وطن اصلی انسان کجاست ؟ - استاد صمدي الهي

 

اندر این غمکده ی غربت شد

از کفم معنی حبّ الوطنم

 

غمکده یعنی در این نشئه ی طبیعت که از عالَم إله دور شده است .

از کفم حب الوطن که « حب الوطن من الایمان » به در رفته است («شد» به معنی رفته است می باشد)

 

چه خوش است لفظ شیرین مازندرانی که « هر کجه دل خشه منزل خشه » .

 

حب الوطن را باید درست کرد ! کجا وطنِ انسان است ؟!

 

هر کجا که می بینی دلِ انسانی و قلب الهی بدست می آوری ، همان جا وطنِ توست .

 

هر کجا می بینی دل افسرده و خمود شدی و در اثر معاشرت با کسی ، دل مُرده شدی ، معلوم می شود که آنجا وطن تو نیست !

 

و آن شخص هم از اهلِ وطن تو نیست !

 

اگر ارتباط با خانواده ای ، فامیلی ، رفیقی ، همسایه ای ، دلمُردگی می آورد ، آنجا وطنش نیست !

 

و اگر یک آدم دوردستی ، دل او را زنده می کند ، همانجا وطنش است .

___________________

#شرح_دروس_معرفت_نفس

استادصمدی آملی حفظه الله

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 31 مرداد 1395  ساعت 11:31 AM نظرات 0 | لينک مطلب

آنگاه كه در كوچه و خيابان گام بر ميداري ،

بياد آور ،

كه خداوند نيز ،

با تو و در گامهاي تو حاضر است .

او هر لحظه ،

تو را دوباره مي آفريند .

و در اين آفرينش تازه است ،

كه جلوه ديگري از خودش را ،

در هستي مي آفريند .

پس ،

اينكه در گذشته چه بوده اي را رها كن ،

كه ديگر نيست .

و يا در آينده چه مي خواهي بشوي ،

نيز توهمي بيش نيست .

از اين لحظه ات ،

در هر شرايط و موقعيتي كه هستي ،

لذت ببر .

كه خدا نيز از اين خلقت دوباره خود ،

شادمانست ،

و حضورش را ،

با وجود دوباره تو ،

به حقيقت پيوند زده است .

محمد صالحي – 1/3/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 31 مرداد 1395  ساعت 8:28 AM نظرات 0 | لينک مطلب

تمركز شما بايد بر عشق باشد.

 

كسي را دوست داريد و وجودتان را با او شريك مي شويد.

 او نيز وجودش را با شما سهيم مي شود.

 

 هريك از شما فضاي خود را با ديگري شريك مي شود.

 

 عشق يعني خلق فضا ميان دو نفر

 فضايي كه به هيچ يك از آنها به تنهايي تعلق ندارد ودر عين حال متعلق به هر دو است.

 

 فضايي كوچك ميان دو نفر كه در آن يكديگر را ملاقات مي كنند،

 ‌مي آميزند و يكي مي گردند.

 

 اين فضا ارتباطي با بعد جسماني ندارد.

 

 فضايي روحاني است.

 

 در اين فضا شما ديگر شما نيستيد و فرد مقابل نيز ديگر فرد قبلي نيست.

#اشو

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 30 مرداد 1395  ساعت 10:20 AM نظرات 0 | لينک مطلب

سالها و سالها گذشتند ،

و هنوز هم ، در جاده ای بسوی ابدیت در گذر .

 

این گذار ، نه یک اختیار ،

که نیاز آن رسیدن است .

 

و اما من ،

خسته از آن همه سالهایی که گذشتند ،

و مرا اتفاق تازه ای نیفتاد .

 

و لیکن ،

راهیست که بی ایستادن ،

باید رفت .

 

ابدیت ، سروشت ماست ،

و جاودانگی ، هویت و اصالت ما .

 

و این هر دو ،

اکسیرحیاتی ، چون عشق ،

با خود همراه دارند .

که باید به چنگ آورد .

 

و عشق ، یعنی باختن ،

باختن و به فنا سپردن همه گذشته و آینده ای که در ذهن پروانده ای .

 

و آنگاه تسلیم آنچه که در اختیار تو نیست ،

و تلاش برای بهترین شدن ، در آنچه که به انتخاب تو سپرده اند .

 

و این همه ، شروعی بجز خستگی نمی شناسد .

 

خسته از آن همه سال که گذشت .

آن همه حسرت که خوردی .

آن همه نفرت که خریدی .

آن همه عصیان که بارها کردی .

آن همه فریاد که بر سرنوشت کشیدی .

آن همه ثروت و علم که اندوختی .

آن همه دوست که به مدحشان رقصیدی .

 

آری ،

شروع قشنگی که ،

دفتر پر از خاطرات گذشته را ،

پاره پاره کنی و ،

در آتش سوزان ، به خاکستری بدل نمایی .

 

گویی ، که وجودت را به خاکستر فنا سپرده ای ،

و طوفان عشق را به قیمت جان خریده ای ،

و بر فراز آن ،

بهر سو کشد ،

عاشقانه ،

بسوی ابدیت حضور ،

فقط به تماشا بنشینی .

 

محمد صالحی - نیمه شب 11/1/95

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 30 مرداد 1395  ساعت 7:21 AM نظرات 0 | لينک مطلب

چرا انسان به دین و مذهب پشت کرد؟

 

حقیقت‌ اینكه‌ اختلاف‌ نظر و تفاوت‌ در ادیان‌ از مهم‌ترین‌ اسباب‌ جنبش‌ فكری‌ و دوری از‌ جمود است‌ و از لوازم‌ شكوفایی‌ مواهب‌ ذاتی‌ است.

 

لیكن‌ انسان‌، متأسفانه،‌ دین‌ و مذهب‌ را وسیلۀ جدیدی برای اختلاف‌های خویش‌ قرار داده‌ و آن‌ را جلوه‌ای قوی‌ از هوی و هوس‌ و خودخواهی‌ خویش‌ کرده و با این‌ كار باعث‌ به‌ وجود آمدن‌ فتنه‌ها و مشكلات‌ و بحران‌هایی‌ بیشتر از قبل‌ شده است.

