادتى براى آنها نيست " توسط مفضل بن صالح ابوجمیله که یک غالی دروغگوست جعل شده تا اثبات کند که امام حسین(ع) از روی علم ، برای کشته شدن حرکت کرده و عمدا خود را بدستور خداوند به کشتن داده است .

 

 (از مقدمه كتاب غلو – درآمدي بر افكار و عقايد غاليان در دين )

 

  1.  بايد تلاش همه جانبه و پيگيري براي تحرك بخشيدن به فقه شروع شود و فقه را بايد بگونه اي بازسازي كرد كه از حالت عدم توانايي اداره جامعه بيرون آيد . لذا قبل از هر كار بايد ابواب مختلف فقه ، تخصصي شود . از طرف دیگر اجتهاد در مسائل فقهي نبايد بگونه اي انجام شود كه نتيجه اش با اصول علمي قطعيت يافته ، در تضاد باشد و نبايد به صورتي ارائه شود كه دانشمندان حقيقت جو را از هر فرقه و ديني نسبت به فقه اسلام و نهايتا اصل اسلام بي رغبت كند .

 

( كتاب  پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي  - فصل چهارم )

  1.  پس از تخصصي شدن قسمتهاي مختلف فقه ، فقها بايد بحثهاي اجتهادي و تخصصي خود را بر مبناي مقايسه و تطبيق ، پايه گذاري نمايند (مقايسه با رشته تخصصي مشابهي كه در جهان وجود دارد) مانند علوم قضايي ، حقوق ، اقتصاد و ....

( كتاب  پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي  - فصل چهارم )

 

  1. اگر سني یا شيعه ، مطابق مذهب خود و بر اسا س فتواي مجتهد خود عمل كند مجزي بوده و عتاب نخواهد شد .

( ص 167 كتاب مجموعه مقالات )

 

  1.  در رابطه با حکم مرتد ، از فقهایی که فتوا به قتل مرتد می دهند می پرسیم که :

 آیا مقصودشان از ارتداد ، تغییر عقیده است یا چیز دیگر ؟

 اگر مقصود تغییر عقیده است می گوئیم : تغییر عقیده یک امر اختیاری نیست ، زیرا مقدمات آن که فراهم شد بطور قهری و    بی اختیار ،عقیده تغییر می کند و این در اختیار انسان نیست و چیزی که در اختیار انسان نیست تکلیف به آن تعلق نمی گیرد .

 فرض که مسلمانی نوشته ای تاثیر گذار در باره انکار یکی از عقاید اسلامی بخواند و چون قدرت علمی بالایی ندارد پاسخی   نمیابد و در نتیجه عقیده اش تغییر می کند و نمی تواند جلو آنرا بگیرد ، آیا می توان او را در مقابل این تغییر عقیده مستحق  مجازات دانست آنهم اعدام ؟ در حالیکه در قرآن آمده است : لایکلف الله نفسا الا وسعها .

 با توجه به این توضیح ، مجازات چنین شخصی برخلاف عدالت و تکلیف مالایطاق و مخالف آیه مزبور است .

 

( ص  113و 114 كتاب حديث هاي خيالي در مجمع البيان )

 

  1.  امامت امام معصوم سه بعد دارد : بعد مرجعیت دینی و بیان احکام و حقایق اسلام و افاضه علومی که از رسول خدا فرا گرفته است . بعد انسان کامل بودن امام که مظهر اسما و صفات خداست . بعد رهبری سیاسی و زمامداری .

بعد اول و دوم ، هرگز از امام سلب نمی شود ، یعنی قابل سلب کردن نیست  ولی امکان سلب کردن بعد سوم وجود دارد ، همانطور که از امام علی (ع) ، پس از رحلت حضرت رسول (ص) سلب شد و ولایت را به ایشان ندادند .

 

( ص 65 تا 67 کتاب ولایت فقیه  حکومت صالحان )

 

  1.  بسیاری از فقها ،جهاد را ابتدایی و برای دعوت به اسلام دانسته و آیه " لا اکراه فی الدین - بقره ، 256 " را توجیه کرده و می گویند آین آیه با آیات جهاد " نسخ " و بی اثر شده ، در حالیکه به اعتقاد ما ، جهاد ، برای تحمیل عقیده نیست . چون این حکم عقل و فطرت است ، که هیچ کس ، عقیده و دینی را با اکراه و زور قبول نمی کند . ...

بلکه جهاد ، برای رفع ظلم است اصالتا ؛ ولی گاهی هم برای دفع آن است . دفع ظلم ربطی به عقیده مردم ندارد ، ظالم هر کسی می خواهد باشد ، مسلمان یا کافر ، فرقی ندارد .

( ص 99 تا 101 کتاب زندگی من و شهید جاوید )

 

  1.  بعضی کلمه " فتنه " در آیه 193 ، بقره " و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه– با نیروهای مهاجم پیکار کنید تا وقتی که فتنه ای که دشمن بر سر شما ریخته ، از بین برود " را به معنی " شرک " گرفته اند . و این در حالیست که بر اساس آیه 190 ، بقره " فان قاتلوکم فاقتلوهم – پس اگر با شما به جنگ برخاستند ، شما هم بدفاع بجنگید " ،فتنه ، همان " شر دشمن مهاجم " است و اصل در مقابل دشمن مهاجم ، صلح است نه جنگ و بنابراین " جنگ "، حالتی اضطراری است و پس از تهاجم دشمن ضرورت پیدا می کند و بعد از درهم شکستن دشمن دیگر ضرورت ندارد .

( ص 16 و 17 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  امام حسين به دعوت و خواست اکثریت مردم کوفه ، براي تشكيل حكومت اسلامي و اصلاح جامعه قيام كرد ؛ نه براي شهادت خود و يا به اسارت رفتن خانواده ؛ ولي وقتي در كربلا در محاصره قرار گرفت ؛ نبرد تا آخرين قطره خون را به ذلت تسليم در برابر خواسته هاي يزيد ترجيح داد و شهادت را پذيرفت .

( كتاب شهيد جاويد يا قيام امام حسين (ع))

 

  1.  امام علي ( ع ) در دوره 25 سال بعد از رحلت پيامبر ( ص ) كه ابوبكر و عمر و عثمان در مصدر حكومت بودند ، جزو اپوزيسيون بوده و مي خواهد راهنمايي كند و جلو اشتباهات را بگيرد . به حكومت معترض است ولي نه اعتراض خصمانه ، بلكه اعتراض خيرخواهانه و مصلحانه ، براي اينكه به حركت تكاملي جامعه كمك كند .

 

 ( كتاب قضاوت زن در فقه اسلامي – مقاله اپوزيسيون در صدر اسلام )

 

  1.  اینکه فقها ، جهاد را مشروط به امر امام معصوم مبسوط الید می دانند ، بنابر این در زمان غیبت تعطیل است ، صحیح نیست ، بلکه منظور روایات ، عدالت رهبری جنگ است چه درباره نیروهای خودی و چه در برابر دشمن ، نه عصمت رهبر جنگ ، بنابراین جهاد از منظر دفاعی ، در برابر ظالم و مهاجم ، در هر زمان ، وظیفه است ، آنهم با رعایت عدالت .

 

( ص 64 تا 67 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  امام معصوم و حتي شخص پيامبر بر اساس آیات قرآن از جمله آیه  " قل لا املک لنفسي نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله و لو کنت اعلم الغيب لاستکثرت من الخير و ما مسني السوء ان انا الا نذير و بشير لقوم يؤمنون – اعراف ، 188 " ، هرگز از همه غيب آگاه نبوده ، بلكه علم امام اندازه معيني دارد كه بيش از آن نمي داند ؛ آنهم به لطف و اجازه خدا .

