""گذشته گور شماست""

به ياد داشته باشيد كه زندگي، يعني تغيير! هر لحظه در دسترس تغييرات جديد باشيد.

هنگاميكه انسان به چيزهاي قديمي مي چسبد، تغييري رخ نمي دهد.

در واقع به اين ترتيب،‌ فرآيند تغيير متوقف مي شود.

تغيير هميشه با چيزهاي جديد اتفاق مي افتد.

مردم به چيزهاي قديمي مي چسبند، چون احساس مي كنند آنها برايشان امن، راحت و آشنا هستند.

با چيزهاي قديمي زندگي كرده ايد،‌ آنها را مي شناسيد و درباره شان اطلاعات كافي داريد.

هر چيز جديد برايتان ناآشناست و از آن هيچ نمي دانيد، پس ممكن است كه اشتباه كنيد و به همين دليل مي ترسيد، به چيزهاي قديمي مي چسبيد و جاري بودن را متوقف مي كنيد.

در دسترس تغييرات جديد باشيد.

گذشته تمام شده است. ديروز گذشته و هرگز دوباره باز نمي گردد.

اگر به گذشته بچسبيد، ‌همين حالا مرده ايد. گذشته گور شماست.

قلب خود را به آنچه پيش رويتان است، ‌باز كنيد.

به خورشيد در حال طلوع خوشامد بگوييد.

از موهبتهاي فراوان زندگي سپاسگزاري كنيد،‌ ولي هرگز به آنها نچسبيد.

اگر بتوانيد اين نكات را به خاطر داشته باشيد،‌ زندگي تان رشد مي كند و بالغ مي شود.

هر گام و هر ماجراي جديد،‌ غنايي تازه به همراه دارد و هنگاميكه زندگي تبديل به پو يايي شود، با فرا رسيدن مرگ به قدري غني هستيد و به اندازه اي آگاهي داريد كه مرگ نمي تواند چيزي از شما بگيرد.

مرگ فقط به سراغ كساني مي رود كه زندگي نكرده اند.

#اشو_مراقبه

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 14 تیر 1395  ساعت 2:53 PM نظرات 0 | لينک مطلب

رجحان عقل بر شرع در كلام فقيه عاليقدر

 

خداوند در قرآن ميفرمايد: " قل فأتوا بكتاب من عند الله هو أهدي منهما أتبعه ان كنتم صادقين (سوره قصص آيه 49 )

"بگو: كتاب و شريعتي برتر و هدايتگرتر از آن دو [قرآن و تورات ] بياوريد تا از آن پيروي كنم اگر راستگو هستيد."

 

آيه فوق ظاهرا ضرورت پيروي از معقولترين و بهترين روشها را براي رسيدن به اهداف دين بيان ميكند .

( اسلام دين فطرت - ص 702 تا 705 )

 

مطالب ديگر ايشان :

  • بسياري از احكام سياسي و اجتماعي اسلام از اين قبيل اند كه اسلام شناس بصير نسبت به متغير بودن آن حكم و تطبيق آن با تحولات زمانه نظر خواهد داد . (اسلام دین فطرت ص 70 تا 74 )
  • تحولات اجتماعي در علوم مربوط به جرم شناسي و نحوه پيش گيري از آنها و روان شناسي مجرمين و نحوه اصلاح و تربيت آنان پديد آمده است ، به نحوي كه ديگر شيوه هاي گذشته در جوامع كنوني آثار مورد نظر شارع را نخواهد داشت و چه بسا ممكن است گفته شود :

با شيوه هاي جديد ، زودتر و بهتر ، هدف اصلي شارع از تشريع بعضي مجازات هاي رايج ، محقق ميشود . (پاسخ به پرسش هايي پيرامون مجازات هاي اسلامي و حقوق بشر -  ص 86 و 87 ) .

  • ما عقل را ام الحجج یعنی اساس حجت ها و براهین میدانیم و احکام و قوانینی را که مخالف عقل باشد قبول نداریم .
  • هیچ گاه احکام شرعی مخالف عقل نیست ، و خود شرع و قرآن، ما را به عقل ارجاع میدهند.
  • در موارد زیادی قرآن بحث تعقل و تفکر و اندیشه را مطرح کرده است و مردم را به اندیشه کردن در امور تکوینی و غیرتکوینی سفارش نموده است.
  • ما در اسلام (لااکراه فی الدین) را داریم که معنی اش این است دین زوری قابل قبول نیست .
  • ما میگوییم : “ کلما حکم به الشرع حکم به العقل و کلما حکم به العقل حکم به الشرع”.
  • حکم عقل و شرع با هم تلازم دارند و تضاد در آنها نیست، و اگر تضادی در جایی مشاهده شد در اینجا آنچه عقل میگوید مقدم است، چون ام الحجج است»

كتاب : دیدگاه ها ص 352 و 353

محمد صالحي – 11/2/91

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 14 تیر 1395  ساعت 7:20 AM نظرات 0 | لينک مطلب

ای قطره بارانی !

اینجا تو غریبی .

 

این برکه باریک ،

نه جایی برای افتادن توست .

 

یا خود به رود خروشانی بسپار !

و یا دوباره به ابر برگرد

و با آسمانیان همراه شو .

 

شاید که هرگز به دریا نرسی !

لیک زیبایی قصه در اینجاست

که دریا ،

شوق با تو بودن دارد .

 

پس فقط راه بیفت ،

پر 1 پرواز بشو ،

 

اما لحظه ای درنگ نکن ،

که راه بسی طولانیست

و عمر بارانیت رو به پایان .

 

1 - full of

 

محمد صالحی  23//1/94

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 13 تیر 1395  ساعت 12:38 PM نظرات 0 | لينک مطلب

بد فهمی از سنت : پوشش ضخیم و خشن

با توجه به وضع معیشتی صدر اسلام و هم چنین عدم علم و یا امکانات دوخت و دوز ، جامه و لباس مردم ، بسیار ساده و معمولا در حد یک لنگ با و یا بدون بالاپوش بوده که به دلیل نازکی آنها ( جهت ارزانتر بودن ) ، امکان پوشش مناسب اندام را نداشتند .

از طرف دیگر بعضی افراد متمول با لباس های حریر و بدن نما ، بر دیگران فخر فروخته و خودنمایی می کردند .

بدین منظور ، سفارش پیامبر(ص) و امام علی (ع) ، استفاده از لباس هایی بوده که نه جنبه تفاخر داشته باشد و نه بدن نما ، و نه تنها توصیه به پوشش لباس ضخیم می کردند ، که خود نیز چنین می پوشیدند .

آنجا که امام علی(ع) می فرمایند :

بر شما باد لباس ضخيم و كُلُفت ، زيرا كسى كه لباسش نازك و بدن نما باشد، دين او هم نازك است. هيچ كس از شما نبايد با لباس بدن نما در مقابل خداوند بايستد. 1

اما پوشش امام صادق(ع) و بیانات صریح ایشان در برخورد با کسانی که او را از پوشش زیبا و شیک ( متناسب شرایط زمان امام (ع)) سرزنش کرده و دائم سنت پیامبر(ص) و امام علی(ع)  را به رخ او می کشیدند ، برداشت و اصل دیگری را به ما گوشزد می کند :

آنجا که در احادیث زیر داریم :

  1. حمادبن عثمان روایت کرده که نزد امام صادق (ع)بودم ، مردی به او گفت :خدا به شما خیر دهد ، خود شما گفتید که علی بن ابی طالب لباس خشن می پوشید و پیراهنی که قیمتش چهار درهم بود به تن می کرد و سخنانی از این قبیل . در حالی که ما می بینیم شما لباس خوب میپوشید! 2

امام در پاسخ فرمودند :
علی ابی طالب زمانی آن لباس را می پوشید که عیب نبود . اگر آن لباس را در این زمان می پوشید ، به واسطه ی آن مشهور و انگشت نما می شد . بنابراین بهترین لباس در هر زمان ، لباس مردم آن زمان است.