انسان با همۀ این‌ها و پس‌ از اینكه‌ از این‌ بار سنگین‌ خسته‌ شد و در آتشی‌ كه‌ به‌ دست‌ خویش‌ روشن‌ كرده‌ بود، گداخته‌ شد، دین‌ را مسئول‌ این‌ مشكلات‌ تشخیص‌ داد.

ازهمین ‌رو،‌ به‌ دین‌ پشت‌ و از آن‌ غفلت‌ كرد و نقش‌ اساسی‌ دین‌ را كنار گذاشت‌ و دین را فقط آیین و شعائر دانست‌.

 

این‌ انسان‌ در برابر مشكلات‌ خود درماند، در برابر این‌ فاصلۀ ساختگی‌ جداكنندۀ اجزای خانوادۀ بشری و در برابر درگیری ها و جنگ‌ و نگرانی‌ قرار گرفت‌.

انسان‌ در برابر همۀ این‌ها به‌ فكر رهایی‌ و خلاص‌ بود.

روزها و سال‌ها می‌گذرد و انسان‌ در تلاش‌ است‌ كه‌ راهی‌ برای‌ استقرار و آرامش‌ و رفاه‌ بیابد.

او وارد تجربه‌های‌ مختلفی‌ می‌شود.

این‌ ویژگی‌ و شناسۀ انسان‌ امروزی است‌: «ظَهَرَ الفَسادَ فِی‌ البَرِّ وَ البَحرِ بِما كَسَبَت‌ اَیدِی‌ النّاسِ‌ لِیذیقَهُم‌ بَعضَ‌ الَّذی‌ عَمِلوُا لَعَلَّهُم‌ یرجِعوُنَ.» «به سبب اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، باشد که باز گردند.»

 

این‌ مصیبت‌ها و نگرانی‌ها چیزی‌ جز نتیجۀ اعمال‌ انسان‌ و دوری وی از حقیقتش‌ نیست. این‌ مشكلات‌ انسان‌ را وادار می‌كند تا به سوی پروردگارش‌ بازگردد.

 

سخنرانی امام موسی صدر در کنفرانس بنیاد هم‌اندیشی لبنان

کتاب «مسیره الإمام السید موسی الصدر»

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 27 مرداد 1395  ساعت 8:53 AM نظرات 0 | لينک مطلب

و تنهایی ،

زیباترین هدیه ایست که انسانها به هم می دهند .

شاید لحظه ای

خدا بتواند وارد شود .

محمد صالحي

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 27 مرداد 1395  ساعت 8:49 AM نظرات 0 | لينک مطلب

منشا دين نياز انسان به آرامش روحانيست

      بشر اولیه که زیستی حیوانی داشت و در غارها زندگی می کرد ، تنها دغدغه اش نجات از شر حیوانات و احیانا افراد دیگر و همچنین بلایای طبیعی و از طرف دیگر ، تهیه مایحتاج خود جهت زنده ماندن بود و این باعث می شد که حتی فرصتی برای فکر کردن به چیزهای دیگر را نداشته باشد و چه بسا قوه عاقله او در مراحل نوزادی خود بود .

      به مرور زمان و بعضا با اتفاقاتی که می افتاد ، متوجه شد که می تواند وسائل و ابزار مطمئن تری برای انجام فعالیت های خود و یا حتی دفاع خود بیابد . و این خود باعث شد که فکر خود را بکار گرفته و توسعه داده و در جهت تولید و استفاده بهتر از ابزار و یا بکارگیری روشهای بهتر انجام کارهایش ، تلاش نماید .

      این مرحله ، او را وارد عصر مهارتهای مختلف فردی و سپس اجتماعی نمود ( عصر کشاورزی و یکجانشینی و روستانشینی) ، و او را به یک انسان ماهر تبدیل نمود .

      و همه اینها ، یک آسایش نسبی برای او فراهم کرده بود و فرصت کافی برای تفکر در مورد چیزهای جدید به او داده بود .

  • اینکه ، من برای چه بدنیا آمده ام ؟
  • اگر قرار است بمیرم ، چرا بدنیا آمدم ؟
  • و اگر هدفی بوده ، آن چیست ؟
  • چه کسی در خلقت من موثر بوده و آن هدف را برای خلق من در نظر داشته است ؟
  • و در راستای آن هدف ، چه انتظاری از من داشته و دارد ؟

 این سوالها و سوالهای دیگر ، او را به جایی نمی برد ؛

او وارد دنیای تعقل شده بود و به انسانی خرد ورز تبدیل گشته بود .

اما همه چیز و همه سوالهایش ، نتیجه ای جز عمیق تر شدن تحیر و سرگردانی او نداشت !!

     او وارد دوران تحیر و سرگردانی شده بود و بدنبال اصل و هویت و انتهای راه خود می گشت .

و البته يك اضطراب مدام ، وجود او را در خود پيچيده و آرامش او را گرفته بود .

و اين سوالها ، نه از بيرون به او تحميل شده  ، كه از ويژگيهاي انحصاري انسان بوده و هست و در طول تاريخ ، هرگز بدون آنها وجود معناداري براي انسان  ،متصور نگشته است .

و پاسخ به اين سوالها ( هر چه كه باشد ) به گونه ايكه از اضطرابش كم كند و او را به آرامش بيشتري برساند ، شاكله دين را تشكيل مي دهد . 1

در اينجا بود كه به هر چيزي كه سوالهاي او را پاسخ دهد و يا مبناي پاسخ دهي به سوالات او شود متوسل شد .

و همه اينها ، به سنت و آداب و حد فهم او از هستي و حتي افراد خاصي كه جايگاه خاصي داشتند وابسته بود .

به همين دليل ، در هر جامعه اي ، مفاهيم و يا موجودات مختلفي بعنوان خالق و خدا و .. پرستيده شد . 2

در اين گزينش و انتخاب ، هر چيزي كه از جنس خود او نبوده و يا دسترسي راحتي به او نمي داشت و يا بي اطلاعي از او باعث بهم ريختگي آرامشش ميشد ، شانس بيشتري مي يافت .

و اين لحظه ،ابتداي دوران آموزش پذيري بشر بود ، كه به مدرسه و معلم نيازمند شد تا انديشه معنوي او را هدايت كند .

اینجا بود که خداوند ، عقل بشر را بالغ یافت و بر اساس " قاعده لطف " خود ، او را آماده و مستحق دریافت هدایت و رهنمونی به حقیقت مکنون هستی دید .