 

( ص 244 و 284 كتاب قضاوت زن در اسلام )

 

ادامه دارد :

صالحي نجف آبادي در میدان باورهای قدیم و اندیشه های نو - 1

صالحي نجف آبادي در میدان باورهای قدیم و اندیشه های نو - 3

محمد صالحي - 1387

@beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 14 اردیبهشت 1395  ساعت 7:20 AM نظرات 0 | لينک مطلب

صالحي نجف آبادي در میدان باورهای قدیم و اندیشه های نو

الف ) نگاهی اجمالی به زندگی ایشان

 

* تولد :  1302 شمسي – نجف آباد

* شاگرد اساتيدي چون : آيه الله بروجردي – آيه الله سيد محمد داماد – آيه الله حاج آقا رحيم ارباب – امام خميني و علامه طباطبايي

* مجتهد متفكر و منتقد

* داراي كتب فراوان فقهي – تاريخي – تفسيري و پژوهشي نوين

* مبارز و تبعیدی سياسي  همرزم امام و آيه الله منتظري

* مظلوم و حتی متهم به کفر گویی در بین بزرگان هم کیش خود

* وفات : ارديبهشت 1385 شمسي - تهران

 

ب ) ایشان فقيه نوانديشی بودند كه می توان به بعض ويژگي هاي ايشان چنين اشاره كرد :

 

  1. نگاه تفسیری ، تحلیلی و اجتهادی ایشان به معارف دینی و شریعت ، نگاه عقلانی بوده ، تا برداشتهای سنتی نقلی و خبری با پیش فرضهای تعصبی و غیرقابل دفاع

 

  1. اصل در منابع اخذ احكام و معارف دینی را قرآن مي دانست كه بايستي با توجه به عقل سليم ( مشرف به علوم مربوطه ) تفسير گردد .

 

  1. از آنجا که معتقد بود ماهیت اصلی دین ، معارف و اخلاقیات بوده و احکام فقهی ، فرع آن می باشد و دلیل اصلی انحرافات تاریخی در دین ، انحراف و تحریف معارف دینی توسط غالیان ( عمدتا افراطیونی که ائمه را در جایگاه خداوند نشاندند ) و یا مفوضه ( که تحقق افعال و صفات خداوند را بوسیله ائمه میدانستند ) بوده است ، بیشتر عمر خود را خطر کرد و با تمام انرژی ، به جنگ اعتقادات و معارفی رفت که منشا آنها ، احادیث جعلی فوق الذکر بود .

 

  1. بر اساس سخن امام صادق (ع) که فرمود : " هر روایتی که موافق کتاب خدا باشد چه از فرد نیکوکار و چه از مرد بد کار به تو برسد ، آنرا بپذیر ؛ ولی چنانچه روایتی مخالف کتاب خدا بود از فرد نیکوکار یا بدکاری به تو رسید ، آنرا نپذیر -  فرائد الاصول ( رسائل) ص 62 " ، احاديث را با قرآن و فهم عقلی مي سنجيد و اگر مغاير مي يافت ؛ كنار مي گذاشت .

 

  1. بر اساس سخن پیامبر اکرم (ص) که فرمود : " اي مردم! دروغ بستن بر من خيلي زياد شده است، هركه بر من دروغ ببندد بايد در آتش مأوي بگيرد – نهج البلاغه ، خطبه 210 دشتی " معتقد بود که حديث‌سازي در امت اسلامي ، تاريخ طولاني و غم‌انگيزي دارد كه از همان طلوع فجر اسلام شروع گردید ه و امروز آفت دین شده است .

 

  1. احاديث را به صرف اينكه راوي آن معتبر است معتبر نمي دانست ؛ چه بسا كه غاليان ( صاحبان تفكر افراطي و غلوآميز در مورذ ائمه (ع)) ، آنها را در بين احاديث مستند به اصحاب خاص ائمه (ع) در کتابهای کپی شده آنها ، وارد كرده و سپس نسل به نسل به ما رسيده است .
  2. بشدت معتقد بود كه بسياري از آرائ  علما و مورخين ( چه شيعي و چه سني ) ناشي از غلو در محبت آنها به امامان و بزرگانشان بوده كه بايستي در برخورد با آن آرا و يا احاديث به اين امر دقت دو چندان شود .

 

  1. نگاه ایشان به معصومین (ع) ( از منظر علم و قدرت و کمالات ) ، اسطوره ای ، فرابشری و غیرقابل دسترس نبود ، بلکه انسانهایی می دانست که در جاده کمال الی الله به جایگاهی ملکوتی و در مسیر عبودیت حق ، به قرب الهی رسیده اند و همین است که می توانند اسوه و الگوی بشری واقع شوند .

 

  1. به علما و فقهاي پيشين ؛ بعنوان انديشمنداني صاحب نظر نگاه مي كرد نه به عنوان مراد و منقاد .

 

  1.  در ارائه نظر ؛ به تمام منابع سني و شيعي و آراي تاريخي مورخان و محدثان و فقها  و حتي فقه اهل سنت ، سركشي و توجه عميق داشت .

 

  1.  در ارائه نظر فقهي ؛ به منطقي بودن و سهولت آن برای افراد و همچنين اعتبار و عزت و كرامت اسلام و قرآن توجه خاص داشت .

 

  1.  يكی از نكات برجسته‌ی اخلاقی ایشان ، استفاده‌ی فراوان از عبارت « نمی‌دانم » در پاسخ پرسش‌های افراد بود .
    حتی اگر ، بسياری از مطالب مربوط به سئوالی را می‌دانست ولی چون تحقيقات علمی او به نتيجه‌ی نهايی نرسيده بود ، از اظهار نظر در خصوص آن ، خود داری می‌كرد .

 

  1.  پس از رسيدن به يك نظر قطعي ؛ در ارائه آن ، ملاحظه نظرهاي مخالف متقدمين و معاصرين را نمي كرد .

 

  1.  در بررسي تاريخ و زندگي نامه بزرگان از پيامبران و امامان به تمام آراي مورخان از فرق و اديان مربوطه و هم چنين سلسله وقايعي كه منطقا مي توانسته رخ داده باشد بدون دخالت دادن حب و بغض هاي قومي و تاريخي ؛ توجه دقيق مي كرد .

 

  1.  سر لوحه تمام بحث ها ؛ نقدها و تحقيقات ايشان جمله معروف " حيات العلم بالنقد و الرد " بود . بگونه ايكه معتقد بود هر كس هر نظري در مورد مسائل فقهي ؛ اعتقادي ؛ سياسي و فرهنگي دارد ؛ بايد اظهار كند تا بدين وسيله يك نظر پا برجا بماند . در حقيقت انسان بايد چيزي بنويسد كه در جامعه موج ايجاد كند تا بدين صورت جامعه به پويايي و جنبش بيفتد .