2- به امام صادق(ع)عرض می کند :عجبا از مردمی که اندک و ساده می خورند ، لباس خشن می پوشند و ادای تواضع دارند : 3 . 4

امام عرض می کنند :

آیا نمی دانی که یوسف که پیامبر و پیامبر زاده بود ، لباس ابریشمی مصری مزین به طلا می پوشید و با فرعون مجالست داشت ؟! خداوند طعام و یا نوشیدنی حلالی را حرام نکرده ، مگر آنچه اقتضای حرام دارد ، چه کم و چه زیاد ، همانطور که خداوند می فرماید :

بگو در شان چه کسی است که زینت ها و طیباتی را که خدا برای بندگانش آفریده حرام نماید ؟

3- مسعدة بن صدقه نقل کرده که روزی سفیان ثوری نزد امام صادق (ع) رفت و دید که آن حضرت لباس سفیدی همچون پرده ی زیرین پوست تخم مرغ پوشیده است . سفیان عرض کرد : این لباس شایسته ی شما نیست . 5

امام (ع) پس از سخنانی فرمود : رسول خدا (ص) در زمان خشکسالی و فقر زندگی می کرد . اما وقتی دنیا به مردم روی آورد ، شایسته ترین مردم در استفاده از نعمت های دنیوی ، نیکو کاران و مومنان و مسلمانان هستند نه ستمکاران و منافقان و کافران.

نتیجه بحث :

  1. آنچه که از مفاد حدیث امام علی(ع) و روایات مشابه استفاده می شود ، توصیه به صفت زهد نبوده ، بلکه نهی از شفاف و بدن نما بودن لباس ، که منجر به نوعی برهنگی و هنجار شکنی می شود بوده است .

همانطور که صراحت روایت زیر بیان می کند :

امام صادق(ع) می فرمایند : شایسته زن مسلمان ( و تبعا هر مسلمان ) نیست که لباسی بپوشد که گویی چیزی نپوشیده است . 6

2- بر اساس روایات و سیره امامان(ع) ، آنچه اصل اخلاقی مورد سفارش آن بزرگان بوده ، شهره مردم نشدن ، تفاخر نکردن و پاکسازی جامعه از فسادهای ناشی از برهنگی بوده است .

همانطور که صراحت روایت زیر بیان می کند :

امام صادق فرمودند : خداوند لباس شهرت که باعث انگشت نماشدن فرد شود را دشمن دارد . 7

3- امامان بزرگوار (ع) ، فقط در پی بیان یک معیار اخلاقی ، عقلانی برای نوع پوشش بودند ، هر چند در زمان خود ، مصداق های عرفی جامعه ( که بعضا بدنبال فرهنگ سازی نیز بودند ) را بیان و رعایت می کردند .

 

4- نوع پوشش ، یک امر فراتاریخی و ابدی نبوده ، بلکه ابزاری است برای محقق کردن معیار و اصل اخلاقی فوق ، که بهترین آن در هر عصر ، استفاده از نعمت ها و زینت های خدا به بهترین شکل ممکن ، برای تولید و تهیه پوشش بوده ، اما متناسب با عرف اجتماعی همان عصر ، از نظر شرایط اقتصادی ، نمای ظاهری ، محل زندگی و جایگاه اجتماعی افراد . 8

5- موارد فوق الذکر ، اصولی عقلایی بوده ، که توسط عقل صائب فردی ، قابل کشف و تایید بوده و قطعا مصداق یابی لباس عرفی هر عصر نیز ، بر عهده سیره عقلای آن عصر ، می باشد .

زیرنویسها :

  1. وسائل الشیعه جز 5 – ح 5804
  2. وسائل الشیعهج 5 ح 5772 ص 17
  3. سوره اعراف آیه 32
  4. وسائل الشیعهج 5 ح 5773 ص 17
  5. وسائل الشیعهج5 ح 5775 ص 19
  6. کافی ج 3 ح 14 ص 396
  7. کافی ج6 ح 1 ص 444
  8. توجه شود که بحث ، مربوط به نوع پوشش می باشد ، نه میزان آن ، و با موضوع حجاب قابل مناقشه نمی باشد .

 

  • : محمد صالحی  10 / 12/ 91  

@http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 13 تیر 1395  ساعت 7:19 AM نظرات 0 | لينک مطلب

دنیا عصایی است که در ابتدای راه ، انسان به آن اتکا می کند.

به مال و فرزند و شغل و طرفداران و ....متکی می شود.

خداوند به حضرت موسی فرمود : عصایت را بینداز.

وقتی انداخت دید اژدهاست و از آن ترسید.

وقتی اژدها بودن آن را فهمید خداوند به او فرمود:حالا نترس و دوباره آن را بگیر.

موسی دست انداخت توی چاک دهانش و آن را گرفت و دوباره به شکل عصا در آمد.

امیدهای باطل اژدهاست.

عصای اول را دزد می تواند ببرد ولی عصای دوم اگر موسی خواب هم باشد دزد و شیطان نمی توانند ببرند.

دنیای اول سحر است و دنیای دوم که از ایمان تولید می شود معجزه است.

دنیای دوم خیلی ارزشمند است.

دنیای بعد از نائل شدن به موت همان است که امیرالمومنین (ع)فرمود:

یک ساعتش را به همه عمر آخرت نمی دهم.

 

مصباح الهدی. مرحوم حاج اسماعیل دولابی عارف بزرگ معاصر

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 12 تیر 1395  ساعت 10:37 AM نظرات 0 | لينک مطلب

مصداق اسلام در قرآن كريم

در قرآن كريم بارها و بارها كلمات اسلام و مسلم استفاده شده كه به زعم بسياري از ديدگاههاي سنتي ، منظور آخرين دين و شريعت الهي يعني شريعت حضرت محمد(ص) است ، در حاليكه با بررسي مفاد آنها ، مشخص مي شود كه مصداق اسلام ، فراتر از اسلام به عنوان آخرين دين الهي بوده و شامل همه شرايع ابراهيمي و آنها كه تسليم حقيقت هستند مي باشد .

دو آيه اي كه نظريه پردازان اوليه مبني بر اينكه " اسلام آخرين شريعت الهي است " مورد استفاده قرار مي دهند و ديگر شرايع را باطل و يا منسوخ شده اعلام ميكنند بشرح زير است :

  • ان الدين عند الله الاسلام  1

همانا دين نزد خدا ، اسلام است .

  • و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخرة من الخاسرين 2

و كسي كه غير از اسلام ديني را برگزيند از او قبول نمي شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود .

با توجه به بيش از 30 آيه در قرآن كه در زير به بعض آنها اشاره مي شود خلاف نظريه فوق بدست مي آيد :

  1. اسلام به معني تسليم خدا بودن است :
  • ا فغير دين الله يبغون و له اسلم من في السماوات و الارض طوعا و کرها و اليه يرجعون 3

آيا غير از دين خدا برمي گزينند در حاليكه هر چه در آسمانها و زمين است چه تكوينا و چه با اختيار ، تسليم امر و سنتهاي خدا بوده و سير كمالي بسوي او دارند .

  • و لکل امة جعلنا منسکا ليذکروا اسم الله ...... فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتين 4

و براي هر امت ، روشي خاص خود او براي عبادت مناسك قرار داديم .. خداي همه شما خدايي واحد است، پس تسليم امر او باشيد.

2- تمام شريعتهاي ابراهيم به بعد اسلام ناميده شده اند :

  • وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ ....  ربنا و اجعلنا مسلمين لک و من ذريتنا امة مسلمة لک و ارنا مناسکنا 5

و وقتي حضرت ابراهيم و اسماعيل از ساخت كعبه فارغ شدند ، دعا كردند كه خدايا ... ما و ذريه و فرزندانمان را از زمره مسلمين و تسليم شدگان امر خودت قرار بده و مناسك و راه و روش زندگي را به ما ارائه بده ....

  • و وصى بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بني ان الله اصطفى لکم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون 6

و حضرات ابراهيم و يعقوب (س) به فرزندان خود سفارش كردند كه خداوند دين حق را براي شما برگزيد ، پس مبادا از اين دنيا برويد مگر اينكه مسلمان باشيد .