به سرگردانی بیشتر او و یا سو استفاده ای که مدعیان دروغین از جایگاه خدایی او می کردند ، راضی نبود و اینچنین بود که تصمصم به هدایت و پالایش اندیشه او از خرافات ، کوته نگریها ، نافهمیها و پاسخ به انبوه سوالهایش گرفت ، که بتواند راه خود را ار آن همه سنگلاخ و پر پیچ و خم افکار و باورهای عجیب و بی معنا ، پیدا نماید و عقل خود را برای پیشبرد زندگی بهتر و اخلاقی تر ، بکار گیرد .

از بین آنها ، حضرت آدم را برگزید ،  و پاسخ سوالهایش را داد ،

    و بعنوان اولین انسان موحد ، برای تبیین هستی و جایگاه انسان در آن ، به میان آنها فرستاد.

و تنها از او ، دعوت مردمان به ایمان موحدانه را خواستار شد ،

آنجا که می فرماید :

" و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون " 3

و این بود که بشر وارد دوران جدیدی به نام " دوران وحی " شد که به حقیقت جهان هستی دست یافته بود .

و در يك كلام :

  1. دين ، یعنی پاسخ به سوالهای روحانی بشر ، که او را از اضطراب مدام ، كه در اين جهان هستي چه جايگاهي دارد و در بعد اين دنيا چه جايگاهي خواهد داشت برهاند و چنان معنايي به زندگي و رنجهايي كه در آن متحمل مي شود بدهد كه او را به آرامش برساند .

          آنجا كه خداوند مي فرمايد :  الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب 4

2- همه مکاتب بشری ( چه عرفاني و چه غير عرفاني ) ، كه سهمي در اين پاسخ دهي به سوالات هستي شناسي بشر و كاستن نگرانيها و اضطراب او داشته و دارند و در ايجاد آرامش روحاني او نقش غير قابل انكاري بازي مي كنند ، از جنس دین بوده و بنابراين در هيچ برهه اي از تاريخ حيات بشر ، هیچکس بی دین نبوده و نخواهد بود .

لكم دينكم و لي دين 1

3- آنچه كه در مورد شرایع پیامبران (س) ،( كه از زمان حضرت نوح به بعد به بشر ارزاني شده ) ، بايد توجه داشت ، اينست كه :

همه آنها بر مبناي همان باوري كه از آموزه هاي زمان حضرت آدم به آنها رسيده و امروزه به نام دين ابراهيم(ع) معروف گرديده است ، از خدايي سخن گفته اند كه يگانه بي همتاييست كه جهان هستي تجلي وجود اوست و بنابراين ، طلايه دار دینداری موحدانه بوده و هستند .

4- توحيدي که در جهان امروز ، در بین افکار بشری ( حتي معتقدان غير شرايع ابراهيمي ) موج میزند ، سرچشمه اش تعالیم انبیا(س) بوده است .

5- تفاوتي كه در شرايع مختلف انبيا(س) ديده مي شود به اين دليلست كه شريعت هر پيامبر ( خاصه در  بخش مسائل و احكام اجتماعي ) ، راهكارهاي عملي او با توجه به همه ويژگيهاي انساني مردمان عصر خود و قابليتها و امكانات اجتماعي و اقتصادي و سنتها و آداب آنها ، در تطابق حداقلي با اصل دعوت توحيدي خود بوده و تبعا ، به هيچوجه قابل تسري به اعصار بعدي نيست و اين راهكارها در هر عصر ، بايد با معيارهاي اخلاقي و عدالت و ابزار عقل جمعي همان عصر اتخاذ و بكار گرفته شود .

                   لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا و لو شاء الله لجعلكم امة واحدة 5

زيرنويسها :

  1. شاهد اين مدعا ، آيه " لكم دينكم و لي دين " در خطاب به كفار ، در زبان پيامبر(ص) است . سوره كافرون
  2. نمونه آن ماجراي برخورد ابراهيم با پرستندگان خدايان مختلف ( ماه و خورشيد و ستارگان و .. ) – سوره انعام آيات 75 تا 79
  3. انبيا آيه 35
  4. رعد آيه 28
  5. مائده آيه 48

محمد صالحي – 20/5/95

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 26 مرداد 1395  ساعت 8:19 AM نظرات 0 | لينک مطلب

معرفت حقیقى در وحدت وجود است

هنگامى که مى‏گویم من، من هستم، پاى غیر به میان مى‏آید.

خودم را هم غیر در نظر مى‏گیرم.

اینجا «موضوع» و «محمول» داریم.

اینها دو کلمه هستند.

یعنى اول توهم مى‏کنم که خودم، خودم نیستم؛ اما بعد یقین پیدا مى‏کنم که من خودم هستم.

از اینجاست که کثرت آغاز مى‏شود.

کثرت از باطن وحدت بیرون مى‏آید؛ یعنى حضور، تبدیل به معنا مى‏شود.

حضور، اول خودش را به خودش نشان مى‏دهد و بعد به غیر اظهار مى‏کند.

در اصل، خدا خودش را به خودش نشان داد.

ما اشتباه فکر مى‏کنیم. ما فکر مى‏کنیم خدا خودش را به ما نشان داد.

ما کى بودیم که خدا بخواهد خودش را به ما نشان دهد.

خدا چون براى خودش ظاهر بود براى من ظاهر شد.

راه از انسان به سوى حق نیست؛ چون من با حفظ منیت نمى‏توانم به حق برسم.

تا زمانى‏که «من» محفوظ است، نمى‏توانم به حق برسم.

راه از حق به سوى من هم نیست. چون من باید باشم، تا حق به طرف من بیاید.

حق باید مقابلى داشته باشد تا به طرف آن برود.

مگر حق مقابل دارد؟

در مقابل عظمت حق مگر چیزى هم مى‏تواند وجود داشته باشد؟

بنابراین، راه از خدا به خداست.

معرفت حقیقى در وحدت وجود است.

{ مقاله عقل و تجربه دینی}

دکتر ابراهیمی دینانی

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 25 مرداد 1395  ساعت 11:08 AM نظرات 0 | لينک مطلب

انسان از بيرون قطره اي بسيار كوچك به نظر مي رسد اما اين فقط ظاهر انسان است .