ادامه دارد :

صالحي نجف آبادي در میدان باورهای قدیم و اندیشه های نو - 2

محمد صالحي - 1387

@beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 13 اردیبهشت 1395  ساعت 7:22 AM نظرات 0 | لينک مطلب

شهيد آيه اله مطهري

  1. تو فکر خودت را ابراز کن ، من هم ابراز میکنم-
  2. نقل یک خاطره شیرین و آموزنده از استاد شهید مطهری درباره تحریفات واقعه عاشورا:
  3. بهشت خداوند از آن کیست ؟ فقط مسلمان یا !!
  4. تفسيق و تخريب طلاب توسط يكديگر در مسير رقابت براي مرجعيت در حوزه - مطهري

 

مرحوم آيه اله منتظري

  1. دین یا شریعت ، تفاوت در چیست ؟
  2. رجحان عقل بر شرع در كلام فقيه عاليقدر
  3. بمناسبت #سالگرد رحلت فقیه عالیقدر مرحوم استاد #منتظری

 

 

 

مرحوم آيه اله صالحي

  1. صالحي نجف آبادي در میدان باورهای قدیم و اندیشه های نو
  2. بعضي از کتب چاپ شده مرحوم آيه اله صالحي نجف آبادي
  3. جنگهای پیامبر(ص) بر اساس یک قاعده حکومتی بودند نه دستور الهی
  4. نبوت منصبي الهي است ولي ولایت قراردادي اجتماعي و از حقوق مردم است
  5. یازده نکته تفسیری در باره تفسیر سوره قدر
  6. آیا امام علی (ع) قاتل خود را بیدار کرد ؟
  7. نگاهی به ترجمه زیبا و نسبتا متفاوت چند آیه در ترجمه قرآن مرحوم استاد صالحی نجف آبادی - 1
  8. نگاهی به ترجمه زیبا و نسبتا متفاوت چند آیه در ترجمه قرآن مرحوم استاد صالحی نجف آبادی – 2
  9. آیه اله بروجردی و سفارش به تهذیب نفس طلاب
  10. نبوت و ولایت
  11. مباهله در كلام مرحوم صالحي نجف آبادي
  12. مداراي امام علي(ع) با مخالفين و پذيرش راي آنها
  13. تامّلی مختصر در فرازی از آیه 54 سوره بقره "فَاقتُلوا اَنفُسَکُم"
  14.  

الهي قمشه اي

  1. فشار قبر چیست ؟ آیا فشار قبر در مورد همه صدق می کند ؟
  2. مرگ و جهان دیگر در کلام الهی قمشه ای
  3. دنیا پر فرصت《 کوک چهارم 》است .
  4. مشخصات انسان الهی

 

دكتر شبستري

  1. پیامبران هم می‌فهمیده اند - الهیات تفهمی
  2. فهم هرمنوتيكي چيست ؟
  3. قرائت مولا‌نا از جهان
  4. مقدمه کتاب «تفسیر مُدام از دین»
  5. تفسیر جدید قرآن چگونه میسر می‌شود؟
  6. من بر این باورم که در عبادات هم باید تجدید نظرهایی بشود -مجتهد شبستري

 

دكتر ملكيان

  1. فایده زندگی اخلاقی بدون اعتقاد به خدا و معاد - استاد ملكيان
  2. پنج توصیه ی استاد مصطفی ملکیان به جوانان
  3. نیروی جاذبه خوبی، به عنوان یگانه خاستگاه اخلاقی زیستن :
  4. مراحل سه گانه زندگی انسانها از منظر کی یرکگور
  5. ده تفاوت عمده دین و معنویت
  6. آفات جامعه دینی از نگاه مصطفی ملکیان
  7. فقه زدگی باعث به دست فراموشی سپردن تیپولوژی روانی انسان ها می شود ... - ملکیان
  8. استاد ملکیان: شخصیت پرستی بت پرستی است!

 

دكتر سروش

  1. بوی خدا - دكتر سروش
  2. عرفان در سلوک مولانا و تفاوت با حافظ و غزالی
  3. اگر مي تواني خدا را بخندان به استجابت دعايت خواهد آمد

 

عارف بزرگ مرحوم دولابي

  1. به بچه ها خيلي ور نرويد
  2. امر به معروف يا تربيت و اصلاح
  3. نشانه های فقاهت
  4. ناقابلتر ، بهتر
  5. عرفان – بشريت و مذهب
  6. دیگران را ، به دیده خوب نگاه کنید
  7. دنیا عصایی است که در ابتدای راه انسان به آن اتکا می کند.
  8. خدا ما را بر اي شاد ي آفر یده است نه بر اي غم - دولابي
  9. خودتان کتاب ( نامه اعمال ) خودتان را بخوانید
  10. حمومك مورچه داره

 

عارف هندي – اشو

  1. امروز 25 ذیقعده مصادف است با سالگرد وفات مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی.
  2. مراقبه همان هنر بالغ شدن است.
  3. توصيف اشو از زمان روشن ضمیری خود
  4. به ژرفاي مراقبه برو
  5. اخلاقی که با تلاش بیاید غیر اخلاقی است.
  6. عشق پدیده ای است که همیشه از ماوراء جاری می شود .
  7. دنيا محل انعكاس است.
  8. نخستين گام راه حقيقت، خندان بودن و به رقص درآمدن درژرفاي وجود است.
  9. عارف واقعی
  10. ترانه الهي
  11. زمانيكه خدا را بشناسي خدا ميشوي .
  12. گذشته گور شماست
  13. عشق یعنی اینکه تو بقدری سرشار از شور زندگی هستی ،
  14. وجود خویش را آنطور که هست بپذیر و بدان که تو تنها در قبال خودت و خدای خودت مسئول هستی
  15. اشو عزيز ، چرا هر كس ميل دارد كسي كه نيست باشد؟
  16. میوه ممنوعه و اخراج آدم و حوا از بهشت از زبان اشو
  17. عدم وابستگي
  18. هنگامي كه بالا مي روي و تعالي مي جويي ،
  19. بدبختی از دلبستگی بر می خیزد.
  20. يگانه راه ثروتمندي اين است كه دردسترس خداي هستي باشي
  21. انسان از بيرون قطره اي بسيار كوچك به نظر مي رسد اما اين فقط ظاهر انسان است
  22. تمركز شما بايد بر عشق باشد.
  23. عشق خداست
  24. مثبت اندیشی از دیدگاه اشو
  25. روشن بيني چيست ؟
  26. همه چيزهميشه ماندگار است
  27. خودت باش ، بی همتا می شوی .
  28. .دعا
  29. "تنها ماجراجويان به شناخت خدا رسيده اند"
  30. مرشد
  31. رستاخيز
  32. جلال الدين رومی يكي از بزرگترين مرشدان صوفی است.
  33. زندگی بی پایان است
  34. آغوش بگشا تا بي درنگ خدا را در بر گيري
  35. قطره اي از درياي خدا
  36. ليوانهاي ما پر است
  37. من بارها گفته ام که هیچکس تا به حال خدا را ندیده است.
  38. سرزمين وحشي
  39. تنها به آسمان نگاه کن
  40. ما از نور ساخته شده ايم.
  41. ساکت باشید
  42. آرام بودن در يك صومعه و مسجد كاري است بس آسان.
  43. یک چیز را از آب بیاموز :
  44. دوستی
  45. بهشت به سراغ شما مى آيد
  46. سر گشتگی
  47. توصيف اشو از زمان روشن ضمیری خود
  48. ما_آیینه_های_خدا_هستیم
  49. تمثیلی زیبا از اشو - خدا در درون توست
  50. همه_بوداها_قمارباز_بودند
  51. جذابیت ، تشعشع فردیت تو است
  52. زورباي بودايي
  53. تعادل بین دنیای مادی و معنوی
  54. ابعاد_شادمانی
  55. خداوندي، ماده اوليه جسم ماست.
  56. تمركز شما بايد بر عشق باشد.
  57. چرا انسانها احساس خستگی می کنند؟
  58. بهترين روز زندگي شما
  59. ازدواج یا تجرد ؟ کدام برای رسیدن به خدا
  60. اُشو عزیز! شما بارها و بارها بما گوشزد کرده اید که خودتان یا دیگران را قضاوت_نکنید
  61. اُشو ما چطور می توانیم پدر یا مادر خوبی باشیم ؟
  62. این بدن سرانجام با مرگ متلاشی می شود....
  63. اگر در جستجوی شادمانی هستی،
  64. انسان والا و واقعيت سكس - 1