3- شرط مسلماني ، ايمان به همه پيامبران بدون هيچگونه تفاوت است :

قولوا امنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و ما اوتي موسى و عيسى و ما اوتي النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون 7

( اي پيروان محمد(ص) ) بگوئيد كه به خدا و قرآن و آنچه كه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانشان نازل شده و آنچه كه موسي و عيسي و ديگر پيامبران از جانب خدا آورده اند ، باور و ايمان داريم و هيچ فرقي بين آنها قائل نيستيم و ما همه مسلمان و تسليم امر خداونديم .

4- نام اسلام ، از زمان حضرت ابراهيم(ع) ، به همه شرايع بعد از ايشان اطلاق شده است :

  • و .... ملة ابيکم ابراهيم هو سماکم المسلمين من قبل ... 8

و .... از آيين پدرتان ابراهيم پيروى کنيد؛ خداوند شما را در کتابهاى پيشين و در اين کتاب آسمانى «مسلمان» ناميد ..

  • ما کان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لکن کان حنيفا مسلما و ما کان من المشرکين 9

حضرت ابراهيم(ع) نه متعلق به يهود است و نه نصارا ، بلكه خداپرستي مسلمان بود ..

5- شرط مسلماني ، ايمان به وحدانيت خدا و شرك نورزيدن است ، از هر شريعتي كه باشد :

قل يا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون 10

بگو: « اى اهل کتاب ! بياييد به سوى سخنى که ميان ما و شما يکسان است ؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعضى از ما، بعضى ديگر را -غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد. » هرگاه ( از اين دعوت ،) سرباز زنند، بگوييد: « گواه باشيد که ما مسلمان و نسليم امر خدائيم! »

6- شرط فلاح و رستگاري ، ايمان به خدا ، ايمان به معاد و عمل صالح ، فارغ از نام شريعت مي باشد :

  • " ان الذين امنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 11

" کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند ، و کسانى که به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان [= پيروان يحيى‏] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هيچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست ."

  • و من يؤمن بالله و يعمل صالحا يکفر عنه سيئاته و يدخله جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا ذلک الفوز العظيم 12

.. و هر کس به خدا ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را مى‏بخشد و او را در باغهايى از بهشت که نهرها از زير درختانش جارى است وارد مى‏کند، جاودانه در آن مى مانند؛ و اين فوز عظیم  است !

7- از آنجا كه دين حضرت محمد(ص) در تسلسل ارسال شرايع الهي با رعايت حد بلوغ انديشه و فهم و پذيرش مردم ، نازل شده است بنابراين از همه آنها كاملتر و در صورت رعايت درست موازين آن ، به فلاح و لقاي الهي نزديكتر خواهد بود .

زيرنويسها :

  1. آل عمران 19
  2. آل عمران 85
  3. آل عمران 83
  4. حج 34
  5. بقره 127 و 128
  6. بقره 132
  7. بقره 136
  8. حج 78
  9. آل عمران 67
  10. آل عمران 64
  11. سوره بقره - آیه 62
  12. سوره تغابن ، آیه 9

محمد صالحی – 5/9/89         

بلاگ اينترنتي

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 12 تیر 1395  ساعت 7:32 AM نظرات 0 | لينک مطلب

زمانيكه خدا را بشناسي خدا ميشوي .

تو هرچه داشته باشي ممكن است گم شود ،

به سرقت برود و يا از دست تو گرفته شود .

هرچه هم گرفته نشود، مرگ تو را از دارايي هايت جدا خواهد كرد.

 

اما هرچه كه تو آن شده اي ستاندني نيست.

حتي مرگ نيز نمي تواند آنرا از تو بگيرد.

تو داراي آن نيستي ، خود آن هستي.

 

از اينروست كه دانايان بزرگ مي گويند :

" زمانيكه خدا را بشناسي خدا مي شوي. "

 

انسان با شناخت خداوند ، خدا مي شود.

زيرا شناخت خداوند ، همچون دانش نيست كه بتواني از يادش ببري.

 

شناخت خدا به اين معناست كه تو به كيفيت تازه اي از وجود دست يافته اي.

خدا تنفس و تپش قلب تو شده است.

آخرين اتحاد با كل به ‌آن ‌معناست كه تو ، كل شده اي.

 

در اين نقطه است كه احساس مي كني :

" من به هدف رسيده ام . هدفي كه در هزاران زندگي به دنبال آن بودم.

خانه اي كه بدنبال آن مي گشتم.

من خانه هاي بسيار فراواني ساخته ام اما هيچيك از آنها واقعي نبودند.

فقط يك كاروانسرا بودند و من هميشه مي بايست آنجا را ترك مي كردم.

اكنون ممكن نيست اين خانه را ترك كنم، زيرا من خود آن هستم. "

 

#اشو_مراقبه

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 9 تیر 1395  ساعت 12:43 PM نظرات 0 | لينک مطلب

وصيت امام علي(ع) در مورد ضارب خود ، ابن ملجم : قصاص نه بلكه عفو

  1. وصيت امام(ع) پس از آنکه ضربت خورد : 1
  • من ديروز همراهتان بودم و امروز مايه عبرت شما مي‏باشم ، و فردا از شما جدا مي‏گردم.
  • اگر ماندم خود اختيار خون خويش را دارم ، و اگر بميرم، مرگ وعده‏گاه من است .
  • اگر عفو کنم ، براي من نزديک شدن به خدا ، و براي شما نيکي و حسنه است ، پس عفو کنيد. (آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد؟)

نكته كليدي وصيت امام(ع) : عفو كنيد كه قرب به خدا را همراه دارد .

  1. وصيت به حسن و حسين (ع) 2
  • شما را به تقوي سفارش مي‏کنم ، به دنيا روي نياوريد ، گرچه به سراغ شما آيد، و بر آنچه از دنيا از دست مي‏دهيد اندوهناک مباشيد . ....

سپس در مورد رعايت مقررات عدالت در قصاص فرمود :

اي فرزندان عبدالمطلب :

  • مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد و بگوييد : امير مومنان کشته شد.
  • بدانيد جز کشنده من کسي ديگر نبايد کشته شود .
  • درست بنگريد! اگر من از ضربت او مردم، او را تنها يک ضربت بزنيد،
  • و دست و پا و ديگر اعضاي او را مبريد ، من از رسول خدا (ص) شنيدم که فرمود: (بپرهيزيد از بريدن اعضاي مرده، هر چند سگ ديوانه باشد . )

از کلام حضرت پیداست که عده ای از بنی عبدالمطلب تصمیم داشتند به بهانه ی خونخواهی حضرت علی (ع) دست به کشتارهای وسیع بزنند . اتفاقی که بعد از قتل خلیفه ی سوم در بین مسلمانان رخ داد . تلاش های حضرت (ع) برای منصرف کردن آنها ثمر نداد و ایشان مجبور شدند به خاطر حفظ جان مسلمانان ، با قصاص ابن ملجم موافقت کنند.

با توجه به تذکرات امیرالمومنین (ع) در این وصیت پیداست که مخاطب ایشان نه امام حسن مجتبی علیه السلام است و نه آقا ابا عبد الله الحسین (ع) .

نكات كليدي وصيت امام(ع) :

  • دست هایتان را به خون مسلمانان آغشته نکنید!!!
  • در برابر یک ضربه ی قاتل بیشتر از یک ضربه نزنید!!!
  • جنازه ی او را مثله نکنید !!!

زير نويسها :

  1. نامه 23 (
  2. نامه 47 ( و من وصية له ع للحسن والحسين (ع) لما ضربه ابن ملجم : اوصيکما بتقوي الله ، والا تبغيا الدنيا وان بغتکما ، و لا تاسفا علي شيء منها زوي عنکما، ... ثم قال: يا بني عبدالمطلب، لا الفينکم تخوضون دماء المسلمين خوضا، تقولون : قتل اميرالمؤمنين. الا لا تقتلن بي الا قاتلي . انظروا اذا انا مت من ضربته هذه، فاضربوه ضربة بضربة، ولا يمثلوا بالرجل، فاني سمعت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم يقول:( اياکم والمثلة ولو بالکلب العقور) .