 

 فريب ظاهر را نخور!

 

اگر از درون به انسان بنگري ، چشم انداز تو كاملا تغيير مي كند.

 

لحظه اي كه در كانون وجود خويش بايستي و از آنجا به خود بنگري شگفت زده مي شوي:

 

تو چون دريا به نظر مي آيي.

 

چنان پهناوري كه نمي تواني تصورش را بكني.

 

پهناورتر از همه فضا، بزرگتر از آسمان.

 

تو چون از بيرون به خودت مي نگري ، خود را كوچک مي انگاري و به اين دليل اين احساس خرد و كوچك بودن، احساس حقارت مي كني.

 

 و عقده حقارت، ميليونها مشكل مي آفريند.

 

نه يكي يا دوتا، بلكه ميليونها مشكل.

 

تو درياگون هستي: نه كوچك نه بزرگ، بلكه بي نهايت، بي آغاز و بي  پايان.

 

تو خود خدا هستي.

از سخنان اشو

 

امام علی(ع):

 

ا تزعم انک جرم صغیر 

           و فیک انطوی العالم الاکبر

 

آیا فکر میکنی که جرم کوچکی در این جهان  هستی ؟

نه چنین است ؛

که ، جهان درون تو بسی بزرگتر از جهانی است ، که در بیرون به آن مشغولی.

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 25 مرداد 1395  ساعت 11:04 AM نظرات 0 | لينک مطلب

چه درونم تنهاست !

پر تنهايي بي رنگ و لعاب .

 

و چه زیباگهری است ،

هدیه ای خاص خاص ؛

كه خداوند خودش را به من هديه بداد ،

و پر از شادي كرد .

 

چه درونم تنهاست !

پر شادي ، پر غم .

پر بودن با او ، پر يك دوري بي مرز .

 

چه درونم تنهاست ،

آري !

و درونم تنهاست !

محمد صالحي – 17/5/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 24 مرداد 1395  ساعت 1:39 PM نظرات 0 | لينک مطلب

مرواریدهایی از زبان امام رضا (ع)

  1. در شگفتم که چگونه کسی که دنیا را آزموده و تغییرات آن را به چشم خود دیده باز دل به دنیا  می بند . 1
  2. نتیجه تحمل سختی است ، هر که سختی  را تحمل کند به ادب دست یابد . 2
  3. در برابر قدرتمندان محتاط ، در برابر دوستان فروتن ، در برابر دشمنان مراقب و در برابر مردمان گشاده رو باش . 3
  4. هر که کار زشت دیگران را بر ملا کند خوار می گردد و هر که آنرا بپوشاند خدایش می آمرزد . 4
  5. از بد اخلاقی بپرهیزید زیرا بد اخلاق بدون تردید در آتش است . 5
  6. ، بسیاری روزه و نماز نیست و همانا عبادت ، اندیشه زیاد نمودن در امر خداست . 6
  7.  
  8. امام رضا (ع) فرمودند : مردي اميرالمؤمنين (ع) را به ميهماني دعوت کرد . حضرت علي (ع) فرمودند: مي پذيرم به شرط اين که سه قول به من بدهي . آن شخص پرسيد آن هاچيستند؟ حضرت فرمودند: از بيرون چيزي براي من تهيه نکني، حاضري خانه ات را از من دريغ نکني و به زن و فرزندانت اجحاف ننمايي . مرد گفت هر چه شما بفرماييد . پس علي بن ابي طالب (ع)دعوت او را پذيرفت. 8
  9. نيكي به پدر و مادر واجب است اگر چه آنها مشرك باشند ، البته در جائي كه اطاعت از آنها موجب معصيت و نافرماني پروردگار شود، نبايد فرمانبرداري نمود . 9
  10. تواضع درجاتى دارد : يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر ، خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان‏گونه رفتار كندكه انتظار دارد با او رفتار كنند ، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد ، خشم خود را فروخورد و از مردم درگذرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد. 10
  11. شیخ صدوق از حضرت رضا ( ع ) نقل می کند که در دعای خود می گفت :

 " خدایا من برائت می جویم بسوی تو از کسانی که درباره ما چیزی را ادعا می کنند که حق و حد ما نیست . خدایا من برائت می جویم به سوی تو از کسانی که درباره ما چیزی را می گویند که ما درباره خود نمی گوئیم . خدایا خلق و امر از توست . ما تنها بندگی تو می کنیم و از تو کمک می خواهیم . خدایا تو خالق ما و پدران ما هستی ، ... خدایا ما بندگان تو و فرزندان بندگان تو هستیم  و برای خود مالک هیچ سود و زیانی نیستیم و اختیار مرگ و زندگی و برانگیخته شدن خود را نداریم .11

  1. كه امير المؤمنين را از مرز عبوديت خدا فراتر برد،از شمار كسانى است كه مورد خشم خدايند و از گمراهان است.12
  2. در شگفتم از كسي كه بندگان را با ثروت خويش مي خرد تا رهايشان كند ، چگونه با خوش اخلاقي خويش  آزادگان را نمي خرد .13
  3. که دو گرگ گرسنه به گله گوسفندي بي چوپان مي زنند از زيان رياست طلبي در دين مسلمانان بيش تر نيست . 14
  4. از حرص و حسد بپرهیزید زیرا این دو  امتهای گذشته را نابود کرده است . 15

زیرنویسها :