استاد صمدي آملي

 

  1. ألَستُ بِرَبِّکُم » آیا من خدای شما نیستم ؟
  2. هميشه راه برای کمال یابی انسان باز است
  3. وطن اصلی انسان کجاست ؟
  4. طبیعت مخزن اسرار هستی است
  5. اگر کسي مي خواهد بداند که در مسير خودسازي قرار گرفته يا نه ...
  6. خانه گم شده
  7. هستی_همان_خداست
  8. بهشت_اینجاست
  9. حیرت لازمه عاشقی است
  10. انسان آگاه مي داند كه زندگي پيوسته در حال تغيير است

 

استاد كوشا

 

  1. استخاره در نظر استاد كوشا
  2. سخنی با ارباب معرفت - استاد کوشا
  3. آیا آقای بهاالدینی دارای کرامات بودند ؟- استاد كوشا
  4. نظر استاد كوشا مجتهد آگاه و نو انديش ديني در مورد دعوت به مناظره استاد شبستري
  5. در رثاي استاد صالحي نجف آبادي به قلم استاد كوشا

 

 

 

علامه فضل الله

  1. حزن و اندوه هدفمند براى عاشورا - مرحوم علامه فضل الله
  2. چرا مردم کوفه از بیعت خود با امام حسین(ع) برگشتند؟- علامه فضل الله
  3. اختلاف عرف و شرع- علامه فضل الله

 

دكتر صدري

  1. نگاهي مجدد به مفاهيم جاهليت و آثار ظهور اسلام
  2. ریشه تردید فلسفی در میان مسلمانان

 

مرحوم قابل

 

  1. رهاسازی اسلام از انحصار فرهنگ خاورمیانه - استاد احمد قابل
  2. سیری در مبانی فقهی مرحوم احمد قابل
  3. حديث ثقلين – احمد قابل

 

دكتر ديناني

  1. معرفت حقیقى در وحدت وجود است - دكتر ديناني
  2. حکمت خسروانی فلسفه ايراني قبل از يونان بوده است
  3. آیا اگر شخص عارف، خدا را بخواهد خدا برایش ظاهر می شود؟ دكتر ديناني
  4. انسان در قوس نزول و صعود كمال - ديناني
  5. وحي از نظر استاد ديناني

 

دکتر نراقی

 

  1. مهمترین بحران زندگی مدرن ، بی معنا شدن مرگ است - دكتر آرش نراقي
  2. احوال و انديشه مولانا در كتاب آينه جان – دكتر آرش نراقي
  3. راز كرشمه – شمس با مولانا چه كرد ؟
  4. آسيب در دلبستگي به آدمهاي خاكستري - آرش نراقي
  5. ادب_جدایی_در_رابطه_عاشقانه ،
  6. سخنرانی آرش نراقی با عنوان جهان اندیشگی حافظ

 

آیه اله ریاحی

 

  1. قبولی طاعات و تعقل - استاد رياحي
  2. احادیث قرآن سر گرفتن - استاد رياحي نبي
  3. حدیث نقطه تحت باء

 

  •  

 

  1. پیامبر در خلأ متولد نشده، اسطوره نیست، آدم است- محمد جواد اكبرين
  2. قرآن، بیش از هر چیز دیگری «كتاب قصه» است
  3. ظن فقیه ، آغاز انحراف - مرحوم آيه اله غروي

 

  1. چرا انسان به دین و مذهب پشت کرد؟- امام موسي صدر
  2. دین و مذاهب از منظر امام موسی صدر
  3. .
  4. نگاهی به بعض آرای خانم دکتر صدیقه وسمقی اسلام پژوه و استاد دانشگاه
  5. در تربیت کودکان ، مراقب باشید آزادی انتخاب آنها را نگیرید - شهید بهشتی
  6.  

 

 

  1. چه عواملی سبب خشک شدن ریشه های تفکر در میان مسلمانان شده است؟ دكتر رسول جعفريان
  2. تشیع‌، به دو روایت : روايتي كه در قرن ششم معروف بوده است و روايت پس از آن - دكتر بابايي
  3.  فقه و روشنفكري ديني - دكتر بابايي
  4.  
  5. درکدام آیه یا آیات قرآن مجید " برده داری " مذموم و نکوهیده شمرده شده؟ -بازرگان
  6. اظهار نظر دكتر انصاري در مورد دعوت به مناظره شبستري از مراجع

 

 

  1. فقه تخصصي و اجتهاد شورايي در كلام هاشمي رفسنجاني
  2. روش فهم دین از دیدگاه آیت الله حیدری (چکیدۀ کلّ بحث
  3. نظرات نوانديشانه فقهي سيد احمد قپانچي روحاني شيعه عراقي
  4. گوشه ای از اندیشه های اسلام شناس نواندیش، دکتر عبدالمجید شرفی:
  5. قسمتی از وصیت نامه ادوارد ادیش ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی در سن 76 سالگی
  6. دنيايي كه من مي بينم – آلبرت انيشتين
  7. از 'خدایِ خودکامه' تا 'سیاست استبدادی' - ابوالقاسم فنايي
  8. #معیار و مقیاس دیانت ، #اخلاق است نه شناسنامه و نه کثرت نماز و روزه

 

 

1395/02/12

 

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 12 اردیبهشت 1395  ساعت 4:00 PM نظرات 0 | لينک مطلب

تو فکر خودت را ابراز کن ، من هم ابراز میکنم

من در محیط دانشکده به فردی که عقاید ماتریالیستی داشت و گاهی سر کلاس ها ابراز می کرد ، هم به خودش و هم چند بار به وسیله استادهای دیگر ، به او پیغام دادم ، گفتم :

من به تو نمی گویم ، تو چرا این طور فکر میکنی ، حق داری این طور فکر کنی ،

و نمی گویم ، که تو چرا فکر خودت را ابراز می کنی ،حق داری ابراز کن ؛

تو بگو ، من هم می گویم ،

تو بنویس ، من می نویسم ،

تو فکر خودت را ابراز کن ، من هم ابراز میکنم؛

تو صریح و بی نفاق آنچه واقعا فکر میکنی - نه در زیر لفافه های دیگر که آن نفاق و حقه بازی و توطئه و اغفال و اضلال است - بیان کن ، من هم بیان می کنم. (آزادی فکر معنایش این است).

(مطهری ، مرتضی، آزادی انسان ،1392 ،تهران : بینش مطهر ، ص119)

 

@beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com/

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 12 اردیبهشت 1395  ساعت 7:57 AM نظرات 0 | لينک مطلب


و خداوند اولين معلم بشر بود

آنگاه كه بشر در بحران تحير و سرگرداني بسر مي برد و از كشف

اينكه آيا جهان هستي صاحبي دارد و يا آيا من به چه دليل به اينجا آمده ام ، عاجز شده

و تمام لحظه هايش را به اضطراب و بيقراري كشانده بود ؛

خداوند بر بشر منت نهاد و حضرت آدم را از بين آنها برگزيد
1
و خودش تعليم او را بعهده گرفت 2 كه :

1-  جهان هستي خدايي دارد يكه و واحد ؛

2-  و خلقت او نيز عبث و بيهوده نبوده ؛

3-  و از تو ، جز مثل خودم شدن در اخلاقيات را انتظار ندارم .