 

محمد صالحي – شب ضربت خوردن امام ، 1395

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 8 تیر 1395  ساعت 5:17 PM نظرات 0 | لينک مطلب

چه کس گفته ،

خدا دور است و ناپیدا ؟

 

چه کس گفته ،

تو شیدا شو ،

که یابی او که پنهانست ؟

 

تو پیدایی ؛

خدا را در دلت دریاب ؛

که هرگز بی خودت هم ،

هیچ چیزی نیست .

 

خدا اینجاست ؛

خدا در شبنم زیبای صبحگاهان پیداست .

خدا در جویباران ، جاریست .

خدا در خنده نوزاد تو میخندد .

خدا عشقی است که در قلب پر از دردت ، کسی را یارای فهمیدن نمی باشد .

 

خدا ،

آری خدا اینجاست .

پر از شوق تو بودن .

 

نمیخواهد ،

که چیز دیگری گردی ؛

تو او هستی .

 

فقط ،

چشمهایت را باز کن ؛

 

خدا را در دلت ،

در ضربه های قلب پر دردت ،

خواهی یافت .

 

محمد صالحی - ۱۴/۳/۹۵

@http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 8 تیر 1395  ساعت 8:25 AM نظرات 0 | لينک مطلب

تنها ، عمل بنده و رحمت خداوند ، وسیله نجات بنده است

خوشه ای از وصایای پیامبر (ص) قبل از رحلت

پیامبردر ايام آخرعمر خود ، شبی بيرون آمدند و به گورستان بقيع رفتند و برای خفتگان‏ بقيع استغفار كردند . پس از آن به اصحاب خود فرمودند .

ايها الناس ! ميان هيچكس و خدا خويشاوندی يا چيزی كه خيری به اوبرساند يا شری از او دفع كند وجود ندارد جز عمل .

همانا كسی ادعا نكند و آرزو نكند و خيال نكند كه غير از عمل چيزی به حالش نفع می‏رساند .

قسم به‏ كسی كه مرا مبعوث كرد ، نجات نمی‏بخشد مگر عمل توأم با رحمت پروردگار .

من نيز اگر عصيان كرده بودم سقوط كرده بودم .

خدايا شاهد باش كه رسالت‏ خود را ابلاغ كردم .

 

ايها الناس انه ليس بين الله و بين احد نسب و لا امريؤتيه به خيرا او يصرف عنه شرا الا العمل . الا لا يدعين مدع و لا يتمنين متمن، و الذی‏ بعثنی بالحق لا ينجی الا عمل مع رحمة و لو عصيت لهويت . اللهم قدبلغت .

 

شرح ابن ابی‏ الحديد ، چاپ بيروت ، ج 10 ، ص  184

 

محمد صالحي – 6/4/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 8 تیر 1395  ساعت 8:18 AM نظرات 0 | لينک مطلب

                               به نام او كه شنيدن و انديشه را ملاك بندگي قرار داد

 

صفحات اختصاصي – راسخون                      

  1. دين در باور يا انديشه - محمد صالحي
  2. مباحث تفكيكي دين و شريعت
  3. شبهات ديني
  4. در كلام پيامبران(ص) و امامان(ع)
  5. تاريخي
  6. نغمه هاي سكوت - دلنوشته هاي محمد صالحي
  7. پاي درس بزرگان
  8. موضوعات عمومي ، خانواده و زندگی
  9. سيري در آراي مجتهدين

 

 

تذكر : 

  1. براي مطالب بيشتر به سمت راست همين صفحه  در بخش آخرين مطالب مراجعه شود .
  2. نقل و يا استفاده از مطالب با اعلام منبع آزاد است .
  3.  

با تشكر – محمد صالحي

5/4/95



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 5 تیر 1395  ساعت 4:10 PM نظرات 2 | لينک مطلب

آیا امام علی (ع) قاتل خود را بیدار کرد ؟

مقدمه :

بشر در گذشته تاريخ خود ، براي نجات از ترس از موجودات و حوادث بيروني و يا توهمات و تصورات دروني خود ، خداياني در حد اعلاي تصور خود از موجودي قوي با همه ويژگيهاي افسانه اي و دست نايافتني ، ساخته و به آنان پناه برد .

و از آنجا كه خود را كوچكتر از آن مي دانست كه بتواند حتي با آن خدايان رازي را بگويد و يا خواسته اي را بيان كند ، واسطه هايي از جنس خود ولي در هيبت خدايان و با همه اوصاف آنها ، قرار داد و هر روز در رقابت با ديگران ، معجزات و كرامات بيشتري را به آنها نسبت داد .

اما با گذشت زمان و بالغتر شدن در علم و فهم و عقل ، ديگر آن خدايان و يا واسطه ها ، رنگ چشمگيري نداشتند .

به همين روست كه خداوند حكيم ، محمد (ص) را با معجزه اي از جنس علم و تعقل ، به رسالت برگزيد و قرآن را هدايت افكار غيرپريشان 1 و انسانهاي انديشمند و حقيقت طلب 2 خواند .

و اگر محمد (ص) را الگوي حسنه اي براي ره يافتن و ره پيمودن مي داند 3 ، بدان سبب است كه كسي از جنس بشر بوده ، با همان ويژگيها و توانائيهاي جسمي و روحي او 4 .

و چنين است براي ديگراني چون عظمتي به نام امام علي (ع) .

بايد توجه داشت كه جايگاه والاي ايشان در ذهن تاريخي مردمان مسلمان و غيرمسلمان ، نه به وقايع غيرواقعي و غير قابل تكرار در سرنوشت او و حتي ديگران است و نه به ويژگيهاي اغراقي كه در انديشه عقلاني انساني ، نامطلوب و غيرمنطقي است 5 .

بلكه به درجه تعالي در تكامل روحي 6 و اعتلاي اخلاقي در رفتار و گفتار 7 و ثبات در عدالتخواهي و مردمداري 8 بوده كه هر كس ديگري را نيز ميسر بوده و علي (ع) را الگو و شاخص اين مسير قرار داده است .

يكي از بيشمار نسبتهاي افراطي غلوآميزي كه به امام داده شده است ، كيفيت ضربت خوردن و رفتار ايشان قبل و بعد از آنست ، كه در اين مجال قصد پرداختن به آن را داريم . *

نسبتهاي غير واقعي و غير منطقي به امام علي (ع) :

  1. امام علی (ع) در شب 19 رمضان ، هنگام سحر به مسجد آمد ؟
  2. آیا در مسجد ، ابن ملجم را بیدار کرد و گفت : برخیز ، میدانم زیر جامه خود چه پنهان کرده ای ؟
  3. امام پس از ضربت خوردن ، از خاک محراب برداشت و بر زخم سر خود ریخت و فرمود : منها خلقناکم و فيها نعيدکم و منها

 نخرجکم تارة اخرى 1

قبل از بررسی موضوع از منابع تاریخی موثق ، ابتدا چند سوال و ابهام اساسی زیر باید مد نظر قرار گیرد :

  1. جایز است که امام مقدمات قتل خود را فراهم کند ؟
  2. با توجه به سرمشق بودن عمل امام ، آیا جایز است مردم ، وسایل کشتن خود را فراهم کنند ؟
  3. جایز نیست ، چرا می گویند : امام چنین اقدامی کرد ؟ و اگر جایز است ، چرا می گویند : اقدام به خودکشی حرام است ؟
  4. با آن اهمیتی که اسلام برای بهداشت قائل است ، جایز است که امام خاک را با همه میکربها یش بر زخم خود بریزد ؟

برای بررسی کامل این مطلب ، باید از قدیم ترین منبع تاریخی که در این باره نوشته شروع کنیم و به حال برسیم .

قدیم ترین منبع موجود ، کتاب " طبقات از محمد بن سعد " است که نویسنده آن در زمان حضرت رضا (ع) می زیسته است .

او می نویسد :

" عبدالرحمن بن ملجم و شبیب بن بجره برخاستند و شمشیرهای خود را گرفته آمدند و در مقابل درب ورودی که امام همیشه از آن می آمد نشستند .... آنگاه که علی (ع) از در خارج شد ندا در داد : ای مردم نماز ، نماز و این عادت وی بود که هر روز برای نماز صبح چنین می کرد .....