  1. عَجِبْتُ لِمَنِ اخْتَبَرَ الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا کَیْفَ یَطْمَئِنُّ اِلَیْهَا - بحار الانوار/ج 75/ص450
  2. اَلْاَدَبُ کُلْفَةٌ فَمَنْ تَکَلَّفَ الْاَدَبَ قَدَرَ عَلَیْهِ - اصول کافی 1/ ص 24
  3. اصْحَبِ السُّلْطَانَ بِالْحَذَرِ وَ الصَّدِیقَ بِالتَّوَاضُعِ وَ الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ وَ الْعَامَّةَ بِالْبِشْرِ- بحارالأنوار/ج71/ ص167
  4. اَلْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ - میزان الحکمة، ج 2، ص 988
  5. اِیَّاکُمْ وَ سُوءَ الْخُلْقِ فَاِنَّ سَیِّئَ الْخُلْقِ فِی النَّارِ لامَحَالَةَ - عیون اخبار الرضا علیه السلام / ج 1/ 34
  6. لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ الصِّیَامِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فِی أَمْرِ اللهِ - تحف العقول/ص442
  7. قال الإمام الرضا(ع) (لما ذکر عنده أبوه): کان عقله لا توازي به العقول و ربما شاور الاسود من سودانه، فقيل له: تشاور مثل هذا؟! فقال: إن الله تبارک وتعالي ربما فتح علي لسانه. مکارم الأخلاق، ج 2، ص 99
  8. قال الإمام الرضا (ع) : دعا رجل أمير المؤمنين (ع) فقال له: قد أجبتك علي أن تضمن لي ثلاث خصال، قال: وما هي يا أمير المؤمنين؟ ... عيون أخبار الرضا - عليه السلام -،
  9. قال الامام الرضا (ع) : برّ الوالدين واجبٌ و ان كان مُشركين و لا طاعةُ لهما في معصية الخالق ...
  10. اَلتَّواضُعُ دَرَجاتٌ: مِنْها أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَها مَنْزِلَتَهابِقَلْبٍ سَليمٍ، لايُحِبُّ أَنْ يَأْتىَ إِلى أَحَدٍ إِلاّ مِثْلَ مايُؤْتى إِلَيْهِ، إِنْ رَأى سَيِّئَةً دَرَأَهابِالْحَسَنَةِ، كاظِمُ الْغَيْظِ عافٍ عَنِ النّاسِ، وَاللّه‏ُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛-
  11. اثبات الهداه ، ج 3 ، ص 756
  12. مَن تَجاوَزَ بأميرِ المؤمنينَ عليه‏السلام العُبوديَّةَ فهُو مِن المَغضوبِ علَيهِم ومِنَ‏الضالِّينَ
  13. عَجِبْتُ لِمَنْ يَشْتَرِي الْعَبيدَ بِمالِهِ فَيُعْتِقُهُم كَيْفَ لا يَشْتَرِي الاَحْرارَ بِحُسْنِ خُلقِهِ. -
  14. ما ذِئبانِ ضارِيانِ في غَنَمٍ قَد تَفَرَّّقَ رُعاتُها بِاَضَرَّ في دينِ المُسلِمٍ مِن طَلَبِ الرّياسَة. -
  15. اِیَّاکُمْ وَ الْحِرْصَ وَ الْحَسَدَ فَاِنَّهُما اَهْلَکَا الْاُمَمَ السَّالِفَةَ -

 

 

محمد صالحی – 17/ 7 / 90 – ولادت امام رضا (ع) 

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 

  

          



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 24 مرداد 1395  ساعت 7:33 AM نظرات 0 | لينک مطلب

به خدا چگونه نظر کنیم ؟

 

مقدمه :

 

توجه به حسن ظن ، در مسیر عبادت و کمال بندگی ، از مسائل مهم و اساسی ، در علم اخلاق است و در اهمیت و ضرورت این حسن ظن ، همین بس که خدای متعال می فرماید : من نزد ظن بنده خودم هستم ، این آدرس خدا است که به ما می گوید : اگر دنبال من هستی ، اگر می خواهی به من برسی ، باید به ظن و گمان خودت مراجعه کنی ، ببین خدا در نزد تو چگونه است . اگر به خدا گمان خوب داری و یا بدگمان هستی ، همان جا و همان گونه مرا پیدا می کنی .

 

در این مجال اندک به گوشه ای از آموزه های دینی حضرات معصومین (ع) ، در رابطه با چگونگی حضور خداوند در نظام هستی اشاره می شود :

  1. پیغمبر (ص) فرمود :

به خالق خودتان گمان خوب داشته باشید . 1

  1. امام رضا (ع) فرمود :

به خداوند خوشبین باش ، زیرا هر كه به خدا خوشبین باشد، خدا با گمان خـوش او همراه است . 2

  1. امام صادق (ع) می فرماید :

« حسن ظنّ به خدا » اين است كه جز به خدا اميد نداشته باشي و جز از گناه خويش نهراسي . 3

  1. در حدیث قدسی است كه خداي متعال می‌فرماید :

 بنده‌ي مؤمنم را در هیچ موقعیتی قرار نمی‌دهم و هیچ حادثه‌ای برایش پیش نمی‌آورم مگر اینکه خیری در آن حادثه و موقعیت برای او مقدّر کرده‌ام . 4

  1. منسوب به پیامبر اکرم (ص) است كه فرمودند:

بزرگترین گناه کبیره ، سوء ظن به خداي متعال و بدبینی نسبت به خدا و مقدّرات الهی است . 5

  1. امام رضا (ع) فرمودند :

گمانت را بخدا نیکو گردان ، که خداوند می فرماید : همانا که من در جایگاه گمان و نگاه بنده مومن به خودم هستم . اگر در من خیر می بیند ( و اعتقاد به جمال من دارد ) ، پس من همان خواهم بود ، و اگر مرا در جایگاه شر و عذاب می بیند و می داند ، پس باز من همان خواهم شد . 6

  1. خداوند در حدیث قدسی می فرماید:

همانا که رحمت من بر غضبم پیشی داشته و جلوتر است . 7

  1. خداوند می فرمایند :

و رحمت من بر هر چیز و همه چیز وسعت دارد . 8

  1. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند :

خداوند متعال چون کریم است ، حیا می کند که بنده ای را که به او حسن ظن داشته و امید به رحمت او داشته ، ناامید کند و دست خالی برگرداند. 9

  1. در حدیث قدسی داریم :

وقتی خداوند بزرگ ، مردم را آفرید ، به دست خود ، برخود نوشت ( واجب کرد ) که رحمت من برغضبم غالب است . 10

 

زیرنویسها :

 