...........................
..............................................
1-  ان الله اصطفى ادم و نوحا و ال ابراهيم و ال عمران على العالمين – آل عمران 33

2-  و علم ادم الاسماء کلها – بقره  31

محمد صالحي
12/2/94

@naghmehsokout
http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 12 اردیبهشت 1395  ساعت 7:19 AM نظرات 0 | لينک مطلب

انسانها !

فقط هدیه های خداوندند به مسیر رشد ما .

بعضیها موقتی اند ،

و بعضیها تا آخر عمر .

 

اما آنکه ابدی با تو میماند ،

خداست و فقط خدا .

 

ما تنها بدنیا می آییم !

تنها خواهیم رفت !

و تنها مبعوث خواهیم شد .

 

اما پذیزش این تنهایی ،

چیزی جز ظهور خداوند ،

در همه هویت ما نیست .

 

پس هميشه اين نغمه مولانا

در یادمان بماند که :

 

بی همگان بسر شود

بی تو بسر نمیشود

 

داغ تو دارد این دلم

جای دگر نمیشود .

                     

محمد صالحي    18/11/94

 

@naghmehsokout

http://mahsan.rasekhoonblog.com/



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  ساعت 7:15 AM نظرات 0 | لينک مطلب

خدا و بلوغ عقلی انسان قبل و زمان حضرت آدم

در دورانهای قبل از آدم ، بشر عمدتا در مسیر یافتن وسایل و راه هایی برای رفاه و آسایش بیشتر بوده ( شاید همان انسان ماهر )   و از زمانی که پیچیدگی هایی جدید ، از جنس آرامش روحی و معنوی ، شکل و هویت زندگیش را تغییر داد ، به دنیای خرد پای گذاشته   ( شاید همان انسان خردورز ) ، در پاسخ به نیازهای روحانی و لوازم آرامش خود ، به هر چیزی روی آورده و از آنجا که نمی توانسته جهان هستی را یکپارچه در مدار از خالق ( خدا ) به سوی خالق ( خدا ) تصور کند و بشناسد ، مشرکانه ، به هر چیز برتری چنگ زده و تبعا راهی به آرامش نبرده است .

و دلیل بر این مدعا که بشر ، قبل از آدم وجود داشته و خود نیز بر نیازهای روحانی خود واقف بوده است :

  1. خداوند ، بدلیل حکیم بودن ، در یک ظرف خالی و بر بشری که نه فهمی از خدا دارد و نه درکی از غیر خدا ، پیام " لا اله الا الله " را نمی فرستد ، پس باید غیر خدایانی بوده باشند که پرستیده می شدند و خدا امر به نگاه توحیدی به جهان هستی و هدفدار بودن آن کرده است .
  2. ملائکه بدون سابقه قبلی از وجود بشری که غرق در ناهنجاری های اجتماعی است ، نمی توانسته اند سخن از او به میان آورده باشند :

آنجا که به خداوند می فرمایند :

" و اذ قال ربک للملائکة اني جاعل في الارض خليفة قالوا ا تجعل فيها من يفسد فيها و يسفک الدما "  1

  1. اذعان خداوند به دورانی که بر انسان گذشته ولی چیز قابل ذکری از نظر معرفتی و معنوی در تاریخ آن وجود ندارد ،

آنجا که می فرمایند :

" هل أتي علي الانسان حين من الدهر لم يکن شيئا مذکورا " 2

 

  1. وقتی خداوند آدم را فرمان به هبوط در زمین می دهد و قول هدایت او را می دهد ، نشان از شناخته بودن زمین توسط آدم دارد و ترسی که از شرایط اجتماعی آتی که بوجود می آید و او به زمینه های بروز آنها آشناست .

قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 3

  1. پیشنهاد اولیه خدا به آدم که می توانی در شرایط فعلی ( بهشت آدم ) ولی تضمین همه گونه آسایش مادی بمانی . و این یعنی قول تغییر شرایط زمینی مادی موجود به احسن .

" و‌قلنا يا آدم اسكن أنت و‌ زوجك الجنّه فکلا من حيث شئتما " - 4

و در آن جا قول تنعم جاودانه و برخورداري از عيش مدام ، كه لازمه يك زندگي افقي با رشد و توسعه قلمرو دنياگونه است را داد .

آنجا که حضرتش می فرماید :

" ان لک الا تجوع فيها و لا تعرى. و انک لا تظمؤا فيها و لا تضحى " - 5

" در بهشتي كه الان هستي ، نه گرسنه مي شوي ، نه برهنه مي ماني ، نه تشنه مي گردي و نه آفتاب زده مي شوي . "

و نيز امام علي (ع) مي فرمايند :

"  ثم اسکن سبحانه آدم دارا ارغد فيها عيشه ، و آمن فيها محلته . " - 6

" آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جاى داد ، سرايى که زندگى در آن خوش و آرام بود و جايگاهى همه ايمنى . "

و يا امام صادق مي فرمايند :

" جنه من جنات الدنيا تطلع عليه فيها الشمس و القمر ، و لو كانت من جنات الخلد ما خرج منها ابدا ." - 7

" بهشت آدم باغى از باغ هاى دنيا بود و همين ماه و خورشيد كه به ما مى تابد بر آن مى تابيد و اگر از باغ هاى آخرت بود هرگز از آن اخراج نمى شد . "

  1. وقتی بت آدم ساخته می شود ، نشان از سابقه قبلی بشر در پناه بردن به آنهائیست که بزرگ می شمرده و پس از آنها به نمادهای آنان . 8

خداوند ، وقتی تشنگی بشر هم عصر آدم را برای یافتن حقیقت دید و حد فهم و درک او را لایق هدایت خود یافت ، آدم را از بین آنها انتخاب کرد ،

آنجا که می فرمایند :

" ان الله اصطفى ادم و نوحا و ال ابراهيم و ال عمران على العالمين " - 9

و ( محتوای دین که همان اصول فوق الذکر است را) تعلیم نمود ،

آنجا که می فرمایند :

" علم ادم الاسما کلها " - 10

و بعنواناولین انسان موحد ، برای تبیین هستی و جایگاه انسان در آن ، به میان آنها فرستاد.

آنجا که می فرماید :

" قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينکم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 11

سوال : آیه زیر چگونه توجیه می شود ؟

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ – 12

جواب :

  • درآیه ، پس از بیان خلقت از خاک ، می گوید " سپس مدتی گذشت " ، و این خود دلیل فاصله زمانی بین خلقت از مرحله خاک تا مرحله انتخاب آدم و تعلیم او بعنوان اولین پیامبر می باشد . همانطور که در آیه زیر نیز ، این فاصله را با دوبار کلمه " ثم " که افاده دوره زمانی در کلام عرب دارد بیان می کند :

و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس لم يکن من الساجدين – 13

در حقيقت‏شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود .

  • نگاه خداوند به جهان هستی و موجودات آن ، نگاه آیه ای و نشانه انگاریست ، نه نگاه ذره شناسی از نظر بیولوژی و فیزیک و نجوم و ... و بیان نظریه های علمی .و وقتی در یک بسته مفهومی و یا بیان یک موضوع مطرح می کند ، اراده یک پیام تربیتی و اخلاقی را می کند . ( حتی در بیان تاریخ و .. -  پس قرآن کتاب تاریخ و یا نجوم و یا زیست شناسی نیست بلکه کتاب تربیتی است .)