سپس ابن ملجم و شبیب جلو او درآمدند . یکی از حاضران گفت : من برق شمشیر را دیدم و شنیدم کسی می گوید : " ای علی حکم برای خداست نه برای تو " . سپس شمشیر دیگری را دیدم . در این لحظه هر دو نفر با شمشیر به علی (ع) حمله کردند . شمشیر ابن ملجم به جلو سر امام خورد و پیشانی او تا وسط سرش را شکافت و به مغز رسید ولی شمشیر شبیب به طاق ( سردرب ) خورد و شنیدم علی (ع) گفت : این مرد را بگیرید که فرار نکند " .2

در قرن دوم هجری جریان ضربت خوردن امام با این کیفیتی که نقل کردیم بین مورخین ، شایع بوده به طوری که 25 منبع موثق تاریخی دیگر نیز از همین منبع و با همین کیفیت نقل کرده اند . از جمله :

  • طبری در تاریخ کبیر جلد 4 ص 111 ( قرن سوم )
  • ابوحنیفه دینوری در کتاب آلخبار الطوال ص 197 ( قرن سوم )
  • مسعودی در مروج الذهب جلد 2 طبع بولاق ص 32 ( قرن چهارم )
  • ابن اثیر در کامل جلد 3 ص 312 ( قرن هفتم )
  • ابن خلدون در تاریخ خود جلد 2 ص 1133 ( قرن هشتم )
  • علامه مجلسی در بحار جلد 42 ص 206 و 230 ( قرن یازدهم )
  • حاج شیخ عباس قمی در تتمه المنتهی چاپ دوم ص 24

 

با توجه به آنچه در بالا ذکر شد ، مطالب زیر قابل ملاحظه است :

  1. ابن ملجم و رفیقش نزدیک درب ورودی کمین کرده بودند که امام را هنگام ورود به مسجد غافلگیر کرده و به قتل برسانند .
  2. هنگام ورود امام به مسجد ، به صورت غافلگیرانه مورد حمله ابن ملجم واقع شد و ضربت خورد .
  3. چون حمله غافلگیرانه بود ، امام فرصتی برای گفتگو با ابن ملجم پیدا نکرد .
  4. با توجه به مطلب مذکور ، امام به ابن ملجم نفرموده : برخیز می دانم زیر جامه خود چه چیز پنهان کرده ای ؟
  5. ابن ملجم از سمت روبرو به امام ضربت زده و از این جهت پیشانی ایشان هم آسیب دیده است . در حالیکه اگر آنچه می گویند : " ابن ملجم از پشت سر ، در بین سجدتین به سر امام ضربت زد " ، صحیح بود ، باید ضربت به پشت سر امام خورده باشد نه به پیش سر و پیشانی ایشان .
  6. امام در حال ایستاده ضربت خورده است . 3
  7. این حادثه پس از طلوع فجر وقتی که امام یرای نماز صبح آمد اتفاق افتاده است نه هنگام سحر .
  8. در هیچ یک از 25 کتاب مذکور ، ذکر نشده که امام از خاک محراب بر زخم خود ریخته باشد .

پس شایعات فوق از کجاست ؟

شایعه اول ( بیدار کردن ابن ملجم توسط امام (ع)) برای اولین بار در تاریخ ابن اعثم کوفی نوشته شده و این در حالیست که ابن اعثم تاریخ نویس مسامحه کاری است که مورد اعتماد علمای مذهب نبوده است .

شایعه دوم ( خاک ریختن بر زخم ) به اضافه شایعه اول در یک کتاب مجهول المولف و مجهول التاریخ که نویسنده آن ، مطالب تاریخی را با افسانه های خیالی بهم درآمیخته است نوشته شده و علامه مجلسی آنرا بصورت یک داستان طفیلی بدون آنکه به آن اعتماد کند در بحار جلد 42 طبع جدید ص 281 و 282 از آن کتاب مجهول الحال نقل کرده است و نویسنده ناسخ التواریخ این دو شایعه را از تاریخ ابن اعثم و بحار گرفته و با قدری اصلاح در ص 628 از کتاب ناسخ ( چاپ امیر کبیر ) درج کرده است و باید گفت که شهرت کامل این دو مطلب پس از تالیف ناسخ التواریخ بوده است .

*: کتاب مجموعه مقالات – ص 117 تا 123 – مرحوم آیه اله صالحی نجف آبادی

زیر نویسها :

  1. سوره بقره آيه 2 - کتاب قرآن که شک در آن راه ندارد؛ مايه هدايت تقواپيشگان است. - ذلک الکتاب لا ريب فيه هدى للمتقين
  2. سوره عنكبوت – آيه 69 - و آنها که در راه ( یافتن ) ما تلاش کنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدايتشان خواهيم کرد ؛ و خداوند با نيکوکاران است - و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين
  3.  سوره احزاب – آيه 21 - محققا كه رسول اكرم (ص) براي آن كس كه مقصد الهي را برگزيند الگو و شاخص نيكويي است .- لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة لمن کان يرجوا الله
  4. سوره كهف – آيه 110 - همانا من بشری مانند شمایم - انما انا بشر مثلکم
  5. نهج البلاغه - خطبه 127 - به گفته امام (ع) : به زودي دو گروه با توجه به ( نوع رابطه با ) من هلاک مي‏گردند : دوستي که ( در بیان ویژگیهای اخلاقی و معنوی و توانائیهای من ) افراط کند و ( نتیجتا ) به غير حق کشانده شود ، و دشمني که در کينه‏توزي با من زياده‏وري کرده ،به راه باطل درآيد ، بهترين مردم نسبت به من گروه ميانه‏رو هستند . - وسيهلک في صنفان : محب مفرط يذهب به الحب الي غيرالحق، و مبغض مفرط يذهب به البغض الي غير الحق و خيرالناس في حالا النمط الاوسط.
  6. اصول کافى، ج 1، ص 197 - به گفته امام (ع) : من کسى نیستم که پروردگارِ ندیده را بپرستم.- ما کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّا لَمْ أَرَهُ
  7.  نامه امام به مالک اشتر – 53 - توصيه امام (ع) به مالك اشتر : بپرهيز که در بزرگي خود را همانند خداوند پنداري ، و در شکوه خداوندي همانند او داني ، زيرا خداوند هر سرکشي را خوار مي‏سازد، و هر خودپسندي را بي‏ارزش مي‏کند . - اياک و مساماة الله في عظمته، و التشبه به في جبروته، فان الله يذل کل جبار، و يهين کل مختال  .
  8. نامه امام به مالک اشتر – 53 - توصيه امام (ع) به مالك اشتر : مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني ، زيرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اي برادر ديني تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مي‏باشند . - واشعر قلبک الرحمة للرعية، و المحبة لهم، و اللطف بهم، ولا تکونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اکلهم، فانهم صنفان: اما اخ لک في الدين، واما نظير لک في الخلق .
  9. سوره طه – آیه 55 : ما شما را از آن ( خاك )  آفريديم؛ و در آن بازمى‏گردانيم؛ و بار ديگر(قيامت) شما را از آن بيرون مى‏آوريم!
  10. کتاب طبقات – جلد 3 – چاچ بیروت - ص 36 و 37 - فقام عبد الرحمن بن ملجم و شبيب بن بجرة فأخذا أسيافهما، ثم جاءا حتى جلسا مقابل السدّة التي يخرج منها علي. قال الحسن بن علي: وأتيته سحراً، فجلست إليه فقال: إني بتّ الليلة أوقظ أهلي، فملكتني عيناي وأنا جالس، فسنح لي رسول الله صلّى الله عليه وسلّم فقلت: يا رسول الله، ما لقيت من أمت من الأود واللّدد! فقال لي: " ادع عليهم " ، فقلت: اللهم، أبدلني بهم خيراً لي منهم، وأبدلهم بي شراً لهم مني، ودخل ابن النّبّاح المؤذن على ذلك، فقال: الصلاة، فأخذت بيده فقام يمشي، ابن النّبّاح بين يديه، وأنا خلفه. فلما خرج من الباب نادى: أيها الناس، الصلاة، الصلاة، كذلك كان يصنع في كل يوم يخرج، ومعه درّته يوقظ الناس، فاعترضه الرجلان، فقال بعض من حضر ذلك: فرأيت بريق السيف، وسمعت قائلاً يقول: لله الحكم يا علي، لا لك، ثم رأيت سيفاً ثانياً، فضربا جميعاً، فأما سيف عبد الرحمن بن ملجم فأصاب جبهته إلى قرنه ووصل إلى دماغه، وأما سيف شبيب فوقع في الطاق، وسمع علياً يقول: لا يفوتنّكم الرجل
  11. در کتاب آمده است که : فوقع علی رکبتیه – علی در افتاد .