  1. فاحسنوا بالله الظن-
  2. أحسـن الظّن بالله فانّ مَن حسـن ظنّه بالله كان عنـد ظنّه -
  3. حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَا تَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَكَ - –
  4. عَبدِيَ المُؤمِن لا اَصرِفُهُ في شََيءٍ اِلاّ جَعَلتُ لَهُ خَيراً ؛ -
  5. اَكبَرُ الكَبائِرِ سوءُ الظَّنِّ بِاللهِ؛ -
  6. أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً -
  7. إِنَّ رَحْمَتِي سَبَقَتْ غَضَبِي - و کنوز الحقایق، ص89،
  8. وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ء - اعراف: 156.
  9. لِأَنَّ اللَّهَ كَرِيمٌ بِيَدِهِ الْخَيْرُ يَسْتَحْيِي أَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ يُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ - (باب وجوب حسن الظن بالله و..)
  10. انَّ اللّهَ تعالی لَمّا خَلَقَ الخَلْقَ کَتَبَ بِیدِهِ علی نَفْسِهِ إنَّ رَحْمَتی تَغْلُبُ غَضَبی ؛ -

 

 

محمد صالحی – 20/ 7 / 90

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 20 مرداد 1395  ساعت 3:29 PM نظرات 0 | لينک مطلب

 مشخصات انسان الهی

 

از مشخصات انسان الهی این است که دیدار او انسان را به یاد خدا، زیبایی و خوبی می اندازد .

 

و در مواقعی که دیگران عصبانی می شوند او نمی شود .

 

 و جاهایی که دیگران بخاطر منافعشان شروع به غیبت می کنند او نمی کند.

 

و انسان الهی غیب است و به ظاهر در کنار ما نشسته ولی در واقع بر قله انسانیت تکیه زده .

 

و الهی بودن انسان به ظاهر انسان نیست چون هر کسی می تواند ظاهرش را به آن شکل در بیاورد.

 

استاد الهی قمشه ای

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 20 مرداد 1395  ساعت 7:46 AM نظرات 0 | لينک مطلب

دلزدگی زناشویی چیست ؟

 دلزدگي زناشویی به علت مجموعه ای از توقعات غیر واقع گرایانه و فراز و نشیب های زندگی بروز می کند.

دلزدگی از عشق ، یک روند تدریجی است .
در واقع ، صمیمیت و عشق به تدریج رنگ می بازند و به همراه آن ، احساس خستگی عمومی عارض می شود .

در شدیدترین نوع آن ، دلزدگی برابر است با فروپاشی رابطه.


علایم دلزدگی زناشویی

دلزدگی زناشویی دارای نشانه های زیر است:

1- نشانه های جسمی :

نوعی احساس دلزدگی و کسالت ، سردردهای مزمن ، بی اشتهایی یا پرخوری،…

2- نشانه های عاطفی :

دلزده ها قبل از هر چیز احساس آزردگی می کنند . آنها حس می کنند در زندگی مشترک اذیت می شوند.

تمایلی به حل مشکل نشان نمی دهند و امیدی هم ندارند مشکلاتشان حل شود.
حس می کنند کسی را ندارند که از آنها حمایت عاطفی کند.

3- نشانه های روانی :

دلزده ها خودشان را باور ندارند ، حس می کنند شکست خورده اند و خودشان را دوست ندارند.

آنها دیگر نه همسرشان را قبول دارند و نه می توانند او را دوست داشته باشند.


چرا دلزدگی زناشویی پیش می آید ؟

1- توقعات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه

گاهی توقعات ما آنقدر بالا و غیر واقع بینانه است که ازدواج با هر فرد دیگری هم نمی تواند آن توقع ها را برآورده کند.

مثلا زنی که توقع دارد شوهرش که از صفر زندگی را با او شروع کرده باید یکساله هم خانه و هم ماشین بخرد ، معلوم است با دیدن واقعیت دلزده می شود.

2- گذشتن از فاز هیجانی اول ازدواج

وقتی زن و شوهر از فاز هیجانی و عاطفی اول پس از ازدواج بیرون می آیند ، هر حادثه کوچکی را بهانه می کنند تا به همسرشان یک برچسب منفی بزنند.

در این مواقع ، سکوت مردها ، نشانه بی احساسی شان تلقی می شود و یک بار محبت نکردن زن ها، نشانه ی نامهربانی شان!

3- نگفتن احساسات به یکدیگر

اگر همسران ، نیازهای خود را مطرح نکنند یا در رابطه با همدیگر پی به نیازهای یکدیگر نبرند و به راه حل مثبتی برای برآورده کردن نیازهایشان نرسند ، خطر دلزدگی دوچندان می شود.


 درمان دلزدگی زناشویی چیست ؟

1- توقع هایتان را منطقی و منصفانه کنید

روانشناسان می گویند توقع های غیرمنطقی ، بیشترین ارتباط را با دلزدگی زناشویی دارد.

اینکه ما باور داشته باشیم توافق نداشتن ، باعث تخریب رابطه است اولین باور غیر منطقی است.

باید یاد بگیریم اختلاف نظر طبیعی است و نباید آن را منفی تفسیر کنیم.

اینکه باور داشته باشیم رفتارهای همسرمان تغییر نمی کند هم غیرمنطقی و غیرمنصفانه است.

البته اینکه فکر کنید می توانید از همسر امروزتان ، انسان دیگری خلق کنید هم کاملاً اشتباه است.

اینکه توقع داشته باشیم همسرمان ذهن ما را بخواند هم غیرمنطقی است.

باید خودمان نیازهایمان را به زبان بیاوریم و توقع نداشته باشیم همسرمان ذهنمان را بخواند.

2- خودتان، رابطه را تازه نگه دارید

در روزهای اول پس از ازدواج ، همه چیز تازه و هیجان برانگیز است اما وقتی که همه چیز تکراری شد، زن و شوهر کم کم از هم دلزده می شوند.

در این مواقع ، گذاشتن انرژی برای رابطه ، می تواند آن را همچنان هیجان برانگیز نگه دارد.

سعی کنید همسرتان را غافلگیر کنید ، هر چند وقت برنامه دو نفره هیجان برانگیزی برای هم بگذارید.

به هم ابراز احساسات کنید .

اگر مشکلی هم پیش آمد با هم مطرحش کنید یا با مشورت گرفتن از یک مشاور خانواده آن را حل کنید.