زیرنویسها :

  1. سوره بقره ، آیه 30
  2. سوره دهر ، آیه های 1 و 2  -  تفسیر مجمع البیان
  3. سوره بقره آیه 38
  4. اعراف – آیه 19
  5. سوره طه – آیات 118 تا 119
  6. نهج البلاغه – خطبه 1
  7. علل‌ الشّرآئع‌ ج‌ ۲، باب‌ نوادر العِلَل‌ ، ص‌ ۶۰۰، عدد ۵۵ - مصنفات شيخ مفيد ، ج5 ، ص 79
  8. کتاب اصنام ، هاشم بن محمد کلبی ص 18
  9. سوره آل عمران ، آیه 33
  10. سوره بقره – آیه 31
  11. سوره بقره – آیه 38
  12. سوره انعام 2
  13. اعراف 11
  14. سوره العمران آیه 164

محمد صالحی – 4/11/91  –  

http://mahsan.rasekhoonblog.com/

 

 

 

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  ساعت 7:46 AM نظرات 0 | لينک مطلب

انسانها آفريده شدند !

چون خدا خواست كه آيينه اي باشد ،

تا خودش را در آن بيند .

و عشق تنها حقيقت موجود در آن آيينه است .

 

 

پس فقط دوست داشته باش !

كه خدايي در درون تو ،

اين فرمان را در دست گرفته است .

 

محمد صالحي – 10/10/94

@eshghonava

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  ساعت 8:49 AM نظرات 0 | لينک مطلب

آيا خطبه امام علي(ع) در مورد نقصان عقل زنان معتبر است ؟

امروزه متاسفانه شبهات زيادي در مورد دين و آموزه هاي آن مطرح بوده و بعضا به روايات شفاهي رسيده از پيامبر(ص) و اهل بيت و يا گزارشات تاريخي موجود در كتب تاريخي مختلف ، استدلال ميشود كه بدون بررسي اعتبار اسناد آنها ، در همه فضاهاي مجازي در حال گسترش و پخش است .

آنچه كه  عقل انساني حكم ميكند و از پيامبر و اهل بيت (ع) نيز به ما رسيده است ، براي بررسي صحت و اعتبار روايات مذكور دو راه بيشتر وجود ندارد :

  1. اعتبار زنجيره راويان روايت تا پيامبر(ص) و يا امام(ع)
  2. تطبيق روايت با مضامين قرآن

پیامبر(ص) فرمودند :

اي مردم : هر حديثي از من نقل كردند و مطابق قرآن بود ، اعتراف ميكنم كه مال من است . در غير اينصورت از من نبوده و نسبت دروغ به من بسته اند . 1

تذكر : شرط دوم ، در هر حال بايد مورد عنايت قرار گيرد ، حتي اگر سلسله راويان حديث ، به ما درست رسيده باشند ، چرا كه آنهايي كه در جعل احاديث خبره شده بودند ، قطعا در جعل سلسله راويان احاديث ، بيشترين همت را براي تثبيت آنها بكار برده اند .

يكي از خطبه هايي كه در نهج البلاغه ، به امام علي(ع) نسبت داده شده ، خطبه ايست كه ايشان بعد جنگ جمل ، براي مردم ايراد كرده و بشرح ذيل ، زنان را ناقص العقل قلمداد كرده است :

" ای مردم، زنها از لحاظ ایمان و ارث و خرد کم‏بهره هستند ، 2 ـ اما نقصان ایمانشان بجهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن در روزهای حیض است،  3ـ و جهت نقصان خودشان این است که (در اسلام) گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است ، 4ـ و از جهت نقصان نصیب و بهره هم ارث آنها نصف ارث مردان می‏باشد، 5ـ پس از زنهای بد پرهیز کنید، و از خوبانشان برحذر باشید، 6ـ و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید، تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند ." 2

براي بررسي صحت خطبه فوق ، كافيست كه واكاوي درستي در اسناد و تطابق مضموني آن با قرآن انجام شده و به جعلي بودن آن ، پي برد .

  1. بررسي صحت اسناد خطبه

روایت فوق به صورت كامل و یا در برخی منابع بصورت ناقص و صرفا عبارت « ان النساء نواقص العقول » در منابع مختلف روايي آمده كه در تمامی منابع فوق روایت مذكور بصورت مرسل 3 یا مرفوع 4 وارد شده است و در يكي از منابع  نیز در سلسله سند آن ابوطالب مكی دیده میشود كه دچار جنون گردیده بود و قابل اعتماد نیست .

  1. عرضه روایت به قران کریم

آیات قرآن كریم چه در مقام خلقت زن و مرد ، چه در مقام بیان مسئولیت ، چه در مقام مراتب ایمان و پذیرش عمل ، چه در مقام بیان كرامت انسانی ، چه در مقام بیان اغواء و فریب خوردن و گمراهی از حق و چه در مقام ارائه الگو و نمونه ایمانی ، زن و مرد را بصورت مساوی در كنار هم قرار داده و هنگام مراجعه به قرآن كریم و تلاوت این كتاب شریف و الهی ، هیچ تفاوتی از جهات مذكور میان زن و مرد دیده نمی شود :

  • مقام خلقت: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا... 5
  •  مقام بیان مسئولیت: « إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُوْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّآئِمِينَ وَ الصَّآئِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً . 6
  • مقام ایمان و پذیرش عمل: « وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ نَقِيراً . 7
  • مقام بیان كرامت انسانی: « يَآ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثَى‏ وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَآئِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ . 8

و آيات متعدد ديگر از جمله بقره آيات 35 و 36 ، تحريم آيات 11 و 12 .

لذا بر اساس آیات قرآن ، تفاوتی در ایمان و مسئولیت پذیری و كرامت انسانی و یا بالعكس فریب و گمراهی، میان زن و مرد دیده نمی شود و هرجا صحبت از كوتاهی در انجام مسئولیت یا گمراهی است، مساله دو سویه و بر زن و مرد اطلاق دارد و جنسیت بر اساس آیات قرآن كریم در ایمان و یا گمراهی افراد نقشی ندارد و بالعكس در آیات قرآن كریم تصریح شده است كه نفس انسانی مخاطب تقوا و فجور است نه جنسیت:

« وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا » 9

نظر مرحوم آيه اله دكنر صادقي تهراني :

این‌که در بعضی منابع (منسوب به امیرالمؤمنین ع) آمده است: « زنان ناقص الإیمان هستند؛ چون در ایّام حیض نماز نمی‌خوانند و روزه نمی‌گیرند »، جعلی می‌باشد؛ زیرا نماز نخواندن و روزه نگرفتن در ایّام حیض ، اطاعت از اوامر الهی است، و این یعنی کمال ایمان، نه نقص ایمان . 10

و در يك كلام :

آنچه كه از آيات قران بر مي آيد ، هيچگونه اهانت و يا ارزش درجه دومي براي زن بدست نمي آيد و از طرف ديگر امام علي(ع) كه به اقرار همه بزرگان دو فرقه مسلمان ، از مومن ترين مردم به قرآن بوده و بر اساس حديث ثقلين ، از معتبرترين شارحان دين و كتاب خدا بوده است ، هيچگاه ، سخني مخالف مضامين و اصول قرآني به زبان نياورده ، و يا از آيات قرآن در جهت تحقير جنس زن استفاده ننموده است .