تحقيق : محمد صالحی – 28/ 5 / 90 – مصادف با 19 رمضان   

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 5 تیر 1395  ساعت 8:00 AM نظرات 2 | لينک مطلب

شب قدر ، میزبانی ما و میهمانی خدا

تنزل الملائکه و الروح  ،  فیها باذن ربهم من کل امر    سوره قدر آیه های 4 و 5

ملائکه و روح الامین ، در این شب با اجازه خدا ، از عرش به دنیای فرشی ما ، به میهمانی ما ، پائین می آیند .

در این شب ، من و شما میزبانیم و خدا و کارگزاران هستی ، میهمانان ما .

 و چه مبارک شبی است ، که خدا به پاس حرمت من و شما در جمع زمینیان به میهمانی ما آمده است .

و میزبان برای استقبال از میهمان دو کار باید بکند :

1-       نظافت و زدودن زشتیها از داشته های خود در دل و مغز

2-       هدیه بهترینهای خود به میهمان

و مهمان نیز وقتی آمده است ، نه برای بازرسی اعمال است که خود از قبل همه چیز میداند ، که به پاس حرمت من و شما که جزئی از خود اوییم ، به خانه دلمان پای گذاشته است .

و وقتی کمبودهایمان ببیند ، قطعا در بازگشت ، به درخواست ما ، به جبران آنها خواهد پرداخت .

 پس یادمان باشد ، اگر ما پای رفتن به آسمان عرشی او نداشته ایم و پر پروازمان به سنگ خطاهامان شکسته ، او حرمت نگه داشته ، خود به دیدارمان آمده است .

عزیزش بداریم و حرمتش را نگه داشته و بهترین های هر چه داریم را به او هدیه کنیم و خودش را برای ضمانت آینده خود ، ازش بخواهیم .

19 / 4 /94  - محمد صالحی

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 5 تیر 1395  ساعت 7:54 AM نظرات 0 | لينک مطلب

یازده نکته تفسیری در باره تفسیر سوره قدر از مرحوم استاد آیت الله صالحی نجف آبادی

 

۱- قدر به معنی شرف و فضیلت است نه تقدیر حوادث تا سال آینده.

۲- شرف و فضیلت شب قدر به علت نزول قرآن، حاصل شده است. بنابر این شرف آن بالعرض است نه بالذات.

 

۳- الف شهر ( هزار ماه) ، کنایه از کثرت است که هشتاد و اندی سال میشود، یعنی یک عمر.

۴- در آن شب ، نزول قرآن شروع شده است نه اینکه همه ی قرآن یکباره در آن شب نازل شده باشد.

 

۵- تکرار شب قدر به معنای تکرار سالگرد نزول قرآن می باشد نه اینکه هرسال در شب قدر امور تکوینی مقدّر شود . درست مانند سالگرد مبعث و یا سالگرد انقلاب اسلامی در روز ۲۲ بهمن.

 

 

۶- الف شهر گفته ، و نگفته لیله القدر خیر من الف لیله یا الف اسبوع یا الف سنه. وآن هم به جهت رعایت وزن و سجع آیات سوره است که همگی با ردیف حرف ر ختم شده است . و این هم حاکی از توجه قرآن به فصاحت و بلاغت و زیبا نگاری است.

 

۷- کلمه روح دراین سوره به معنی وحی و نبوت است نه به معنی فرشته یا جبرییل وکذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا ماکنتَ تدری ما الکتابُ و لا الایمانُ و لکن جعلناه نوراً... ( ( شوری۵۲. )

 

۸- کلمه تَنَزّلُ... در اینجا لزوماً مفهوم استمراری ندارد بلکه بیان حکایت از گذشته است . مثل اینکه اکنون پراز گذشت سال ها بگوییم :در روز ۲۲ بهمن مردم به خیابان ها میریزند، کلانتری هارا اشغال میکنند ، و انقلاب را به پیروزی می رسانند... که کلمات) میریزند (، ) می کنند (،) می رسانند( دراین مقام ، بیان حال از گذشته است نه استمرار حال و آینده.

 

۹- تعبیر به ( من کل امر ) به جای امره یا امرنا برای رعایت وزن و سجع وتناسب آیات است.

 

۱۰- امر در اینجا معنی شیء نیست بلکه به معنی فرمان و دستور است. نه به معنی من کل شیء و من کل حادثه.

 

۱۱- هدف سوره قدر، جلوه دادن نعمت و عظمت دین وفیض معنوی الهی در شب نزول قرآن بررسول گرامی اسلام است که بانزول قرآن در آن شب ، درهای رحمت و نعمت الهی به روی مردم گشوده شد ونور وحی ، سیاهیِ ظلمتِ جهل ونادانی را شکافت وتباهی ها را از بین برد.

 

بنابر این نزول این سوره یک نوع تسلّی و آرامش برای قلب پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. یعنی ای پیامبر، تو این گونه با نزول قرآن کریم دراین شب مشمول عنایات ویژه الهی شدی ودرهای رحمت ومعنویت به رویت گشوده شد.

ضمناً تمام روایاتی که در کتاب اصول کافی در باره شب قدر نقل گردیده همه از جهت سند ضعیف و غیر قابل استناد می باشند  .

 

متن مصاحبه خصوصي آیه اله کوشا با مرحوم صالحي نجف آبادي – ارسالي ايشان در 15/4/94

@beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 2 تیر 1395  ساعت 11:52 AM نظرات 0 | لينک مطلب

#ترانه الهي

 

ما ترانه هاي مختلف يك خواننده ايم.

 

هر وجودي، ترانه الهي است؛

منحصر به فرد و غير قابل مقايسه،‌

 

هر ترانه اي ملودي و زيبايي خاص خودش را دارد.

در حاليكه خواننده يكي است.

 

شروع چنين احساسي،‌ #مديتيشن ناب است.

اختلافها،‌ حسادتها و خشونت با چنين احساسي از ميان مي رود.

 

همه ما به يك منبع تعلق داريم؛‌

درست مثل موجهاي مختلف از يك اقيانوس.

 

پس ديگر رقابت، اختلاف و برتري چه معنايي مي تواند داشته باشد؟‌

 

هيچكس بالاتر از ديگري نيست.

 

هركس فقط خودش است و بس.

 

هركس به اندازه اي منحصر به فرد است كه همانندي نداشته، ندارد و نخواهد داشت.

 

حتي خود شما در دو لحظه متوالي، ‌يكسان نيستيد.

ديروز شما كس ديگري بوديد و امروز فرد ديگري هستيد.

فردا كسي چه مي داند؟‌...

 

هر وجودي پيوسته در جريان تحول است.

 

هراكليتوس،‌ فيلسوف يوناني، مي گويد :

 

كه هرگز نمي توانيد در يك رودخانه دو بار قدم بگذاريد؛‌

زيرا رودخانه پيوسته جاري است.

رودخانه نماد زندگي است.