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 19 مرداد 1395  ساعت 4:00 PM نظرات 0 | لينک مطلب

 نیروی جاذبه خوبی، به عنوان یگانه خاستگاه اخلاقی زیستن :

 

      گفته شده است که در برابر آن اشکال اخلاق شناسی که تأکید دارند اخلاق چیزی است که ما برای برآوردن اهداف اجتماعی جعل و اختراع می کنیم و خوبی نیز چیزی از سنخ فایده است، آیریس مرداک (Iris Murdoch) بر واقعی بودن خوبی پای می فشرد و به عنوان یک واقع انگار اخلاقی، از ضرورتِ وجودشناختیِ خوبی دفاع می کند؛ آن هم به مدد ادله ای که یادآور ادله اثبات وجود خدا در فلسفه دین و الاهیات است.

 

      به نظر مرداک، خوبی، به عنوان واقعیتی دارای وجود حقیقی و ضروری، نیروی مغناطیسی دارد که شخص انسانی را از «خود» بیرون می کشد و به عرصه دغدغه اخلاقی برای افراد گوشت و پوست دارِ دیگر در می آورد. شأن خوبی در حیات اخلاقی آدمی همین از «خود» به درآوردن است که فقط به مدد آن نیروی جاذبة مغناطیس وار میسر تواند شد.

 

     خوبی به نظر مرداک، موجودی است دارای دقیقا همان اوصافی که ادیان و مذاهب برای خدا قائل بوده اند، یعنی:

1. متعلق توجهِ

2. یگانة

3. کاملِ

4. تجسم ناپذیرِ

5. دارای واقعیت ضروری (نه امکانی) است.

 

      موجودی با این اوصاف می تواند جاذبه ای داشته باشد که آدمی را از تنگنای انانیت و خودبینی بیرون بکشد و به فراخنای نوعدوستی، عشق ورزی، و اخلاق زیستی درآورد.

مصطفي ملكيان

حدیث آرزومندی، تهران، نشر نگاه معاصر، چاپ دوم، 1389، ص 171 و 172.

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 19 مرداد 1395  ساعت 7:59 AM نظرات 0 | لينک مطلب

يگانه راه ثروتمندي اين است كه دردسترس خداي هستي و تمام رنگها، رنگين كمان ها، ترانه ها و درختان و گلهاي آن باشي، زيرا خدا را نمي توان در معبدها يافت.

معبدها به دست انسان ساخته شده اند.

خدا را در طبيعت مي توان يافت.

خدا در ستارگان و در زمين خواهي يافت.

وقتي باران مي بارد و رايحه اي دل انگيز از زمين بلند مي شود، خدا را در آنجا مي تواني بيابي.

خدا را در چشمان يك گاو يا در خند ه هاي يك كودك مي تواني بيابي.

خدا را در همه جا غير ازمكانهايي كه به دست مبلغان اختراع شده است مي تواني بيابي – اين مكانها تهي هستند.

وقتي زندگي را همانگونه كه هست و بدون هيچ شرط و شروطي بپذيري، ناگهان خدا از تمام گوشه و كنارها خود را به تو مي نماياند.

سرشار از خدا بودن، يگانه امكان هر گونه معنا و هدف يافتن است.

و كسيكه خدا را شناخته، فنا ناپذيري را شناخته است.

آنگاه فقط جسم و تن او خواهد مرد. هسته اصلي وجودش براي هميشه و هميشه باقي خواهد ماند.

#اﺷﻮ

#مراقبه_های_روزانه

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 18 مرداد 1395  ساعت 8:26 AM نظرات 0 | لينک مطلب

هميشه راه برای کمال یابی انسان باز است

بعضی از مواقع ، حالاتِ گوناگونی پیش می آید و از خودتان ناراحت هستید .

درست است که انسان ، هیچ گاه از خودش راضی نمی شود ، به هر کمالی که برسد باز دلش می خواهد که بیشتر برود ، و اینکه اگر انسان از خودش راضی بشود که بگوید به نحو تامّ و تمام ، کار را تمام کرده ام ، شاید برای حدی از افراد ، این حالت باشد .

اما یک وقتی هم حالاتِ مختلفِ انسان موجبِ زدگی آدم نشود که به واپس بزند و برگردد ! که اگر یک مدتی حالش خوش بود ، بعد دوباره ناخوش شد ، خیال کند که دیگر بنده ی بَد خداست !

 

مثلاً عزیزان می نویسند : ما دیگر بنده ی گنهکارِ خدا شدیم ، دیگر کارِ ما ساخته است !! این طور نفرمایید

فیضِ حقّ دائماً در نظامِ هستی بسط دارد ؛ که حقّ ، مبسوط الید است .

شرحِ صدر هم می خواهد و به خصوص در مسیرِ شریفِ انسان سازی ، هیچ گاه نباید انسان ، رو به یأس و ناامیدی بیاورد که به تعبیرِ شریفِ آیات و روایات ، « وَ لا تَیأسوا مِن رَوحِ اللهِ » که هرگز از آن روح الهی ، از برکات الهیه و از حقایقِ ملکوتیه مأیوس نشوید !

 

همیشه راه برای انسان باز است ؛ ولو خیلی ها شاید در این نشئه نتوانسته باشند به کمال برسند ؛ اما بعد از این نشئه در تکاملِ برزخی ، همچنان راه برای کمال یابی انسان باز است ، اما چه بهتر که در همین جا باشد !

راهیابی به کمال در همین جا باشد که بعد از این نشئه مشکل است ! در عین حال یأس هم نباید باشد..

 

_________________

#شرح_دروس_معرفت_نفس

استادصمدی آملی حفظه الله

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 17 مرداد 1395  ساعت 8:46 AM نظرات 0 | لينک مطلب

14 روش ساده براي رسيدن به آرامــش!

 

💕💫اوّل : تمام عددهای غیرضروری را از زندگیت بیرون بریز !!

این عددها شامل : سن، قد، وزن و سایز هستند....

 

💕💫دوّم : با دوستان شاد و سرحال معاشرت کن...

 

💕💫سوّم: به آموختن ادامه بده و همیشه مشغول یادگیری باش...

 

💕��چهارم : تا می توانی بخند...

 

💕💫پنجم: وقتی اشک هایت سرازیر می شوند، آن را بپذیر! تحمل کن! و به پیشروی ادامه بده...

 

💕💫ششم: رنگ های مشکی و خاکستری و تیره را از زندگیت پاک کن...

 

💕💫هفتم: احساساتت را بیان کن، تا هیچ وقت زیبایی هایی را که احاطه ات کرده اند را از دست ندهی...