زيرنويسها :

  1. أيها الناس ما جاءكم عني يوافق كتاب الله فأنا قلته و ما جاء‌كم يخالف كتاب الله فلم أقله – 860 نهج الفصاحه  و وسائل الشيعه، ج 18، ص 79، ح 15
  2. معاشر الناس، ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، 2ـ فاما نقصان ایمانهن فقعودهن عن الصلوة والصیام فی ایام حیضهن، 3ـ و اما نقصان عقولهن فشهادة أمرأتین کشهادة الرجل الواحد 4ـ و اما نقصان حظوظهن فمواریثهن علی الانصاف من مواریث الرجال، 5ـ فاتقوا شرار النساء، و کونوا من خیارهن علی حذرٍ، 6ـ ولا تطیعوهن فی المعروف حتی لایطمعن فی المنکر.» خطبه 79 نهج‏البلاغه
  3. حديث مرسل- اصطلاحى در علم درایه و- حديثى است که راوی، آن را از معصوم نشنيده، ليکن بدون واسطه از وى نقل کرده باشد و يا با واسطه نقل کرده، امّا واسطه را فراموش کرده و به فراموشی تصریح نموده و يا از روى عمد يا سهو آن را نياورده باشد و يا واسطه را با ابهام ذکر کرده باشد، مانند تعبير «عن رجلٍ» يا «عَن بعض اصحابنا»  ( نهایة الدرایة (سیدحسن صدر)ص۱۸۹ )
  4. حدیثی که یک- یا بیشتر از یک- راوی آن از میانه یا آخر سند آن افتاده باشد . ( نهایة الدرایة (سیدحسن صدر) ص۱۸۲-۱۸۳. )
  5.  نساء ، آيه ۱ (ای مردم بترسید از آن خدایی كه شما را از نفس واحد آفرید و جفت او را از آن [ از همان نفس ] خلق كرد. )
  6. احزاب، آيه ۳۵ (مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏ پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏دهنده و مردان و زنان روزه‏ دار و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خدا را فراوان یاد مى ‏كنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.» )
  7. نساء ، آيه ۱۲۴ (و هر كس كارهاى شايسته انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن، در حالى كه مؤمن باشد پس آنان به بهشت وارد مى ‏شوند و كمترين ستمى به آنان نمى ‏شود. )
  8. حجرات ، آيه ۱۳
  9. شمس ، آيات ۷-۱۰
  10. مسئله شماره ۱۵۹ از گزيده فتاوا - http://www.albalaq.com

محمد صالحي – 30/1/95

 

@beshnofekrkon

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 6 اردیبهشت 1395  ساعت 7:26 AM نظرات 0 | لينک مطلب

سرود شگفت آور " آفرينش " در سروده هاي دين ودايي هند باستان

 

یکی از عالى ترين اشعار كتاب نيايشهاي " ريگ ودا " ، از نيايشها و سروده هاي دين ودايي هند در دوره ( 1500 الى 500 ق .م  ) ، سرود شگفت آور آفرينش است :

 

آنگاه نه هستى بود و نه نيستى ،

نه هوایی و نه افلاکی در ماورا آن ...

 

آیا جنبشی پدید آمد ؟ کجا ؟ به زیر کدامین پوشش ؟

آیا در اعماق ، آبی عظیم و راکد بود ؟

 

آنجا نه مرگ بود و نه زندگی جاوید ؛

 نه هیچ نشانی که روز و شب را از یکدیگر جدا سازد .

 

آن " شیئ واحد 1 " در سکوت و سکون بآرامی دم می کشید ؛

و چیزی دومین وجود نداشت . 2

 

ظلمات در اعماق تیرگی نهان بود ؛

این همه بسان دریایی بیکران بود ؛

 

در این خلا و سکون مطلق ، نیرویی متمکن بود،

تا آنکه قدرت گرما آن " یگانه مجرد " را به بار 3 آورد .

 

آنگاه در آن " یگانه " اراده به وجود آمدن پدید آمد،

اراده ای که نخستین بذر روح بود . 4

 

فرزانگان در سویدای دل خویش به هوشمندی ،

دریافتند که هستی و نیستی به یکدیگر وابسته اند .

 

آنان اندیشه را در خلا به جولان درآوردند و به تامل پرداختند ؛

 

آیا همه چیز بر زبر و در زیر " او " هیچ بود ؟

بخشندگان بذر هستی و نیروها وجود داشتند ؛

نیروی آزاد و معلق ، و در مرتبه پایین ، حرکتی ناگهانی کرد .

 

براستی ، که می داند و که می تواند بیان کند ؟

کی او زاده شد و چگونه این جهان تجسم یافت ؟

 

خواه او عالم را آفریده ، خواه نیافریده باشد ،

او می داند که این خلقت از کجا آمده و تنها اوست که میداند ،

 

و در اعلا مقامات سماوات 5 قرار دارد و جهان را مراقبت میکند 6 ،

و او شاهد عالم 7 و دانای کل 8 باشد ، و .. .

.............................

  1.  شیئ واحد ، همان حقیقت بی نام و نشانی است که اصل و عامل نخستین هستی است . = خدا
  2.  میتوان این بخش را با سوره ی توحید ، در آنجا که می فرماید : او بی نیاز است ، نه زاده و نه زاییده شده است مقایسه کرد . ( قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ1اللَّهُ الصَّمَدُ  لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ )
  3. شايد اشاره به پديدار شدن عشق در حضرت دوست است .!
  4. بسیار شبیه است به حدیث قدسی : من گوهری بودم پنهان ، خواستم تا شناخته و آشکار شوم پس خلق کردم . (کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف فخلقتُ الخلق لکَی اُعرف - احقاق الحق، ج1، ص431(
  5. . شيبه به اين آيه : خداي‌
    رحمان‌ بر عرش‌ استوا يافت‌ ( الرحمن على العرش استوى– سوره طه آيه 5﴾
  6. شبيه به اين آيه : و پروردگار تو حافظ و نگاهبان هر چيز است. ( و ربک علی کل شیء حفیظ – سوره سبا آيه 21 )
  7. شبيه به آيه :  همانا كه او بر هر چيزي شاهد است . ( أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ – فصلت آيه 25 )
  8. شبيه به آيه : و او به هر چيزي عالم است . (هو بکل شي‏ء عليم – بقره 29 )

 

منبع : سرود ۱۲۹ ، کتاب ۱۰ ریگ ودا – مربوط به دين ودايي هند باستان ، تاريخ جامع اديان  - جان بایر ناس  ( بخش هندوئیزم قدیم ص ۱۴۴ )

 

محمد صالحي – 24/1/95

  

@beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 5 اردیبهشت 1395  ساعت 7:22 AM نظرات 2 | لينک مطلب

انسانها ،

قطعات منحصر بفرد پازل خلقت خداوندند ،

هر كس با طرح و نقش و اندازه خود ،

مي تواند در جايگاه خود بنشينند .

 

و الا هم پازل بهم خواهد ريخت ،

و هم انسانها نابود خواهند شد .

 

تنها شاستي اتصال اين قطعات بهم ،

عشق و والاتر از آن ،

محبت است و بس .