 

#اشو_مراقبه

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 2 تیر 1395  ساعت 11:05 AM نظرات 0 | لينک مطلب

تاريخي

  1. ابراهیم ، پیامبری که هرگز از پرسشگری و حتی جدال برهان خواهی از خداوند باز نایستاد
  2. اجمالی از زندگی امام حسین (ع)
  3. نگاهی دیگر به زندگی سیاسی امام حسین(ع)
  4. هدف امام حسین(ع) در واقعه کربلا از نظر ایشان یا نظر شیعیان ؟ -
  5. هدف امام حسین(ع) در نهضت خود - 1
  6. امام حسین پیشنهاد بیعت با یزید نداده است
  7. پاسخ به نقد دوم خانم محمد زاده
  8. تعداد فرزندان امام حسين(ع ) و حضور آن‌ها در واقعه‌ي كربلا چگونه بود؟
  9. بررسی اجمالي كتب تحریف‌ساز عاشورا
  10. اجبارنكردن امام علي براي شركت مردم در جنگ بدون تعقل
  11. آیا رمان عشقی امام حسین (ع) و اورینب حقیقت دارد ؟
  12. آیا حضور امام حسین(ع) در حمله اعراب به ایران حقیقت دارد ؟
  13. آيا شهربانو دختر يزدگرد ، بعنوان مادر امام سجاد حقيقت دارد ؟
  14. آیا امام علی (ع) قاتل خود را بیدار کرد ؟
  15. وصيت امام علي(ع) در مورد ضارب خود ، ابن ملجم : قصاص نه بلكه عفو
  16. برداشت امام علي (ع) از اموال عمومي بيت المال
  17. جنگ بدر و تغییر نظر پیامبر (ص) بخاطر ترجیح نظر حباب ابن منذر
  18. برداشتی از آخرین سفارشات پیامبر در حجه الوداع
  19. سفارش پیامبر در حجه الوداع در مورد زنان – حتی خلاف کارها
  20. سخن امام علی در عدم علم به وقایع سقیفه
  21. مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )
  22. آيا امام حسين باغي ( شورشي ) بود ؟
  23. فواصل شهرهاي مسير حركت امام حسين
  24. چرا مردم کوفه از بیعت خود با امام حسین(ع) برگشتند؟
  25. جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1
  26. مخالفت عده ای با صلح حديبيه و مشورت پيامبر با همسرش
  27. وقایع پس از عاشورا – سال 61 هجری - 20 صفر ( اربعین شهیدان کربلا ) به بعد
  28. درکدام آیه یا آیات قرآن مجید " برده داری " مذموم و نکوهیده شمرده شده؟ -بازرگان
  29. 🍁#عتاب تند خداوند به مدعيان #راهبري ديني در طول تاريخ🍁
  30. امام علي و انتخاب مُنذر بن جارود بعنوان فرماندار و برخورد تند ايشان با او بدليل خيانت
  31. برخورد تاريخي امام علي با كساني كه با او بيعت نكردند
  32. اولین تنفیذ در صدر اسلام
  33. پیرامونِ سنّ عائشه همسرِ پیامبر
  34. . اوصاف پیامبر(ص) در زبان امام علی(ع)
  35. نامه جوردانو برونو به پاپ کلمنت هشتم در قرن 16 و حکم ارتداد او

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com/show/664022/

1395/04/02



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 2 تیر 1395  ساعت 8:11 AM نظرات 0 | لينک مطلب

در كلام پيامبران(ص) و امامان(ع)

  1. احاديث نقل شده از پيامبر(ص) و ائمه (س) در چه صورتي قابل اعتنا است ؟
  2. توضيحاتي در مورد کافی مرحوم کلینی
  3. مرواريدهايي از زبان پيامبر (ص)
  4. در کلام زیبای عیسی (ع)
  5. مرواريدهايي از زبان امام حسين ( ع )
  6. مرواریدهایی از زبان امام حسن (ع)
  7. مرواريدهاي امام سجاد(ع) در مورد اخلاق اجتماعي
  8. مرواريدهاي امام سجاد (ع) در مورد خانواده
  9. مرواریدهایی از زبان امام صادق (ع)
  10. مرواریدهایی از زبان امام رضا (ع)
  11. دستور امام صادق(ع) به رعایت اعتقادات دیگران
  12. ده_فرمان مقدسی که #موسی (ع) در طور سینا روی الواح دریافت کرد چه بودند؟
  13. براي رستگار شدن ، اخلاقي زندگي كن – امام علی(ع)
  14. در حكومتهايي مثل حكومت بني اميه ، اسلام را وارونه تفسير و به مردم ارائه مي دهند – امام علي(ع)

http://mahsan.rasekhoonblog.com/show/664021/

1395/04/02



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 2 تیر 1395  ساعت 8:00 AM نظرات 0 | لينک مطلب

عشق را نمي توان به زنجير كرد .

اگر وقتي دلت بهانه گرفت ،

دستهايت را بالا ببر ،

يك نفس عميق بكش ،

 

به آسمان نگاه كن .

به درختان و گلها نگاه كن .

 

بعد اگر به يكباره اتفاقي در وجودت افتاد ،

چشمهايت را ببند و اشك بريز .

 

نه اينكه به كسي فكر كني .

فقط بخاطر اينكه زيباترين احساس در اشك است ،

و نصيب هر كس نميشود .

محمد صالحي – 15/3/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 2 تیر 1395  ساعت 7:51 AM نظرات 0 | لينک مطلب

فهم هرمنوتيكي چيست ؟

 

منظور از «فهم هرمنوتیکی» چیست؟

 

پاسخ: در مباحث هرمنوتیک جدید اصطلاح فهم هرمنوتیکی آنجا بکار برده می‌شود که مفسر یک متن به هنگام تفسیر، محتوای متن مورد تفسیر خود را یک محتوای « فهمیده شده » از سوی ماتن متن تجربه کند و با اقدام به تفسیر متن در این صدد برآید که آن فهمیده شده را که مربوط به ذهن ماتن است، بفهمد.

اینگونه فهمیدن فهم هرمنوتیکی نامیده می‌شود. از آنجا که صاحب این قلم هنگام نگارش مقالات پانزده‌گانه قرائت نبوی از جهان، این پیش فهم تجربی را از متن قرآن داشته که محتوای این متن، خود یک «فهمیده شده» است (فهمیده شده از سوی پیامبر اسلام) به این جهت ، کاری از نوع نگارش مقالات قرائت نبوی از جهان را کوششی برای فهمیدن فهمیده شدۀ پیامبر اسلام دانسته است.

اینگونه است که آن مقالات درآمدی است بر فهم هرمنوتیکی متن قرآن، یعنی فهمِ فهم پیامبر اسلام که در متن قرآن منعکس شده است .به همین جهت در شماره پانزدهم از آن مقالات قرآن را یک « فهم نامه » خوانده ام.

 

انواعی دیگر از فهم متون وجود دارد مانند فهم‌های سمانتیکی و ... که فهم هرمنوتیکی نیستند. یکی از خطاهای بزرگ پاره‌ای از فضلای حوزه علمیه قم که وارد بحث‌های هرمنوتیک جدید می‌شوند، فرق نگذاشتن میان فهم هرمنوتیکی و غیر هرمنوتیکی است که در مباحث آنها خلط‌های فراوان به وجود آورده است.

 

منبع:وبسايت استاد مجتهد شبستري

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 2 تیر 1395  ساعت 7:46 AM نظرات 0 | لينک مطلب

مرواریدهایی از زبان امام حسن (ع)

 

  1. يَا ابْنَ آدْم! عَفِّ عَنِ مَحارِمِ اللّهِ تَكُنْ عابِداً، وَ ارْضِ بِما قَسَّمَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَكَ تَكُنْ غَنِيّاً، وَ أحْسِنْ جَوارَ مَنْ جاوَرَكَ تَكُنْ مُسْلِماً، وَ صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحبُّ أنْ يُصاحِبُوكَ بِهِ تَكُنْ عَدْلاً.1  

 

اى فرزند آدم! نسبت به محرّمات الهى عفيف و پاكدامن باش تا عابد و بنده خدا باشى. راضى باش بر آنچه كه خداوند سبحان برايت تقسيم و مقدّر نموده است ، تا هميشه غنى و بى نياز باشى . نسبت به همسايگان ، دوستان و همنشينان خود نيكى و احسان نما تا مسلمان محسوب شوى . با افراد (مختلف) آنچنان بر خورد كن كه انتظار دارى ديگران همانگونه با تو بر خورد نمايند.

 

  1. إنّ هذَا الْقُرْآنَ فيهِ مَصابيحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ.2

 

همانا در اين قرآن چراغ هاى هدايت به سوى نور و سعادت موجود است و اين قرآن شفاى دل ها و سينه ها است.