 

💕💫هشتم :شادی هایت را به دور و برت پراکنده کن...

 

💕💫نهم: با محدوديت هايي که گذشته به تو تحمیل کرده مبارزه كن...

 

💕💫دهم : از بهترین سرمایه ات که سلامتی و تندرستي ات است؛ بهره ببر...

 

💕💫یازدهم: از جاده خارج شو و از شهر و کشورهای ديگر دیدن کن...

 

💕💫دوازدهم: روی خاطرات بد توقف نکن.. فراموشش کن...

 

💕💫سیزدهم: هیچ فرصتی را برای گفتن دوستت دارم به آن هایی که دوستشان داری، از دست نده...

 

💕💫چهاردهم: همیشه به خودت بگو که، زندگی تعداد دم و بازدم های مکرر نیست، بلکه لحظاتی است که ، قلبم می تپد .

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 17 مرداد 1395  ساعت 8:36 AM نظرات 0 | لينک مطلب

توصيف اشو از زمان روشن ضمیری خود

اشو در سال 1953 در سن 21 سالگی مدعی شد که به نور حق مشرف شده و حالت اشراق و روشن ضمیری برای وی حاصل شده است.

وی هنگام بیان خاطرات به اشراق رسیدن ، اظهار می دارد که نه تنها دیگران قادر به فهم این تغییرها در جسم و روح او نبودند ، بلکه حتی خودش قادر به درک این حالت نبود و مانند دیگران باور نمی کرد به روشن ضمیری رسیده باشد! تنها در عرض یک شب و برای چند لحظه ، تغییرهای گسترده ای در جسم وی اتفاق افتاد ؛‌ حتی موهای او سفید شد.
پس از روشن ضمیری که ناگهانی و بسیار هم عجیب بود ، به طور مطلق سست و ناتوان شدم و این تقریباً باور نکردنی بود، من نمی توانستم آن را باور کنم ، ‌خانواده خواهر پدرم ، که من با آنها زندگی می کردم ، آنها هم نمی توانستند این را باور کنند. این مسئله بیشتر برای آنها اسباب تعجب بود، چون آنها چیزی درباره روشن ضمیری نمی دانستند . من حدس می زدم یک ارتباطی بین آن وضع و روشن ضمیری وجود داشته باشد، اما آنها هیچ ایده ای از آنچه که روی داده بود، نداشتند . تمامی موهای روی سینه ام سفید شده بودند؛ آن هم فقط در عرض یک شب! و من بیست ویک ساله بودم!(3)
اشو این حالات را در جای جای کلامش تکرار می کند و با شرح و تفصیل فراوان ، به تشریح آن می پردازد و می کوشد روشن ضمیری خویش را به این وسیله اثبات کند .

طوفانی از نور، لذت، بصیرت جدید، احساس حضوری عظیم در اطراف خود، جذبه، شور و وجد و حال، ‌از جمله حالاتی است که اشو هنگام روشن ضمیری در حالت خواب، تجربه می کند.(4)
این حالات طی هفت روز ، تغییرات و استحاله فوق العاده ای در اشو به وجود می آورد؛ به گونه ای که باعث دگرگونی تام و تمام می شود و سرانجام در روز هفتم ، انر‍ژی کاملاً نو و نور و روشنایی و سرور و شعف تازه ای برای او ایجاد می شود که از آن به سرمستی، ‌لول و نشئه تعبیر می کند.
تمام این حالات خاص عرفانی که ادعا می شود در لحظه روشن ضمیری به دست آورده است، ناگهان به تعبیری مادی تبدیل می شود؛ چرا که اشو ، روشن ضمیری را به هماهنگی با هستی و طبیعت معنا می کند و معتقد است ستارگان در او حرکت می کنند. خورشید در او طلوع می کند و همه گل ها در وجودش شکوفا می شوند.
روشن ضمیری در هماهنگی با هستی است. هماهنگ بودن با طبیعت - همان طبیعت چیزها- روشن ضمیری است. مخالف طبیعت بودن ، عذاب است و عذاب توسط خود ما آفریده شده است. به هیچ کس دیگر مسئول آن نیست. این سخت است که به طور منطقی آن را بفهمید. این چیزی است که می بایست تجربه شود.

از لحظه ای که دریافتم نفس دارد از من تبخیر می شود، خود را یک بخش از کائنات احساس نکردم، بلکه خود کائنات را حس کرده ام و بله، من لحظه های بسیاری را یافته ام که خود بزرگ تر از کائنات بوده ام، زیرا من می توانم ببینم که ستارگان دارند در من حرکت می کنند، طلوع خورشید در من روی می دهد، تمامی گل ها در من شکوفا می شوند. (5)

1- اشو، اینک برکه ای کهن، ‌ص 170-168.
2-همان، ص 121.
3- همو، و آن گاه نبودم، ص 109 - 108.
4- همان، ص 85.
5- همان، ص 100.

 

محمد صالحي – 10/2/88

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 17 مرداد 1395  ساعت 7:22 AM نظرات 0 | لينک مطلب

                                     لا اله الا الله !

 

تا نفْس هست ،

 خدا احساس نخواهد شد .

 

همه غرورها ، خودخواهیها ، نفرتها ، زشت و زیباکردنها  و .. ،

از نفسی است که تا رها و فانی نشود ،

                                                        عشق در درون شکوفا نمیشود .

 

و همه آنها ، ریسمان ما ،

                                    در چاه واویلای بیرون است ؛

از نفس برون شو ،

تا از رقابت با دیگران ، رها گردی .

 

از نفس برون رو ،

تا از قضاوت مردمان ، آزاد گردی .

 

آنگاهست که ، ديگر کسی نیست ، که بخاطرش غرور ورزی .

و یا خودت را به آب و آتش بزنی ، که خودت به او اثبات کنی .

 

گامهایت را در درون ،

محکم بردار ،

                  تا به ریشه خود برسی ،

                                           و آن چیزی نیست جز خدا .

 

و  از آن پس است  ،

                    که چون تابش عشق ،

                                                به بیرون ،

                                                 فوران خواهی کرد .

 

محمد صالحی - ۲۰/۳/۹۵

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 16 مرداد 1395  ساعت 3:45 PM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :5
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
Powered By Rasekhoon.net