محمد صالحي – 31/1/95

 

@naghmehsokout

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 4 اردیبهشت 1395  ساعت 9:56 AM نظرات 1 | لينک مطلب

نوع و نحوه حكومت از حقوق مردم است – امام علي(ع)

 

  1. وقتي كه امام علي(ع) پس از قتل عثمان ، با اصرار مردم جهت پذيرفتن حكومت مواجه شدند ، از آنجا كه خود رغبتي به آن نداشته ، از پذيرش آن استنكاف كرده و به مردم اعلام مي دارند كه حكومت و انتخاب رهبر از حقوق آنهاست :

" اى مردم ! اين امر (حكومت) امر شما است . هيچ كس به جز كسى كه شما او را امير خود گردانيد حق امارت بر شما را ندارد . ما ديروز هنگامى از هم جدا شديم كه من قبول ولايت را ناخوشايند داشتم ولى شما جز به حكومت من رضايت نداديد ..." 1

  1. پس از آن كه مورد اصرار بيشتر واقع مي شوند ، ضمن استنكاف مجدد ، اعلام مي دارند كه نگران اينكه كس ديگري را انتخاب كنند نباشند و حتي به صراحت اعلام ميكنند كه اگر خليفه ديگري را برگزينند ، ايشان حاضر است كه در مقام وزارت ، به كمك و مشاورت امير جديد اقدام نمايند :

" مرا واگذاريد و شخص ديگرى را براى اين مسؤوليت انتخاب كنيد ... و بدانيد كه اگر من دعوت شما را اجابت كنم ، بر اساس آنچه خود مى‏دانم بر شما حكومت خواهم كرد و به گفته اين و آن و سرزنش افراد گوش نخواهم داد ، ولى اگر مرا وا گذاريد من نيز همانند يكى از شما هستم و شايد من شنواترين و مطيع‏ترين شما باشم نسبت به كسى كه حكومت خويش را به وى بسپاريد ." 2

  1. و نهايتا در ادامه اين اصرار مردم و استنكاف امام كه چند روزي طول مي كشد ، بدليل اقبال عمومي و حضور جمعي آنها در منزل امام بگونه اي كه زندگي ايشان را مختل كرده بود ، ايشان احساس وظيفه كرده ، و مسئوليت خلافت را از طرف و به وكالت مردم بر عهده مي گيرند :

" سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد ، اگر نبود حضور آن جمعيت (بسيار) كه (براى بيعت با من) حاضر شدند و اتمام حجت بر من كه (براى رسيدن به مقاصد الهى و انجام وظيفه خود) ياور دارم و پيمانى كه خداوند از علما گرفته است كه در مقابل شكمبارگى ظالم و گرسنگى مظلوم صبر نكنند ، بدون شك ريسمان شتر خلافت را بر كوهان آن مى‏انداختم و همچون گذشته از خلافت چشم مى‏پوشيدم و آنگاه درمى‏يافتيد كه دنياى شما در نظر من از عطسه بز ماده‏اى كم ‏ارزش‏تر است " 3

  1. و پس از آنكه به حكومت مي رسند ، در جواب نامه معاويه ، مشروعيت آن را بدليل انتخاب و تاييد توسط عموم و شوراي مهاجر و انصار اغلام ميكنند :

" گروهي كه با أبو بكر و عمر و عثمان بيعت كردند به همان طريقه با من بيعت كردند ، پس كسي كه شاهد بوده نبايد ديگري را اختيار كند و كسي كه غائب بوده، نبايد منتخب آنان را ردّ كند و جز اين اين نيست كه شوري از آن مهاجرين و انصار است بنابر اين اگر آنان بر مردي اتفاق كردند و امامش ناميدند ، اين كار موجب رضاي خداست . پس كسي كه به سبب طعن و بدعت از امر ايشان بيرون رفت او را برمي گردانند و اگر از بازگشت خودداري كرد با او مي جنگند كه غير راه مؤمنان را پيروي كرده است............"

زيرنويسها :

  1. " ايها الناس عن مَلاء و اُذُن انّ هذا امركم ليس لاحد فيه حق الاّ من امرتم و قد افترقنا بالامس على امر و كنت كارهاً لامركم فابيتم الاّ ان اكون عليكم ... " - ابن‏اثير، الكامل، ج‏3، ص‏193
  2. دَعُوني وَالْتَمِسُوا غَيْرِي ; .. . وَاعْلَمُوا أَنِّي إنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ، وَلَمْ أُصْغِ إِلَي قَوْلِ الْقَائِلِ وَعَتْبِ الْعَاتِبِ، وَإِنْ تَرَکْتُمُونِي فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ; وَلَعَلِّي أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ لِمنْ وَ لَّيْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ، وَ أَنَا لَکُمْ وَزِيراً، خَيْرٌ لَکُمْ مِنِّي أَمِيراً! – نهج البلاغه  خطبه 91
  3. " اما و الذى فلق الحبة و برأ النسمة لو لا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ اللَّه على العلماء ان لا يقارّوا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكأس اوّلها و لا لفيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عفطة عنز ؛ " - نهج البلاغه ، خ 3، ص 52
  4. إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وعُمَرَ وعُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ و لا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وإِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ والأنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وسَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لله رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ المُؤْمِنِينَ...........  نهج البلاغه، نامة 6، وقعة صفين، نصر بن مزاحم منقري، ص29  

محمد صالحي – 12/6/89

@beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 4 اردیبهشت 1395  ساعت 7:25 AM نظرات 0 | لينک مطلب

اجبارنكردن امام علي براي شركت مردم در جنگ بدون تعقل

وقتي كه خبر از تجمع اهل جمل در بصره و آماده شدن آنها براي هجوم به حكومت ، به امام علي(ع) رسيد ، دست به اقداماتي از قبيل اعزام افرادي براي مذاكره زده كه به نتيجه نرسيده و تصميم به جنگ با آنها گرفتند .

در اين راستا ، امام به هيچوجه كسي را مجبور به شركت در جنگ نكرده ولي از آنها خواستند كه با حساسيت نشان دادن نسبت به موضوع تعرض به حاكميت مركزي ، آن را بررسي دقيق كرده و با آگاهي و استدلال كامل تصميم به اقدام بگيرند ، چه تصميم به حضور در جنگ و چه تصميم به كناره گيري از آن ، كه لازم است دلايل آن را به امام اعلام و ايشان را در صورت اشتباه ، از آن بر حذر دارند .

دليل مطلب فوق كه از بارزترين وبژگيهاي حكومت باز و آزاد و عقلاني ايشانست در نامه اي كه براي اهل كوفه و فراخوان آنها مي نويسند بخوبي هويداست :

" پس از ياد خدا و درود! من از جايگاه خود در مدينه بيرون آمدم ، يا ستمکارم يا ستم‏ديده ، يا سرکشي کردم يا از فرمانم سر باز زدند ، همانا من خدا را به ياد کسي مي‏آورم که اين نامه به دست او رسد، تا به سوي من کوچ کند ، اگر مرا نيکوکار يافت ياري کند ، و اگر گناهکار بودم مرا به حق باز گرداند .

عند مسيره من المدينة إلي البصرة

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي خَرَجْتُ مِنْ حَيِّيٍ هذَا: إِمَّا ظَالِماً، وَ إِمَّا مَظْلُوماً، وَإِمِّا بَاغِياً، وَ إِمَّا مَبْغِيّاً عَلَيْهِ. وَ أني أُذَکِّرُ اللهِ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِي هذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَيَّ، فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِناً أعَانَنِي، وَ إِنْ کُنْتُ مُسْيئاً استَعْتَبَنِي.

 

نامه 57 – نهج البلاغه

محمد صالحي – 27/1/95

 

@beshnofekrkon

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395  ساعت 7:56 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :4
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
Powered By Rasekhoon.net