 

  1. إنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْماراً لِخَلْقِهِ، فَيَسْتَبِقُونَ فيهِ بِطاعَتِهِ إِلى مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.3

 

خداوند متعال ماه رمضان را براى بندگان خود ميدان مسابقه قرار داد . پس عدّه اى در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودى الهى از يكديگر سبقت خواهند گرفت و گروهى از روى بى توجّهى و سهل انگارى خسارت و ضرر مى نمايند.

 

  1. مَنْ أكْثَرَ مُجالِسَة الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّيادَةِ فى نَفْسِهِ، وَكانَتْ لَهُ وَلايَةٌ لِما يَعْلَمُ، وَ إفادَةٌ لِما تَعَلَّمَ. 4

 

هر كه با علماء بسيار مجالست نمايد ، سخنش و بيانش در بيان حقايق ، آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و انديشه اش ، باز و توسعه مى يابد و بر معلوماتش ، افزوده مى گردد و به سادگى مى تواند ديگران را هدايت نمايد.

 

  1. تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطيعُوا حِفْظَهُ فَاكْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فى بُيُوتِكُمْ.5

 

علم و دانش را ـ از هر طريقى ـ فرا گيريد ، و چنانچه نتوانستيد آنرا در حافظه خود نگه داريد، ثبت كنيد و بنويسيد و در منازل خود در جاى مطمئن قرار دهيد.

 

  1. مَنْ عَرَفَ اللّهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْيا زَهِدَ فيها. 6  

 

هركس خدا را بشناسد ، او را دوست دارد ( عاشق او خواهد شد ) و كسى كه دنيا را بشناسد آن را رها خواهد كرد.

 

  1. هَلاكُ الْمَرْءِ فى ثَلاث: اَلْكِبْرُ، وَالْحِرْصُ، وَالْحَسَدُ; فَالْكِبْرُ هَلاكُ الدّينِ،، وَبِهِ لُعِنَ إبْليسُ. وَالْحِرْصُ عَدُوّ النَّفْسِ، وَبِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَمِنْهُ قَتَلَ قابيلُ هابيلَ. 7

 

هلاكت و نابودى انسان در سه چيز است : تكبّر ، حرص ، حسد . تكبّر سبب نابودى دين و ايمان شخص مى باشد و به وسيله تكبّر ، شيطان ـ با آن همه عبادت ملعون گرديد. حرص و طمع ، دشمن شخصيّت انسان است ، همان طورى كه حضرت آدم (ع) به وسيله آن از بهشت خارج شد . حسد سبب همه خلاف ها و زشتى ها است و به همان جهت قابيل برادر خود هابيل را به قتل رساند.

 

  1. السِّياسَةُ أنْ تَرْعى حُقُوقَ اللّهِ، وَحُقُوقَ الاْحْياءِ، وَحُقُوقَ الاْمْواتِ.8

 

 مفهوم و معناى ـ سياست آن است كه حقوق خداوند و حقوق زنده ها و حقوق مردگان را رعايت كنى .

 

  1. ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلى رُشْدِهِمْ. 9

 

هيچ گروهى در كارهاى ـ اجتماعى، سياسى، اقتصادى، فرهنگى و ... ـ با يكديگر مشورت نكرده اند مگر آن كه به رشد فكرى و عملى و... رسيده اند.

 

  1. يَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فى هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فى يَدَيْكَ لِما بَيْنَ يَدَيْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ يَتَمَتَّعُ.10

 

اى فرزند آدم از موقعى كه به دنيا آمده اى، در حال گذراندن عمرت هستى، پس از آنچه دارى براى آينده ات (قبر و قيامت) ذخيره نما ، همانا كه مؤمن در حال تهيّه زاد و توشه مى باشد ; وليكن كافر در فكر لذّت و آسايش است.

 

  1. إنَّ مَنْ خَوَفَّكَ حَتّى تَبْلُغَ الاْمْنَ، خَيْرٌ مِمَّنْ يُؤْمِنْكَ حَتّى تَلْتَقِى الْخَوْفَ.11

 

همانا اگر كسى تو را ـ در برابر عيب ها ـ هشدار دهد تا آگاه و بيدار شوى ، بهتر است از آن كسى كه فقط تو را تعريف و تمجيد كند تا بر عيب هايت افزوده گردد.

 

  1. عَجِبْتُ لِمَنْ يُفَكِّرُ فى مَأكُولِهِ كَيْفَ لايُفَكِّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَيَجْنِبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ، وَيُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما يُرْديهِ. 12 

 

تعجّب مى كنم از كسى كه در فكر تغذيه جسم هست ولى درباره تغذيه معنوى روحى خود نمى انديشد ، پس از غذاهاى فاسد دورى مى كند . و عقل و قلب و روح خود را كارى ندارد .

 

  1. إنّما يُجْزى الْعِبادُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.13

 

همانا در روز قيامت ، بندگان به مقدار عقل و درك و شعورشان مجازات مى شوند.

 

  1. لَقَضاءُ حاجَةِ أخ لى فِى اللّهِ أحَبُّ مِنْ إعْتِكافِ شَهْر. 14

 

هر آينه برآوردن حاجت و رفع مشكل دوست و برادرم ، از يك ماه اعتكاف ، و عبادت مستحبّى ، نزد من ـ بهتر و محبوب تر است.

 

  1. إنَّ الدُّنْيا فى حَلالِها حِسابٌ، وَ فى حَرامِها عِقابٌ، وَفِى الشُّبَهاتِ عِتابٌ، فَأنْزِلِ الدُّنْيا بِمَنْزَلَةِ الميتَةِ، خُذْمِنْها مايَكْفيكَ.15

 

چيزهاى دنيا اگر حلال باشد حساب و بررسى مى شود و اگر از حرام به دست آيد عذاب و عقاب دارد و اگر حلال و حرام آن معلوم نباشد سختى و ناراحتى خواهد داشت . پس بايد دنيا (و موجوداتش) را همچون ميته و مردارى بشناسى كه به مقدار نياز و اضطرار از آن استفاده كنى.

 

  1. وَ اعْمَلْ لِدُنْياكَ كَأنَّكَ تَعيشُ أبَداً، وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِكَ كَأنّكَ تَمُوتُ غدَاً.16

 

در دنيا ـ از نظر اقتصاد و صرفه جوئى و... ـ چنان برنامه ريزى كن مثل آن كه مى خواهى هميشه دوام داشته باشى ، و نسبت به آخرت به نوعى حركت و كار كن مثل اين كه فردا خواهى مُرد.

 


  1. نزهة النّاظر و تنبيه الخاطر: ص 79، ح 33، بحارالأنوار: ج 78، ص 112، س 8.
  2. بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ضمن ح 6.
  3. تحف العقول: ص 234، س 14، من لا يحضره الفقيه: ج 1، ص 511، ح 1479.
  4. إحقاق الحقّ : ج 11، ص 238، س 2.
  5. إحقاق الحقّ: ج 11، ص 235، س 7.
  6. كلمة الإمام الحسن (عليه السلام): ص 140.
  7. أعيان الشّيعة: ج 1، ص 577، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6.
  8. همان مدرك: ص 57.
  9. تحف العقول: ص 233، أعيان الشّيعة: ج 1، ص 577، بحارالأنوار: ج 75، ص 105، ح 4.
  10. نزهة الناظر و تنبيه الخاطر: ص 79، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 111، ح 6.
  11. إحقاق الحقّ: ج 11، ص 242، س 2.
  12. كلمة الإمام الحسن (عليه السلام)، ص 39، بحارالأنوار: ج 1، ص 218، ح 43.
  13. كلمة الإمام الحسن (عليه السلام) : ص 209.
  14. كلمة الإمام الحسن (عليه السلام): ص 139.
  15. كلمة الإمام الحسن (عليه السلام): ص 36، بحارالأنوار: ج 44، ص 138، ح 6.
  16. كلمة الإمام الحسن (عليه السلام) ص 37، بحارالأنوار: ج 44، ص 138، ح 6.

محمد صالحی – 25/ 5 / 90 – مصادف با 15 رمضان    

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 1 تیر 1395  ساعت 7:24 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :4
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
Powered By Rasekhoon.net